آيا دلايل خواندن نماز و جزئيات آن عقلي است يا دلايل رواني و دروني است


اصل نماز و ضرورت و اهميت آن، داراي دلايل و حكمتهاي مختلف روايي، عقلي، تاريخي، فطري و... است. اما جزئيات اعمال و اركان آن بر اساس آيات و روايات (شرع مقدس) تبيين شده است؛ هر چند خود اين اعمال و افعال نيز داراي فلسفه و حكمتهاي عقلي و ذوقي ميباشند.
در اين مختصر به فلسفه و حكمتهاي مختلف خود نماز اشاره ميكنيم:
ما به دلايل مختلف و گوناگوني نماز ميخوانيم و عبادت و پرستش آفريدگار خود را به جا ميآوريم. مهمترين اين دلايل عبارتند از:
1. عظمت و بزرگي آفريدگار و لزوم بزرگداشت و تكريم او، باعث ميشود كه ما او را پرستش و عبادت كنيم. خداوند مبدا همه عظمتها و جلالها و بزرگي است و هر اندازه او را بهتر بشناسيم و با عظمت و والا مرتبگي او آشنا شويم ؛بيشتر او را ميستاييم و برايش نماز ميخوانيم. به عنوان مثال انسان در مقابل شخصيت برجسته و عالم بزرگ، تواضع و فروتني ميكند و به او احترام فراوان ميگذارد. پس چه بهتر كه در مقابل خداي بزرگ، توانا، دانا و مهربان، هميشه فروتن و خاكسار باشد.
2. ما همواره، محتاج و نيازمند خداي بي نياز و قدرتمند هستيم؛ چون ناتوان، عاجز و ضعيفيم و تنها او است كه ميتواند احتياجات و نيازهاي ما را برطرف كند. پس ما بندگي و اطاعت او را ميكنيم و با نماز و عبادت، كوچكي و بندگي خود را ابراز ميداريم و البته بهترين راه اظهار و بندگي، همين نماز و عبادت است، وگرنه چگونه ميتوانستيم عبوديت و اطاعت خود را ثابت كنيم؟!
3. توجه به نعمتهاي بي حساب و فراواني كه از هر سو و در هر زمينه ما را احاطه كرده، قويترين انگيزه را براي پرستش پروردگار ايجاد ميكند. اين نعمتها، به اندازهاي فراوان و افزوني از تصور و شمارس است كه ما را بي اختيار ملزم به سپاس گزاري از آفريننده و اعطا كننده آنها و مدح و ستايش او مينمايد. قرآن ميفرمايد: بايد خداي كعبه را عبادت كنند؛ خدايي كه آنان را از گرسنگي نجات داد و سير كرد و از ترس، ايمن ساخت. (قريش، آيه 3 - 5)
پس ما بنده خداييم و غرق در نعمتهاي او ؛ در هر نفسي، نه يك نعمت؛ بلكه صدها نعمت موجود است و بر اين نعمتها، نه يك شكر؛ بلكه هزاران شكر لازم است. كافي است اندكي چشم بصيرت بگشاييم و لطف و فضل خدا را درباره خود ببينم. آن گاه، خواهي نخواهي، سپاس او خواهيم گفت و... نماز، نوعي سپاس از نعمتهاي فراوان و بي شمار او است.
نماز تشكر از خدا است كه ولي نعمت ما است و ما هر چه داريم از او است.
البته اين سپاس، براي خدا سودي ندارد؛ بلكه براي خودمان مفيد بوده و نشان معرفتها است و ما تنها اندكي شكر نعمتهاي خدا را با نماز به جا ميآوريم و...
4. برپايي نماز و عبادت، همسويي، همراهي و هم شكلي با موجودات جهان هستي است ؛ زيرا هر چه آنچه كه در جهان وجود دارد (از حيوانات، گياهان، جمادات و فرشتگان) خدا را ستايش و پرستش ميكنند و هر يك به زباني، عبادت او را به جاي ميآورند.
قرآن ميفرمايد: ان من شيء الا يسبح بحمده؛ هيچ چيز در دائره وجود نيست ؛ مگر آن كه تسبيح خدا را ميگويد. (اسراء، آيه 44)
حتي غرش ابرها، پيام آور تسبيح الهي است (و يسبح الرعد بحمده) چگونه است ما انسان هايي شعورمند و با ادراك، در برابر عظمت خدا، كرنش نكنيم و عبادت و ستايش او را به جاي نياوريم؟! نماز برترين، زيباترني، و پسنديدهترين كرنشها را در بر دارد و انسان در قالب نماز با هستي، همراه ميشود و هستي بخش را تقديس و تعظيم ميكند.
