نماز و عبادت بانو رابعة بن عدويه(ره)


رابعه از زنان عابده ي عصر خود بود؛ چون طريق سير و سلوك را داشت به نام رابعه شهرت پيدا كرد و اين زن از زنان سلاطين سامانيه است به علاوه از عبادت، طبعي موزون داشته است. (1)
از رابعه عدويه كلماتي آموزنده رسيده است. در تاريخ آورده اند كه: او بسيار اشك مي ريخت، همين كه سخن از آتش به ميان مي آمد مدهوش مي شد و مي گفت «استغفارنا يحتاج الي استغفار» ما از استغفارمان بايد استغفار كنيم، اين همان معرفت بلندي است كه سالار شهيدان - صلوات الله عليه - در دعاي عرفه عرضه مي دارد:
«الهي! مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِي ؛ (2)
خدايا! كسي كه خوبي هاي او بدي است، بدي هايش چگونه بد نباشد.»
كسي كه خوبي خود را خوب بداند، معلوم مي شود - به خيال خودش - به پايه هاي رفيعي دست يافته است. كسي كه نماز مي خواند و خيال مي كند كه كاري كرده است، و ديگر نمي داند كه همه اين توفيقات به بركت لطف الهي است، كسي كه اشكي مي ريزد و استغفاري مي كند و خيال مي كند كار مهمي كرده است، اينها «محاسنه مساوي» است، حسنه ي او سيئه است، چه رسد به سيئه ي او، اين بانو هم مي گويد كه: استغفار ما خود محتاج استغفار ديگري است؛ زيرا همين استغفار نيز شوب و ناخالص مي باشد. او هرگز چيزي از مردم نمي پذيرفت و مي گفت «مالي حاجة بالدنيا!» وقتي شنيد، سفيان ثوري مي گويد: «و احزناه» تا كي ما بايد غمگين باشيم؟
گفت: «و اقلة حزناه!» بايد متأثر باشيم كه چرا كم محزون هستيم، من مي نالم كه چرا ناله ام كم است، تو مي گويي اصل حزن چرا؟ اما من مي گويم: كمي حزن چرا؟
از اين بانو سخنان آموزنده ديگري نيز رسيده است، از جمله اين كه به همه توصيه مي نمود كه:
«اكتموا حسناتكم كما تكتمون سيئاتكم»
همان گونه كه بدي هاي خود را پنهان مي كنيد تا كسي نبيند، خوبي ها را هم پنهان كنيد؛ چون اظهار و ظهور خوبي براي يك انسان نقص است، چرا كه خودنمايي است.
بزرگان اهل معرفت مي گويند: ظهور اولياي الهي در عبوديت براي آنها اولي است تا در ربوبيت. اگر ضرورت اقتضاء نكند، هيچ وليي از اولياي الهي معجزه نشان نمي دهد، چون اعجاز، ظهور ربوبيت است؛ لذا بزرگان به مقصد رسيده مي گويند: اولياء الهي ظهورشان در عبوديت لذيذتر است تا ظهورشان در ربوبيت و اگر ضرورت اقتضا نكند، در ربوبيت ظهور نمي كنند؛ يعني هرگز معجزه نمي آورند، چون معجزه ظهور در ربوبيت؛ يعني مظهر پروردگار شدن است.
«ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه » (3)
اگر اذن خدا نباشد هيچ رسولي معجزه و نشانه اي نمي تواند بياورد كه منظور از اذن در اينجا نيز اذن تكويني است و با «كن فيكون» حق شروع مي شود و گرنه هيچ موجودي چه فرشته و چه انسان هيچ كاري با استقلال از او ساخته نيست. تمام عالم با فرمان حق اداره مي شود و آنجا كه اعجازي ظهور مي كند، اين ربوبيت حق است كه در كسوت انسان كامل ظهور پيدا كرده است. البته جدايي ظاهر، از مظهر، محفوظ است و تازه اين مقام فعل است نه مقام ذات.
غرض آن كه سيره سالكان واصل، اين است كه در عبوديت ظهور كنند نه در ربوبيت.
اين بانو در مورد كسي كه خواست كار خيرش افشا شود؛ يعني ميل نمود كه در ربوبيت ظهور كند، فرمود: حسناتتان را بپوشانيد همان طور كه سيئاتتان را مي پوشانيد و اين جزء كلمات قصار اوست.
«اكتموا حسناتكم كما تكتمون سيئاتكم.»
بسياري از اين بانوان تمام شب را بيدار بودند. بعضي ها كه نسبت به رابعه عدويه اظهار ادبي مي كردند، مي گفت: در عالم رؤيا آثار خيرش در طبق هاي نور به من مي رسد. گاهي هم به خودش خطاب مي كرد و مي گفت:
اي نفس! چه قدر مي خوابي؟ گويا آن چنان مي خوابي كه فقط با آن صرخه و فرياد يوم النشور بيدار شوي، چرا كه در آن روز همه را با صيحه بيدار مي كنند.
«إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً- فَإِذا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُون .» (4)
همچنين مي گفت: «الهي! ِ مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِك بل حباً لك و قصداً للقاء وجهك.»
اين سخنان كه به بزرگان منسوب است، شاگردانشان به آن ها تأسي مي كنند. گاهي حالي به آنها دست مي دهد كه مي گويند من به خاطر ترس از آتش و شوق به بهشت عبادت نمي كنم؛ بلكه به خاطر حب به محبوب عبادت مي كنم. (5)

