با اين كه خدا دروغ را نمي پسندد چرا انسانها را در اياك نعبد و اياك نستعين نماز مجبور به دروغ مي كند؟


در پاسخ اين سوءال مي توان گفت: اولا، تكرار امثال اين آيه و توجه به معناي آن به تدريج، زمينه آشنايي با حقيقت آن را براي انسان فراهم مي سازد و تلقين اين مطالب تأثير به سزايي در فهم محتوا و حقيقت آن دارد و كم كم در اثر توجه و تكرار انسان به اندازه ظرفيتش درك مي كند كه در عالم، عبادت جز براي ذات پاك ربوبي واقع نمي شود و در نظام هستي هيچ حول و قوه اي جز نيروي لايزال الهي حاكم نمي باشد. ثانيا، بعضي از بزرگان معتقدند كه در عبارتي نظير (({/Bإِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ {w1-5w}{I1:5I}/})) هدف خبر دادن از اعتقاد و باور گوينده نمي باشد بلكه مراد خبر دادن از واقعيت خارجي است ولو خود گوينده هم در نيافته باشد كه عبادت فقط براي خداوند متعال انجام مي گيرد و تمام قوه و قدرت متعلق به اوست چون واقعيت اين است كه عبادت سزاوار كسي است كه همه كمالات و خوي ها و خيرها و نعمت ها از آن اوست و همه قدرت ها از آن قادر متعال سرچشمه مي گيرند. ثالثا، گاهي انسان به مطلبي علم دارد ولي آن علم با باور دروني و ايمان تبديل نگشته، يعني اين كه فقط خداوند را مي پرستيم و تنها از او ياري مي جوييم مطلبي است كه به آن اذعان داريم ولي هنوز به اعماق قلب ما نفوذ نكرده و به باور و ايمان قلبي تبديل نشده است و گاهي حتي به درجه باور هم مي رسد ولي خواسته هاي دروني و اميال ناروا مانع عمل به آن باور مي گردند و آن حق را مي پوشانند. چنانچه قرآن كريم درباره قوم بني اسرائيل مي فرمايد: ((وجحدوا بها واستيقنتها انفسهم))، (نحل، آيه 14) يعني به آيات الهي يقين پيدا كردند و به حقانيت آن معترف گشتند ولي هواها و اميال دروني مانع تبعيت از حق مي گردد. همانند كساني كه به زيان و ضرر استعمال مواد مخدر كاملا علم و يقين دارد ولي در وقت مواجهه با آن، آن ميل دروني و عادت، قدرت استقامت و ايستادگي را از او مي گيرد و اراده را از او سلب م

مركز فرهنگي نهاد رهبري در دانشگاه ها

بازگشت