5. عبادت و نمازها، بر اساس سرشت و فطرت دروني ما صورت ميگيرد. توضيح آن كه، در سرشت انسان، پرستش و نيايش وجود دارد. اگر به معبود حقيقي دست يافت - كه كمال مطلوب همين است - و اگر به انحراف و بيراهه دچار شد و راه درست را تشخيص نداد، به پرستش معبودهاي دروغين و باطل ميپردازد. بت پرستي، ماه و خورشيد پرستي، گوساله و گاو پرستي و... نمونههاي انحرافي است كه وجود دارد... انبيا، آمدهاند تا فطرت را در مسير حق، هدايت كنند و معبود و محبوب واقعي را به انسان نشان بدهند. حضرت علي(ع) ميفرمايد: خداوند حضرت محمد(ص) را برانگيخت تا بندگي را از بت پرستي به خداپرستي، دعوت كند. (نهج البلاغه، خطبه 147)
6. ما نماز ميخوانيم كه هميشه و در همه حال، خدا را ياد كنيم واز او غافل نباشيم. اين نكته باعث دوام واستمرار انس و علاقه و ارتباط قلبي و گفتاري بإ؛$ ** خدا ميشود.
روح و اساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است. همان ذكر الله است كه در آيات قرآن، به عنوان برترين نتيجه بيان شده است.
امام رضا(ع) درباره فلسفه نماز فرموده است: ان يكون ذاكراً غير ناس و لانظر؛ در (علت وجوب نماز اين است) آدمي هميشه هشيار باشد تا گرد و غبار فراموشي حق، بر دل او سايه نيفكند و مغرور نگردد. (وسائل الشيعه، ج 3، ص 5)
آري، نماز براي اين است كه بنده خاكي، هميشه هشيار باشد تا گرد و غبار فراموشي حق، بر دل او سايه نيفكند و مغرور نگردد.
7. ما نماز ميخوانيم تا از گناهان و مفاسد دوري كنيم و خود را پاك و طاهر سازيم. نماز مانعي است بزرگ از اين كه آدمي به سوي گناه برود (ان الصلاة تنهي عن الفحشا و المنكر).
نماز، افراد نمازگزار را، از بسياري از گناهان باز ميدارد و در عين كمال، زمينه را براي ترك گناهان ديگر آماده ميسازد.
نماز سدي در برابر گناهان آينده است، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت ميكند و نهال تقوا را در دل پرورش ميدهد و ايمان و تقوا، نيرومندترين سد در برابر گناه و انحراف است.
امام رضا(ع) ميفرمايد: نماز، موجب مداومت بر ياد خدا در روز و شب ميگردد تا بنده، مولا و خالق خويش را فراموش نكند و به سركشي و طغيان نيفتد و همين توجه به خداوند و ايستادن در حضور او است كه انسان را از گناهان دور ميسازد و از انواع و اقسام فساد، جلوگيري مينمايد. (وسائل الشيعه، ج 4، ص 5)
8. نماز، روح انسانها را به مبدا هستي بخش، مرتبط و متصل ميكند و با اين ارتباط، روح و جان آدمي را زنده، با نشاط و آرام ميسازد و او را براي انجام ساير تكاليف ووظايف فردي و اجتماعي آماده ميكند از اين رو ميتوان گفت: نماز موتور محركه ساير اعمال ودستورات اسلامي هم هست زيرا كسي كه به نماز اهميت ميدهد به ساير تكاليف هم اهميت خواهد داد و آنها را با نيت صحيح و خالص به جا خواهد آورد.
علاوه بر موارد ياد شده، دهها دليل و فلسفه براي خواندن نماز وجود دارد كه ميتوانيد براي آشنايي و مطالعه بيشتر به كتابهاي زير مراجعه كنيد:
1. اسرار الصلاة، آيت الله ملكي تبريزي
2. پرتويي از اسرار نماز، محسن قرائتي
3. پرستش آگاهانه، محمد رضا رضوان طلب.


ستاد اقامه نماز

بازگشت