رابعه ي شاميه همسر احمد بن ابي الحواري است، فضيلت و كرامت اين بانو قابل انكار نبود، همسرش مي گفت: وقتي سفره غذا گسترده مي شد، رابعه به من مي گفت: بخور «فانها ما نضجت الا بالتسبيح» اين غذا با تسبيح پخته شده است.
بايد ديد كه منظور از اين جمله چيست؟ آيا منظور اين است كه به هنگام آشپزي تسبيح مي گفته است - نظير سخني كه درباره ي بعضي از مراجع تقليد آمده است كه مادرش مي گفته: او را شير نداده ام مگر به نام خدا - يعني هنگام پختن غذا من سبحان الله مي گفتم، يا اين كه منظور اين است كه اين غذا با تسبيح درست شده و ايجاد شده است، و اصولاً، آيا غذا با تسبيح درست مي شود؟ يعني اگر كسي «سبحان الله» بگويد غذا حاضر مي شود؟
در سوره مباركه يونس، چگونگي تناول غذا توسط بهشتيان چنين آمده است:
«دَعْوَئهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَ ءَاخِرُ دَعْوَئهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ» (6)

مالك دينار درباره ي توجه او به نماز و عبادتش، چنين نقل مي كند:
روزي بر «رابعه» وارد شدم او را ديدم كه نماز صبح را خوانده و در سجاده خود نشسته است.
اطراف خانه ي او را مشاهده كردم غير از يك كوزه ي شكسته كه با آن، هم آب مي خورد و هم طهارت و وضو مي گرفت و خشتي كه موقع خواب سر بر آن مي نهاد، و يك سجاده كه از ني بافته شده بود و بر روي آن، نماز مي خواند، چيز ديگري نديدم.
وقتي متوجه من شد، گفت: اي مالك! چيزي در چشم من فرو رفته است و اذيتم مي كند، نزديك بيا و ببين چيست؟
وقتي خوب دقت كردم ديدم مقداري از ني آن سجاده به چشم او فرو رفته و چشم او را از بين برده است.
گفتم: اي سيده ي زنان! (چشمت معيوب شده و تو از آن خبر نداري؟!)
گفت: اي مالك! من در نماز بودم كه تكه اي از ني سجاده به چشمم رفته و من چون در حال نماز و در مقابل پروردگار خويش ايستاده بودم، اگر همه ي دوزخ به چشم من فرو مي رفت از ترس خدا و توجه به او خبردار نمي شدم. (7)
تو رها كن سر به مهر، اين واقعه
مرد حق شو روز و شب چون «رابعه»

او نه يك زن بود، او صد مرد بود
از قدم تا فرق، عين درد بود

آن نه من بودم كه در سجده گهي
خار در چشمم شكست اندر رهي

بر زمين، خونم روان شد از بصر
من ز خون خويش، بودم بي خبر

آن كه او را اين چنين دردي بود
كي طلب كار زن و مردي بود. (8)
در احوالات او آمده است: روزي حسن بصري «رابعه» را كنار آب ديد، سجاده خود را روي آب انداخت و گفت: اي «رابعه»!
بيا تا اين جا دو ركعت نماز بگزاريم! «رابعه» هم، سجاده خود را در هوا انداخت و روي آن قرار گرفت و گفت: اي حسن بصري! بيا اين جا نماز گذاريم، تو بايد كاري كني كه ديگران از آن عاجز باشند. (9)

بگسترد سجاده را در هوا
خياليست پنداشتم كه يا خواب (10)

پاورقي

1- رياحين الشريعه، ج 4، ص 250.
2- دعاي عرفه، بخش پاياني.
3- سوره مباركه رعد، آيه 38.
4- سوره مباركه يس، آيه 53.
5- زن در آيينه ي جلال و جمال، ص 239.
6- سوره مباركه يونس، آيه10؛ رياحين الشريعه، ج 6، ص 149؛ دويست داستان از حالات عرفاني و معنوي، نماز بانوان، عباس عزيزي، ص169-174.
7- تذكرة الاولياء، ج 1، ص 56 -52.
8- عطار نيشابوري، منطق الطير، صادق گوهرين، انتشارات علمي فرهنگي چاپ نهم، ص 32.
9- تذكرة الاولياء، ج 1، ص 56.
10- سجاده عشق يا نماز آدم تا خاتم ، نعمت الله صالحي حاجي آبادي ، ص170-168.

بازگشت