آيا امامان و پيامبر (ص) به آينده علم دارند؟ اگر دارند پس علي (ع) هم مي دانست كه در ليلة المبيت كشته نمي شود و ارزش اين عمل از بين مي رود يا اگر پيامبر به آينده علم داشت چرا در برابر اخباري كه به او واصل مي گشت عكس العمل نشان مي داد مثلا در قضيه بئرمعونه پس از اينكه خبر كشته شدن مبلغان را شنيد اينقدر عصباني شد كه عاملان آن را نفرين نمود در دعاي دست نماز پس اگر پيامبر به اين قضيه علم داشت بايد گفت كه او ادا در مي آورده و اين دور از شأن آنهاست و نمونه هاي بسيار ديگر كه مجال گفتن آنها نيست.


در رابطه با سؤالي كه مرقوم فرموديد نكات زير را مي توان مطرح نمود.

1- اراده خداوند بر اين تعلق گرفته است كه اولياء او نيز مانند ديگران از طريق مجاري طبيعي حل و فصل امور كنند، چنانكه پيامبر(ص) در ليلة المبيت از علل طبيعياسباب عقلي ( خوابيدن علي در بستر او، پنهان شدن در غار، خروج شبانه از مكه

و ...) بهره برد.

2- علم ، به صورت مطلق در انحصار خداست. احدي با خداوند قابل مقايسه نيست. علوم انبياء و ائمه نيز شمه اي از علم الهي است و قابل مقايسه با علم خدا نيست. مثلا علم به ذات حق ندارند چنانكه فرمود: ما عرفناك حق معرفتك

حتي علم ائمه با علم حضرت رسول قابل مقايسه نيست مثلا در مسئله وحي قائليم كه مختص به حضرت رسول (ص) است و ائمه مورد وحي واقع نمي شوند. پس ائمه عليهم السلام در مقايسه با ساير سالكان طريقت و مردم اعلم هستند در مورد انبياء عليهم السلام مي بايد گفته شود چنين نيست كه مثلا اگر ابراهيم (ع) مي خواست و توجه مي نمود براي او مكشوف مي شد كه چاقوي او قدرت بريدن نخواهد داشت بلكه خداوند علم به اين امر را از او پنهان داشته است تا آزمايش او به انتهاء برسد واذا ابتلي ابراهيم ربه فاتمهون بنابراين برخي از علوم به جهت تربيت و آزمايش بندگان از آنها پنهان مي شود و گاهي نيز اعطاي برخي علوم سبب آزمايش قرار مي دهد. مانند علم ابا عبدالله عليه السلام به شهادت خود و خبر دادن آن جناب از شهادت ياران خود آزمايشي از ارادات و اخلاص آنها خواهند بود .

آنچه دربارة پيامبر (ص) فرموديد از اين قائده مستثني نبوده و علم آن حضرت را نبايد مطلق نسبت به همه امور تصور نمود بلكه به مشيت الهي و مطابق با مصلحت تربيت بندگان خود به آنها اعطا مي شود.





مؤسسه پيوند با امام

بازگشت