احكام اسلام چند دسته اند و چند نوع احكام دارد؟ كدام يك از احكام اسلامي نسبي است و كدام يك مطلق؟ آن هايي كه نسبي هستند، به چه مفهومي هستندم يعني مفهوم نسبي بودن آن ها چيست؟ آيا نماز خواندن كه يك حكم واجب است و جزء واجبات است، حكم آن مطلق است؟ يعني انسان نماز را بايد هميشه و در هر شرايطي بخواند؟ پس در مورد زنان كه با شروع عادت ماهانه نماز خوانده نمي شود، چگونه اين حكم معناي هميشگي پيدا مي كند؟ اصلاً آناني كه احكام را نسبي مي دانند؛ يعني به دليل وجود استثناء خرده جويي ميكنند؟


احكام اسلام از يك ديد كلي به دو بخش تقسيم مي شوند: احكام تكليفي و احكام وضعي. احكام تكليفي به وجوب و حرمت و استحباب و كراهت و اباحه تقسيم مي شود.

احكام وضعي مانند صحّت، بطلان، جزئيت، شرطيت و مانعيت، مثلاً نماز صحيح يا باطل با شرطيت وضو يا غسل براي نماز يا مانعيت لباس غصبي براي نماز يا جزئيت ركوع براي نماز و اين ها همه احكام وضعي است.

فعلاً بحث اصلي ما تمامي اسلامي احكام است. هر موضوعي و هر فعلي از افعال انسان داراي يكي از احكام پنجگانه است. هر كاري كه مي كنيم يا واجب است يا حرام يا مستحب يا مكروه و يا مباح.

از نگاهي ديگر همين احكام چه تكليفي و چه وضعي يا ثابت است يا متغير.

انديشمندان اسلامي براي حلّ مشكل ثابت وبدن دين و تعدّد و تحوّل مصاديق و مسائل در طول زمان جواب هاي متعددي ارائه داده اند. علامةطباطبايي(ره) و شهيد مطهري(ره) قائل شده اند كه دو نوع حكم داريم: يك نوعاحكام ثابت و نوع ديگر احكام متغير. شرع داراي احكام ثابتي است و بدين لحاظ دچار دگرگوني نمي شود. از طرف ديگر احكام متغييري با توجه به زمان و مكان تدارك ديده شده كه پويايي دين اسلام و امكان انطباق آن بر هر زمان و مكاني را اثبات مي كند. باب اجتهاد باز است و مجتهد با عنايت به احكام ثابت و راهبردهاي كلي شرع مي تواند احكام و مصاديق و مسائل هر جامعه را با توجه به نقش زمان و مكان تدارك ببيند.

پس از يك سو ميتوان ثابت كرد كه دين اسلام دچار تحوّل بنيادين نمي شود و اصول آن همواره به يك شكل باقي مي ماند و از سوي ديگر پويايي فقه و اجتهاد با توجه به تأثير زمان و مكان كارايي تفكر ديني را در شرايط مختلف اثبات مي كند.[67]





آيت الله جوادي آملي مي گويد: قوانين كه مربوط به پرورش فطرت آدمي است، همان قوانين تشريع است كه در هيچ حالت، توسط هيچ كس قابل تغيير و تبديل نميباشد: حلال محمد حلال، ابداً الي يوم القيامه امّا آن قوانين كه عهده دار ادارة كيفيت ارتباط انسان با طبيعت است، به چگونگي اجراي احكام ثابت و دائمي بر ميگردد.[68]

همان طور كه احكام ثابت حتماً بر اساس مصالح و مفاسدي پي ريزي شده، احكام متغير نيز بر اساس مصالح و مفاسدي است كه در زماني يا مكاني حادث مي شود.

مصالح در احكام ثابت به نحو مطلق و هميشگي است، مانند وجوب نماز و روزه و حج و حرمت زنا و ربا و سرقت و ... زيرا مصالح و مفاسد آن ها هميشگي است و هرگز تغيير نمي كند، مثلاً حرّم الله الربا هرگز تغيير نمي كند.

عالم ديني و فقيه دربارة احكام متغير بر اساس مصلحت يا مفسده هايي كه در نظر دارد، مي تواند حكم قبلي را عوض كند، مثلاً اگر شطرنج يا پوشيدن برخي لباس ها در زمان پيامبر يا ائمه تحريم شده، بر اساس مفاسدي بوده است. حالا كه آن مفسده نيست، آن حكم نيز برداشته مي شود. تشخيص اين موضوع ها و تغيير و تحوّل ها به دست فقيه آگاه به زمان و مكان است.

تقسيم ديگر:

احكام از ديد ديگري به دو قسم تقسيم مي شوند: احكام اوليّه و احكام ثانويه.

احكام اوليه به احكام ثابت اوّلي با قطع نظر از عارض شدن عنوان جديد گويند،

مثل حرمت خوردن گوشت مردا يا حيوان حرام گوشت، امّا اگر كسي در بياباني جانش به خطر افتاد و هيچ غذايي ندارد و زنده ماندن او متوقف برخوردن مردار يا حيوان حرام گوشت است، در اين صورت آن ها حرام ها حلال مي شود. اين را حكم ثانوي مي گويند . احكام ثانويه در مقام اضطرار، اكراه، حرج، عسر و مشقت هاي زياد ميباشد.در اسلام هيچ حكمي مطلق نيست. تمامي احكام مشروط به شرايطي است. آن شرايط يا عام است يا خاص. شرايط عام تكليف بلوغ و عقل و بنابر قولي علم است. بنابراين از افرادي كه بالغ يا عاقل نيستند يا حكم خدا به جهتي به آنان ابلاغ نشده و از آن خبر ندارند (قصوراً) تكليفي و انتظاري نيست. امّا با قطع نظر از شرايط عام تكليف نسبت به بقية شرايط يا احكام مطلق هستند يا مشروط، مثلاً نماز نسبت به وضو داشتن يا نداشتن واجب مطلق است. خداوند از انسان بالغ عاقل مي خواهد كه نماز بخواند. او بايد وضو بگيرد و ساير شرايط را آماده كند تا نماز بخواند. امّا برخي تكاليف مشروط هستند، مثلاً حج مشروط است به استطاعت. اگر كسي مستطيع نبود، حج بر او واجب نيست، يا نماز در زنان، مشروط به عدم حيض و نفاس است. اگر زني در زمان عادت ماهيانه باشد، نماز بر او واجب نيست. اگر مراد از نسبيت در احكام اين باشد، برخي از احكام مشروط و نسبي هستند، مثلاً وجوب حج بر فردي كه مستطيع است، ثابت مي باشد، ولي بر كسي كه مستطيع نيست، واجب نيست. نسبيت به يكي واجب و نسبت به ديگر غير واجب. نماز نسبت به مردان مطلق است و نسبت به زنان اگر حيض نباشند، واجب است.

در اين موارد نيز اگر چه احكام به نظر نسبي مي رسد، اما از نگاه ديگر مطلق است، يعني آن حكم با توجه با آن قيد مطلق است، مثلاً نماز در غير صورت حيض به طور مطلق واجب است. سعي كنيد سؤالات خود را دسته بندي نموده و يك طرف ورق A4 حداكثر تا 10 سؤال قيد نماييد.



















دفتر تبليغات اسلامي

بازگشت