درموقع خواندن نماز چه تصوير وسيمايي مي توان ازخدا تصور كرد ؟درموقع ركوع وسجود آيا بايد خانه كعبه درذهن تجلي نمايد واگر اينطور نيست پس بايد به چه چيز فكر كرد ودرمقابل آن سجده نمود ؟


درروايات امام صادق ( آمده است : اعبد الله كانك تراه وان لم تكن تراه فانه يراك خدا را به گونه اي عبادت كن گو اينكه او رامي بيني واگر چنين نيستي بدان كه او تورا مي بيند. حضرت امام خميني (ره) دركتاب آداب معنوي نماز به تشريح اين روايت شريف پرداخته است ومي فرمايند :درعبادت دو مرتبه بيان گشته است . مرتبه ادب حضور و ديگري ادب محضر پروردگار . مقام اول مربوط به مشاهده باچشم دل است كه بنده خداي خود را مي بيند آنچنان كه حضرت امير ( مي فرمايد : لم اعبد رباً لم اره خدائي راكه نديده باشم پرستش نميكنم ومرتبه نازلتر كه عامه مردم مي توانند ازآن برخوردار باشند درك محضر باريتعالي است نه حضور او، به اين معنا كه خود رادرحال عبادت خدائي ببينند كه ناظر بر اوست اگرچه خدا رانبيند . درصورت اخير مي توانند به اسرار سجده وساير اعمال خود توجه كنند و بداند كه به پروردگار خود چه مي گويد و چه ميكند. براي توضيح بيشتر اين مطلب بايد گفتبدونشك تصور خداازراه حواس ممكننيست ، چنانكه مرحوم علامه طباطبايي دراصول فلسفه وروش رئاليسم برآن تصريح نموده ودليل آن هم روشن است زيرا مدركات حسي ما محدود ومقيد است وخداوند حقيقتي مطلق است كه محدوديت با ذات او ناسازگار است واما اينكه درحين نماز چه كنيم ؟ حضرت امام درآداب معنوي نماز مراحلي براي حضور قلب مطرح كردند كه دو مرتبه عمده را ذكر نموده : يكي حضور درعبادت اجمالاً، و آن چنان است كه درعين اشتغال به عبادت انسان به طريق اجمال ملتفت باشد كه ثناي معبود مي كند ، گرچه خود نمي داند كه چه ثنائي مي كند وچه اسمي ازاسماء حق رامي خواند و وديگرازمراتب آن حضور قلب تفصيلي است كه مرتبه كامل آن فقط براي خلص اوليا ممكن است ولي مراتب نازلمثل توجه به معاني الفا ظويا توجه به اسرار آن براي همگان ممكن است . . . كه سِرّ وضع سجودي (سر نهادن پيشاني برخاك )چشم ازخود شستن است وادب وضع رأس بر تراب،اعلي مقامات خود راازچشم افكندن وازتراب پست ترديدن است ودرسر برتراب نهادن اشارت بررؤيت جمال جميل است درباطن قلب خاك واصل عالم طبيعت ، ودرركوع ترك خودبيني است به حسب مقام صفات واسماء ورؤيت اسماء وصفا ت حق، همچنان كه حضرت امام خميني (ره) دركتاب آداب صلوه مطرح مي نمايند كه براي توضيح بيشتر خوبست به اين دوكتاب مراجعه شود.

سؤال:

چرا امكان نقد رهبري وجود ندارد ؟ با اين معصوميت بخشي در صدد اثبات چه مطلبي هستيم ؟ آيا به استبداد زدگي دامن نزده ايم ؟

پاسخ:اجمالا مي توان پاسخ گفت : كه مقام ولي فقيه نيز مستثني از نقد وتحليل صحيح نسبت به عملكرد ورفتار نيست وليكن آنچه به نظر ضروري مي رسد بيان شرائط نقد وبررسي است .

جايگاه ولي فقيه از دو منظر قابل تحقيقاست ،اول: از نظر سياسي ، دوم: از نظر عقائد شيعي . در عقائد شيعه صلح وجهاد،تولي و تبري و تمامي مسائلاجتماعي وسياسيمانند نماز و روزه داخل در حوزه فقه است و اجتهاد مي پذيرد و مقلد بايد در همة آنها تقليد كند و مطيع مقام ولايت فقيه باشد وآنچه در زمان حضرت امام ( ودر زمان مقام معظم رهبري نيز مطرح بوده وهست جايگاه ممتاز ولايت فقيه در تعيين همين امور است .

