كساني هستند كه به مسجد مي روند و در نماز جماعت شركت مي كنند و اهل معنويت مي باشند، ولي گرفتاري هايي براي آن ها به وجود آمده و در زندگي مشكلات فراواني دارند، در حالي كه عده اي هستند كه اهل مذهب و دين نيستند، ولي زندگي خوبي دارند، لطفاً علت اين مسئله را بيان كنيد.


قبل از شروع به پاسخ بهتر است طليعة جواب را به يكي از آيه هاي قرآن زينت دهيم:

و لنبلونّكم بشيءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّر الصّابرين؛ شما را به ترس و گرسنگي و بينوايي و بيماريو نقصان در مال و جان و ثمرات مي آزماييم و صابران را بشارت ده.[10]

انسان براي هميشه بودن در دنيا آفريده نشده است. خطا و اشتباه بسياري از افراد بشر از تصور جاودانه بودن ناشي مي شود. گويا كه از آب حيات نوشيده اند! پس برج و بارويي بنا مي كنند كه از مرگ در امان باشند. اما از حوادث عبرت انگيزي كه براي همنوعان پيش مي آيد، درس نمي گيرند.

آية شريفه به موضوع امتحان اشاره مي كند . نيك مي دانيم امتحان در جايي معنا دارد كه نتيجه اي براي آن متصوّر باشد. زندگي مادي انسان ها در دنيا چيزي جز امتحان نيست. بشر هنگامي كه متولد مي شود تا وقتي كه از دنيا مي رود، در فشار و سختي قرار مي گيرد. بعد از تولّد دو سال طول مي كشد كه روي پاي خود بايستد و زمين نخورد و سال ها طول مي كشد تا بفهمد كيست و براي تهية آب و نان محتاج تلاش است. علاوه بر آن تكليف الهي (نماز، روزه، خمس، زكات، حج و ...) شامل حال او مي شود. پس از تمام اين ها به انتهاي فرصتش مي رسد، تا آن كه در سراي ابدي نتيجة امتحانات را ببيند. قرآن مي فرمايد: لق خلقنا الانسان في كبد؛ ما آدمي را در رنج و سختي آفريديم[11] كه فلسفة آن امتحان و ابتلا است. افراد بسياري هستند كه رابطه وارتباطي با خداي متعال نداشته، حتي بويي از مذهب نبرده اند، ولي داراي زندگي خوبي بوده و در رفاه كامل به سر مي برند. در مقابل افراد با ايمان و معتقد به مبدأ و معاد وجود دارند، ولي براي تأمين ضروريات زندگي دچار مشكل ميشوند! بايد گفت با توجه به اين عقيده و نگرش كه دنياي مادي دنياي فاني و از بين رفتني است ، نمي تواند مايه غرور و اميدواري باشد. چه بسا بودند افرادي كه به ثروت هاي افسانه اي دست يافتند، ولي اكنون حتي نامي از آن ها برده نمي شود، ولي داستان هاي عبرت آموز آنان در كتاب هاي تاريخي موجود است. سلاطين، پادشاهان و فراعن از آن قبيل هستند. مثال روشن و مصداق اهل ثروت در قرآن بيان شده است كه كسي جز قارون و گنج افسانه اي اش نيست كه سرانجام زمين او را با ثروتش فرو برد. قرآن مي فرمايد: آن گاه او و خـانـه اشرا به زمين فرو برديم و كس و كاري نداشت كه در برابر خداوند ياريش دهند و به فريادش هم نرسيدند.[12]

ثانياً: ملازمه اي بين مذهب و دين داري و فقر وجود ندارد كه هر كس اگر خواست فردي متدين و اهل نماز و روزه و جماعت باشد، نبايد از ثروت دنيا بهره اي داشته باشد.

زندگي در حدّ نياز و داشتن معاش به اندازة لازم براي هر شخصي ضروري است. هر انساني بايد از زندگي مادي براي خود و خانواده اش سهمي داشته باشد تا مبادا فاصله هاي طبقاتي موجب استضعاف و بدبختي براي گروهي شود. پس عوامل ديگري باعث مي شود كه عده اي نتوانند از سهم خود در جامعه بهرهمند شوند.

در عين حال زندگي مادي از مكر و حيله و غرور انباشته است و عده اي براي رسيدن به مطامع خود حقوق ديگران را پايمال مي كنند، گويي كه به ارث پدري رسيده اند! در عوض دينداران و انسان هاي عدالت پيشه براي خارج نشدن از خطّ حق و حقيقت به حداقل زندگي قانع مي شوند، ولي همه بايد بدانند كه نهايت آدميان به مرگ ختم مي شود و براي همة افرا د بشر فقط يك قبر تاريك و تنگ و يك جامة كفن سفيد كه ارزش بالايي ندارد، وجود دارد. بايد بدان امور آگاه باشيم و عقيده داشته باشيم كه دنيا محل ابتلا و امتحان است و پاداش سختي هاي دنيا راحتي هاي آن دنيا است، پس نمي توان به دنيا دل بست.

قرآن مي فرمايد: كساني كه زندگي دنيا و تجمل آن را بخواهند، حاصل اعمالشان را در همين دنيا به تمامي به آنان مي دهيم و در آن كم و كاستي نخواهند ديد . [13] به تعبير قرآن و زندگي دنيا جز فريب نيست.[14]

امام هادي (ع) فرمود: دنيا بازاري است كه گروهي سود مي برند و گروهي زيان مي بينند.[15]

مولاي متقيان امام علي(ع) فرمود: به راستي كه زندگي دنيا كوتاه و خيرش اندك و روي آوردنش نيرنگ و پشت كردنش دردناك و لذّت هايش نابود شونده و رنج و اندوه هايش باقي است.[16]

نكتة پاياني : در عين حال با توجه به آيات و روايت مبني بر مذمّت دنيا، هيچ كس نمي گويد كسب حلال بد است و ثروتي كه از راه مشروع به دست مي آيد، خوب نيست ولي تلاش براي به دست آوردن رفاه كار بدي است . آن چه بد است علاقه مندي و تعلق به دنيا است. تعلقي كه انسان ها را از ايمان و اعتقاد به مبدأ و معاد باز دارد. چنين تعلقي نامش دنيا و مورد مذمت است.



[10] بقره (2) آية 155.

[11] بلد (90) آية 4.

[12] قصص (28) آية 80.

[13] هود (11) آية 14.

[14] آل عمران (2) آية 185.

[15] صادق احسان بخش، آثار الصادقين، ج ، ص 106، حديث 11.

[16] همان، ص 110، حديث 36.





دفتر تبليغات اسلامي

بازگشت