نماز چگونه نقش باز دارندگي از گناهان را دارد


بازدارندگي از گناه جزئي از طبيعت نماز است، نمازي كه نمازگزار را

به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده از گناه; يعني، مبدا و معاد مياندازد، بايد

داراي خاصيت بازداري از فحشا و منكر باشد.

نماز، صفتي در روح انسان ايجاد ميكند كه به مثابه يك پليس دروني است

و صاحبش را از منكرات منع ميكند و در نتيجه روحش را از ناپاكي گناهان و

آلودگيهاي ناشي از آنها دور نگه ميدارد.

چون وقتي انسان در محضر خدا حضور مييابد و او را از همه چيز و همه

كس بالاتر و بزرگتر از حد وصف ميپرستد و از او كمك ميجويد و راه

راست را از او ميخواهد و بيزاري خود را از راه غضب شدگان حضرت

كردگار و گمراهان بروز ميدهد بي ترديد حركتي در قلب و روحش به سوي

پاكي و تقوا پديد ميآيد. كسي كه در شبانه روز حداقل پنج بار قامتش را براي

خدا خم ميكند و پيشانيش را در مقابل عظمت خالقش بر خاك ميسايد و

بر يگانگي و رسالت رسولش مهر تاييد ميزند و علاوه بر اينها پيش از هر

نمازي خود را ميشويد و پاك ميسازد و از پليدي نجاست و حرام دور

ميكند.

چنين امور و حالاتي طبيعتا موجي از معنويت در او پديد ميآورد و خس و

خاشاك گناه و هوس و پوچي و بيهودگي را از وجودش دور ميزند. زيرا هر

يك از آنها به تنهايي تاثيري بازدارنده در برابر فحشا و منكر دارد. و البته

مجموعه آنها كه نماز ناميده ميشود. تاثير كليتر و قويتر در بازداري از

فحشا و منكر دارد. به عبارت ديگر هر نمازي به اندازه نقص و كمالش

صاحب خود را از فحشا و منكر منع ميكند. ليكن نماز هر چند سطحي و

ناآگاهانه باشدغير ممكن است كه هيچ گونه تاثيري در نمازگزار نداشته باشد.

آنان كه نماز حقيقي نميخوانند و آلوده به گناه هستند. اگر همان نماز ناقص

و سطحي را نخوانند از آن هم آلودهتر خواهند شد.

از جابر بن عبدالله انصاري روايت شده است كه گفت: به رسول خدا(ص)

گفتند: فلان شخص روزها نماز ميخواند و شبها به سرقت اشتغال ميورزد،

فرمود:

((ان صلاته لتردعه ;همانا نمازش او را از آن عمل باز خواهد داشت.))

عالمي گفت: مويز موجب ازدياد حافظه است. به او گفتند: پس چرا فلاني

كه مويز بسيار ميخورد حافظهاش كم است ؟

عالم گفت: اكنون كه مويز ميخورد حافظهاش اين است كه اگر مويز

نميخورد چه حافظهاي ميداشت؟!

مويز در تقويت حافظه اثر دارد. اما نوع مويز و نحوه مصرف و تاثير پذيري

از مويز متفاوت است. نماز در بازداري از گناه اثر دارد. اما كيفيت نماز و اثر

پذيري از آن متفاوت است و شايد هوي و هوسهاي درونيش كه مانع تاثير

نماز ميشوند و آن را از اثر مياندازند بسيار قويتر است. نماز او در حد توان

خود جلوي دشمن دروني را گرفته است و مانع از فحشا و منكر شده است،

ليكن نفس امارهاش بسيار قوي بوده است. بنابر اين نبايد گفت كه نمازش

موثر نيست و چون بي اثر است به درد نميخورد و نبايد نماز بگذارد. اين

نكته نيز مسلم است كه نماز با كيفيت و نيرومند مانع از تسليم او در برابر

شيطان نفس خواهد شد.

فضيل بن عياض سركرده دزدان بود، به كاروانها و خانههاي مردم يورش

ميبرد و كالا و داراييشان را به سرقت ميبرد، مردم نه از دست او و دار و

دستهاش در امان بودند ونه قادر به منع او بودند. دستگاه حكومتي نيز توان

بازداشتن او را نداشت. اما اين فضيل به خاطر ايمان مختصري كه داشت و

نمازش را اتيان ميكرد. در نهايت همين امر مانع زشت كارياش گرديد.

نيمه شبي از ديوار خانهاي بالا رفت تا گناهي ديگر انجام دهد.

ناگهانصدايي شنيد .چون گوش فرا داد. تلاوت اين آيه را از صاحب آن صدا

شنيد.

((الم يان للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله; آيا مومناني را وقت آن

نرسيده است كه دلهايشان براي خدا فروتن گردد.))

ناگهان به خود آمد واشكش فرو ريخت، از ديوار فرود آمد و به سمت

خانهاش روان گرديد در حالي كه مرتبا ميگفت: خداوندا: آري وقت آن

رسيده است.

اثر بخشي نماز علت تامه براي منع از معصيت شمرده نميشود. تاثير آن نيز

به گونهاي نيست كه تخلف نپذيرد. ممكن است موانعي اثري نماز را خنثي

كند ولي اگر مانعي جلوي تاثير آنرا نگيرد مسلما فايده خواهد بخشيد. نماز و

ياد خدا و موانعي كه اثر آن را خنثي ميكند، مانند دو كفه يك ترازوست; اگر

كفه نماز سنگينتر شود، نماز گزار از گناه باز ميماند واگر كفه موانع سنگين

شود، نمازگزار از ياد خدا و حقيقت نماز منصرف و متوجه امور ديگري

ميگردد و چه بسا كه مرتكب گناهان گردد.

و بايد دانست كه اگر اشكالي در عدم تاثير هست در آيه نيست بلكه در

نمازگزاريست كه چنين نمازي را اتيان ميكند.


ستاد اقامه نماز

بازگشت