آيا تنها با نماز و قرآن خواندن مي توان به سعادت دست يافت؟ اگر اينگونه نيست راههاي رسيدن به درجه سعادت را بيان كنيد.




بطور خلاصه و دقيق انجام دادن آنچه كه خداوند واجب كرده است مثل نماز و روزه و ... و ترك گناهان و چيزهايي كه خداوند حرام كرده است از عوامل مهم سعادت انسان است. واجبات را طبق آنچه امامان ع فرموده اند انجام دهيم: نماز اول وقت همراه با معرفت و ... و انجام مستحبات مهمي چون نماز شب و انفاق و توسل به اهل بيت و تلاوت قرآن هم در رسيدن سريع به سعادت بسيار مؤثر است.

همان گونه كه مي دانيد، براي سعادت تعريف هاي بسياري شده است. حتي از مطلق شادي گرفته تا آن چه كه بشر بخواهد برايش عملي بشود؛ هر چند آن را تفسير هم نكردند كه بشر چه چيزي را بخواهد. چون مي خواهم پس حق است! اين جمله كافي است كه تير خلاص به تمام فضيلت هاي بشري باشد. چه چيزي را خواستي؟ ريشة اين خواستن هاي تو كجاست؟ خواسته هاي تو چيست؟ آيا شهوات، ثروت، مقام، خودخواهي و خودكامگي است؟ اين جمله به تنهايي كافي است كه بشر را به ماقبل دوران غارنشيني بازگرداند. ان شاءا... در نظر داشته باشيد كه ببينيم معناي سعادت چيست.

براي سعادت مي توان تعريف هايي كرد و آن چه كه از خردمندان و آگاهان حكما و فلاسفه مي توان گفت، مطالب بسيار است. چون ممكن است كسي فيلسوفِ حرفه اي و كارمند فلسفه باشد. اين سخن را آقاي پروفسور ماير به من گفت. به ايشان گفتم فلسفة شما آلماني ها واقعاً عميق است و شما نمي بايست به پوزيتيويسم(1) اين قدر باج بدهيد. من حتي تاريخ و ساعت اين جمله را كه آقاي ماير در جواب به من گفت، ثبت كرده ام. او گفت: ما اكنون در آلمان فيلسوف نداريم، بلكه كارمند فلسفه داريم. (2)

وقتي دست خود را دراز مي كنيم، متوجه باشيم كه از چه كسي بگيريم. ما از هر كجاي دنيا كه باشد، مطلب مي گيريم، زيرا يك شعار بالاي سر ما وجود دارد: فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه (3) پس بشارت بده به آن بندگان من، كه به سخن گوش فرا مي دهند و از بهترين آن پيروي مي كنند.

يك دفعه اين است كه من نيستم، و فقط هر چه هست، تويي. البته مقصود از تو، ديگر نظام (سيستم)هاي مكاتب فلسفي است. نخير، بنده هم به سلامتي شما هستم. پس من (مشرق زمين) چه كاره ام؟ البته آنها (غربي ها) هم كار و فعاليت مي كنند و ما هم دست به هم مي دهيم و حركت مي كنيم. اين نكته را خيلي در نظر داشته باشيم. سعادتي كه گمان مي كنم بتوان آن را مقداري تعريف كرد، عبارت است از: سعادت از آنِ انساني است كه از اين معنا آگاه است كه در جهاني زندگي مي كند كه اين جهان هدف دارد و عبث و بيهوده نيست. عقل و وجدان به او داده شده است و او بايستي ارتباط هاي چهارگانة خود را تنظيم و اصلاح كند:

* ارتباط با خويشتن

* ارتباط با خدا

* ارتباط با جهان هستي

* ارتباط با همنوعان خود

اگر انسان با اين علم و با اين معرفت، درگذرگاه هستي پيش برود، هر موقع بگويند: الآن مي خواهيم تو را از اين جا برداريم و وارد ابديت كنيم، آيا آماده اي؟ مي گويد بلي. اين را سعادت مي گويند. يعني به ابديت معتقد باشد. معتقد باشد كه از جاي بزرگي آمده است، يك حكمت بزرگي او را فرستاده و نيز بداند كه به سوي مكان خيلي معناداري به نام ابديت حركت مي كند. من آماده ام تا بروم، يعني چه؟ يعني تا آن جا كه از دستم برآمده است، تكليف و وظيفه ام را انجام داده و در ارتباط هاي چهارگانه هم كار كرده ام.



















منابع و مآخذ:

1.Positivism

2. ر.ك: تكاپوي انديشه ها، مجموعه مصاحبه هاي انجام شده با علامه جعفري، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ج1، ص203

3. سوره مباركه زمر، آيات 17و18

برگرفته از كتاب: در محضر حكيم علامه جعفري، گردآوري و تنظيم: محمدرضا جوادي، علي جعفري



مؤسسه پيوند با امام

بازگشت