دو ركعت نماز با حضور قلب


نقل شده دو نفر، هر يك شتر بزرگي براي پيامبر گرامي هديه آورده بودند. رسول اكرم صلي الله عليه و آله اعلام فرمودند: هر كس دو ركعت نماز بخواند و در آن نماز فكر دنيايي نكند، من يكي از اين دو شتر را به او مي دهم. هيچ يك از اصحاب در اين مسابقه شركت نكردند. فقط مولاي متقيان اميرمؤمنان از جا برخاستند و رابطه معنوي خود را با معبود حقيقي برقرار كردند و با حضور قلب كامل دو ركعت نماز ادا نمودند. چون به محضر مبارك پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و اظهار داشتند كه من نماز را با حضور قلب ادا نمودم، پيامبر صلي الله عليه و آله تصديق فرمودند و به جاي يك شتر هر دو شتر را به ايشان بخشيدند. (1)
پس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هر دو شتر را به او دادند، و خداوند اين آيه را فرستاد: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْري لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ؛ (2)
در اين مطلب تذكر است براي كسي كه قلب هوشياري داشته باشد يا گوش دل به كلام خدا دهد و به حقانيتش توجه كامل كند.»

به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دو شتر بزرگ هديه دادند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم يكي از دو شتر را به عنوان هديه قرار داد براي كسي كه دو ركعت نماز به جاي آورد و چيزي از امور دنيا را به خاطر نياورد و به فكر چيزي از دنيا نيفتد. كسي به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پاسخ مثبت نداد (يعني كسي چنين نمازي را كه در آن هيچ به فكر دنيا و مافيها نيفتد، نخواند) به جز حضرت علي عليه السلام كه پاسخ مثبت داد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هر دو شتر را به علي عليه السلام مرحمت فرمود.

در جنگ صفين تيري بر ران مقدسش وارد شد، هرچه كردند تا تير را در موقع عادي خارج نمايند از شدت درد و ناراحتي آن حضرت نتوانستند.
خدمت امام حسن عليه السلام جريان را عرض كردند، فرمودند: صبر كنيد تا پدرم به نماز بايستد زيرا در آن حال چنان از خود بي خود مي شود كه به هيچ چيز متوجه نمي گردد.
به دستور حضرت مجتبي عليه السلام در حال نماز تير را بيرون آوردند. بعد از نماز علي عليه السلام متوجه شد كه خون از پاي مقدسش جاريست. پرسيدند چه شد؟ عرض كردند: تير را در حال نماز از پاي شما بيرون كشيديم. (3)
شير خدا شاه ولايت علي
صيقلي شرك خفي و جلي

روز احد چون صف هيجا گرفت
تير مخالف به تنش جا گرفت

غنچه ي پيكان به گل او نهفت
صد گل محنت ز گل او شكفت

روي عبادت سوي محراب كرد
پشت به درد سر اصحاب كرد

خنجر الماس چو بنواختند
چاك به تن چون گلش انداختند

غرقه ي خون، غنچه ي زنگارگون
آمد از آن گلشن احسان برون

گل گل خونش به مصلي چكيد
گشت چو فارغ ز نماز، آن بديد

اين همه گل چيست ته پاي من؟
ساخته گلزار، مصلاي من

صورت حالش چو نمودند باز
گفت كه: سوگند به داناي راز

كز الم تيغ ندارم خبر
گر چه ز من نيست خبردارتر

طاير من سدره نشين شد چه باك
گر شودم تن چو قفس چاك چاك

جامي از آلايش تن پاك شو
در قدم پاك روان خاك شو

شايد از اين خاك به گردي رسي
گرد شكافي و به مردي رسي (4)

