از نظر قرآن مجيد، نماز انسان را از ارتكاب كارهاي بد باز ميدارد، پس چرا برخي از نمازگزاران به گناه و كارهاي بد آلودهاند؟


اصولاً بايد توجه نمود، كه پايه استوار براي باز داري انسان از خلاف و گناه، همان ايمان و ياد خدا است، انسان غافل از خدا، به سر انجام اعمال و كردار خويش نميانديشد، و براي ارضاي تمايلات و غرايز سركش خود، حد و مرزي نميشناسد.
بر عكس ياد خدايي كه از تمام كارهاي كوچك و بزرگ ما آگاه است، خدايي كه از آنچه در زواياي روان ما لانه گرفته و يا از انديشه ما ميگذرد مطلع و با خبر است، ما را از خودكامگي و هوسراني و «مرزنشناسي» باز ميدارد.
يگانه راه طبيعي و مؤثر و پيوسته، براي كنترل غرايز و خواستهاي نامشروع، ياد خدا، ياد مقام اولياي خدا، ياد كيفرهاي خطاكاران و ياد پاداش فرمانبرداران او است.
قرآن مردان خدا را چنين معرفي ميكند:
«رِجالٌ لاتُلْهِيهِم تِجارة ولا بيع عن ذكر الله…» نور/37
[مرداني كه بازرگاني و داد و ستد، آنان را از ياد خدا باز نميدارد.]
ناگفته پيدا است، غفلت از خدا و بي خبري از او، موجب تيرگي عقل و خرد، و كم فروغي نور و وجدان ميگردد، و يك چنين فردي نميتواند در جرگة مردان خدا قرار گيرد.
امير مؤمنان(ع) براي ياد خدا، اهميت خاصي قائل شده و درباره آن چنين ميگويد:
«انّ الله جَعل الذِكر جَلاء لِلقلوب، تَسمع به بَعد الوقرة و تَبصر به بعد العشوة و تُنقاد به بعد المُعاندة» (نهج البلاغه عبده، خطبه 220)
[خداوند ياد خود را صيقل و روشنايي دلها قرار داده كه در پرتو آن، پس از كري ميشنوند، و پس از تاريكي ميبينند، و بعد از دشمني و ستيزه، فرمان ميبرند.]
علي(ع) در اين جملهها، غفلت را يك نوع كري و كوري براي دلها ميداند، كه موجب سركشي و ستيزه و دشمني انسان با حق و حقيقت ميگردد، و در برابر آن، «ذكر» و «ياد خدا» را مايه شنوايي و روشني دل معرفي ميكند كه نفس سركش را مهار كرده و او را از ستيزگي با حقيقت باز ميدارد.
بنابراين بيان، يك فرد غافل از خدا و كيفر ها و پاداشهاي او، بسان سوار كور و كري است كه بر اسب سركشي سوار باشد، بدون گفتگو اسب، او را به سنگ ها خواهد كوبيد و در ميان دره اي پرتاب خواهد كرد، ولي افرادي كه دلهايي بيدار و متذكر دارند، واكنش اعمال خود را از نزديك مشاهده ميكنند، سخن حق را كاملاً ميشنوند، و نفس سركش را با ياد خدا، مهار مينمايند.
امام باقر(ع) در ضمن اموري كه به يكي از دوستان خود سفارش ميكند، ميفرمايد: همواره به ياد خدا باشيد، زيرا ياد خدا، ميان انسان و ارتكاب عمل خلاف، مانع و حائل ميگردد. (سفينة البحار 1/486)
اصبغ بن نباته ميگويد: امير مؤمنان(ع) فرمود در دو موقع بياد خدا باش: يكي «هنگام مصيبت» و ديگري «وقتي كه با گناه و خلافي روبه رو ميشوي» و ياد خدا در موقع روبرو شدن با گناه مهمتر است، زيرا ياد وي، ميان انسان و گناه حائل ميگردد.
امّا ياد خدا درجاتي دارد و هرگز يكنواخت نيست، گاهي به مرحله اي ميرسد كه انسان را در برابر هر نوع گناه بيمه ميكند و ارتكاب گناه، به صورت يك محال عادي در ميآيد، آنان افرادي هستند كه در پرتو ياد خدا، قلوبي آرام، دلهايي بيدار، ديدگاني پر فروغ، گوشهايي شنوا، و نفوسي فرمانبردار دارند.
در بسياري از مردم ياد خدا، در درجه متوسطي قرار ميگيرد، مثلاً افرادي پيدا ميشوند كه در عين اينكه به برخي از گناهان آلوده ميگردند، ولي به هيچ وجه حاضر نميشوند خوني را بريزند، مال يتيميرا بخورند، به ناموس كسي تجاوز كنند. زيرا ميدانند كه كيفرهاي الهي در اين موارد بسيار سخت و سنگين است و وجدان آنها در برابر اين گناهان مقاومت ميكند.
گاهي ياد خدا به قدري ضعيف و كم فروغ ميگردد، كه فقط به صورت زمينه اي براي ترك گناه جلوه ميكند، چه بسا عوامل نيرومندتري، اثر اين زمينه را خنثي ميسازد. ولي هر گاه ياد خدا در همين صورت كه به اصطلاح علت ناقص است پرورش داده شود، ميتواند انسان را در آينده از بسياري از گناهان باز دارد.
يكي از اسرار نماز اين است كه انسان را بياد خدا مياندازد و خود قرآن يكي از رموز نماز را همين معرفي ميكند چنانكه ميفرمايد:
«… أًقِمِ الصَّلاة لِذِكري» طه/14
[نماز را براي ياد من بپا دار.]
ناگفته پيدا است، از آنجا كه نماز عبادت است و آن رابايد به قصد تقرب، براي خدا انجام داد، طبعاً موجب ياد خدا خواهد بود.
گذشته از اين، جملههايي به زبان جاري ميكند كه همگي باعث توجه به خدا و مايه ياد او است، مثلاً سوره حمدي را كه در حال نماز ميخوانيم، متضمن ستايش خدا و بيان صفات و افعال او است و همچنين است اذكار ديگر نماز.
اثري كه نماز در روح و روان ما ميگذارد، همان ايمان و ياد خدا است، و ياد خدا همانطور كه گفته شد درجاتي دارد، و درباره افرادي كه از ارتكاب بسياري از گناهان پروايي ندارند، ياد خدا نسبت به ترك گناه به صورت يك زمينه است نه علت تامه و به عبارت ديگر: مقصود قرآن كه ميفرمايد: نماز انسان را از ارتكاب امور ناشايست باز ميدارد، اين نيست كه اين كار، اثر قطعي و غير قابل انفكاك نماز است به طوري كه هر فرد نمازگزار، در برابر تمام گناهان معصوم ميگردد، بلكه مقصود اين است كه نماز موجب ياد خدا و سبب توجه به مقام ربوبي ميشود، و اثر طبيعي يك چنين توجه، اين است كه انسان را از گناه و خلاف باز بدارد، در او زمينه روح اطاعت و ترك گناه پديد آورد، ولي در عين حال چه بسا ممكن است بر اثر ضعف توجه به خدا، عوامل نيرومند تري اثر آن را خنثي سازد. (الميزان 16 /141)
خلاصه اينكه اگر نماز، نماز باشد در همه كس تأثير در برابر گناه خواهد گذارد، گاهي اين تأثير زياد و زماني كمتر است و اين با تفاوت گناهان و تفاوت نمازها تغيير پيدا ميكند.

تبيان

پاورقي

: آية الله جعفر سبحاني
سيماي فرزانگان ج 1

بازگشت