براي روشنتر شدن مطلب به نمونه هايي از اين تولي و تبري در مسائل سياسي توجه مي نماييم : در زمان امام (ايشان فرمودند : ((دولت آقاي موسوي دولت اسلام است وكار كردن براي اين دولت كار كردن براي اسلام است )) يا اينكه (( رابطه ما با آمريكا رابطه گرگ وميش است )) ويا ((بين ما وآمريكا هيچ وقت سازشي پيدا نخواهد شد )) ونيز اعلام جنگ در برابر عراق و شركت عموم مسلمانان بعنوان واجب كفائي ، از جمله مسائل سياسي ودر عين حال از موارد تبري وتولي ودر حوزه مسائل فقهي قراردارد كه توسط ايشان معين گشته است .

بنابراين در ديدگاه شيعه جايگاه ولي فقيه تنها يك رهبري سياسي نيست كه انتقاد به او شأن عامه مردم باشد بلكه انتقاد بر عملكرد رهبري فقيه تنها از ديدگاه مجتهدين كه نظر فقهي دارند ممكن است وبايد دانست ولي فقيه نيز با نظر شخصي نسبت به امور مسلمين حكم نمي راند وتكليف را از ديدگاه اسلام معين مي نمايد .



بسنجند. همانطوركه شوراي نگهبان وظيفه دارد مطابقت يا عدم مطابقت مصوبات مجلس شوراي اسلامي را با اسلام نظارت كند ،افعال ولي امر مسلمين نيز قطعا اين جنبه را دارد و مجلس خبرگان صلاحيت اظهار نظر در اين مورد را دارد.

اما از لوازم اين انتقاد كه در فرمايشات استاد مصباح نيز بدان تاكيد شده رعايت اخلاق اسلامي در انتقاد است كه اولاًپيش از انتقاد بايد اصل موضوع محرز وعيب واشكال قطعي باشد نه آنكه مبتني بر شايعات واخبار غير قابل اعتماد باشد. در ثاني به منظور اصلاح وسازندگي انتقاد شود نه براي عيبجويي ورسوايي اشخاص واينكه انتقاد براثر دلسوزي ، خيرخواهي وصميميت باشد نه به سبب برتري طلبي ، ودر نهايت انتقاد بايد بدون هيچ توهين وجسارت باشد. (2)

از برداشتهاي نادرستي كه براي بعضي از مردم پيش مي آيد انتقاد ناميدن قضاوتهاي غير عالمانه خويش است، توجه نمي كنند كه ولي فقيه از پيش خود حرف نمي زند وحكم اسلام را مي گويد و انتقاد آنها ورود در حوزه تخصصي فقه اسلام است نه انتقاد به يك رهبر سياسي .

ازجمله مواردي كه ممكن است مورد برداشت نادرست واقع شود ، معناي عبارت ((النصيحه لأئمه المسلمين))است،بايد عنايت داشت كه نصيحت دراينجا به معناي پندواندرز نبودهبلكه به معناي((دلسوزي وخير خواهي))(3) بكار رفته است ،كما اينكه در فرمايشات مولي علي(آمده است: از حقوق ولي امر مسلمانانبر مردم اينست كه نصيحت كننده او باشند و مراد از نصيحت همدلسوزي وخيرخواهي است كه شامل عامه مردم و متخصصين امر مي شود.



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ استاد مصباح ، پرسشها و پاسخها ، جلد 3، ص 70

2ـ استاد مصباح ، پرسشها و پاسخها ، جلد 3، ص 69،70

3ـ در مفردات راغب ، ص 494و قاموس قرآن ، سيد علي اكبرقرشي ، جلد 7 ، ص 71 نيز ماده ((نصح)) به معناي خلوص نيت و خير خواهي محض بكار رفته وهمچنين آيه 91 سوره مباركه توبه نيز بر اين معنا تصريح دارد : (( ... ولا علي الذين لايجدون ما ينفقون حرج اذا نصحوا لله ورسوله ... )) ( بر ضعيفان وبر بيماران وبر كساني كه چيزي براي خرج كردن ندارند در صورتي كه براي خدا و رسولش خير خواهي كنند تكليفي نيست ... )



مؤسسه پيوند با امام

بازگشت