و به گونه اي ديگر آورده اند: كه در يكي از جنگ ها تيري به پاي آن حضرت فرورفته بود و بيرون آوردن آن ممكن نمي شد. فاطمه (عليهاالسلام) فرمود: آن را در حال نماز از پايش بيرون آوريد؛ زيرا در آن حال، آنچه را بر او مي گذرد، احساس نمي كند. بر اساس سفارش فاطمه عليهاالسلام هنگامي كه امام مشغول نماز بود، تير را از پايش بيرون كشيدند. (5)

ابودرداء مي گويد: شبي علي عليه السلام را ديدم كه از مردم كناره گرفته و در مكان خلوتي مشغول مناجات با پروردگار خود است. در حالي كه او در محراب عبادت ايستاده بود، اشكهايش بر گونه اش مي غلتيد. وي مانند مارگزيده، به خودش مي پيچيد و مانند مصيبت ديده ها گريه مي كرد و مي گفت: آه! آه! از توشه ي اندك و سفر طولاني و انيس و همنشين كم! آه از آتشي كه جگرها را بريان كند و پوست بدن را بركند! آه از آتشي كه خرمن گستراند! ناگاه ديدم صدا خاموش شد. گفتم حتما خواب بر حضرت چيره گشته، رفتم كه بيدارش كنم. چون ايشان را حركت دادم، ديدم همچون چوب خشك شده است. گفتم: بلكه امام از دنيا رفته است و به خانه ي آن حضرت رفتم و فاطمه عليهاالسلام را از اين امر آگاه ساختم.
فرمودند: اين حالتي است كه از ترس خدا هر شب بر او عارض مي شود.
در شب «ليلةالهرير» (6)
كه از شب هاي مخوف جنگ صفين بود، آتش جنگ برافروخته شده بود و از هر سو مانند باران تير مي باريد، ديدند كه آن حضرت در نقطه اي رو به قبله ايستاده و مشغول نماز است.
پس از نماز، پرسيدند يا اميرالمؤمنين عليه السلام اين چه وقت نماز خواندن بود؟ فرمودند: اين جنگ براي چيست؟ جز اين است كه مي خواهيم ظلم و فساد را ريشه كن كنيم تا نماز و احكام الهي چنان كه بايد اقامه گردد؟! (7)
ديلمي در توصيف نماز امام علي عليه السلام مي نويسد: ايشان روزي در جنگ صفين سرگرم پيكار و جنگ بود و با اين همه ميان دو صف، مراقب خورشيد بود. پس ابن عباس به ايشان عرض كرد: اي اميرمؤمنان، اين چه كاري است؟ فرمود: به زوال خورشيد مي نگرم تا نماز بگزاريم. پس ابن عباس عرض كرد: و آيا اكنون، هنگام نماز است؟ جنگ، ما را از نماز به خود مشغول داشته است. پس حضرت فرمود: براي چه با اينان مي جنگيم؟ ما فقط براي نماز با اينان مي جنگيم. (8)

ابن عباس گفت: در صفين
كه علي مرد جان فداي نماز

ديدم اندر فلك نگاه كند
از پي فرصت اداي نماز

عرض كردم كه: يا علي اكنون
وندرين صحنه نيست جاي نماز

گفت بهر نماز مي جنگيم
جنگ ما نيست جز براي نماز

اين علي، آن حسين فرزندش
كه فدا شد پي بقاي نماز

آورده اند كه خليفه دوم مكرر به رسول گرامي اسلام عرضه مي داشت كه چرا جهاد (با آن كه دل كندن از جان، مال، زن و فرزند را مي طلبد) فروتر از نماز است و حضرت مي فرمودند: «چون هر كس، در ضمن جهاد، جان بازد يك مرتبه دست از جان مي شويد و به فردوس برين پر مي گشايد اما براي قبولي نماز مجاهده هميشگي، آن هم توأم با اخلاص و حضور قلب لازم است.»
همين مي بينيم امام علي نيز چونان پيامبر در گرماگرم پيكار و جهاد في سبيل الله دست از قتال و مجاهده مي كشد و به نمازي مي ايستد آن چنان ژرف و بلند، در مي يابيم كه جهاد براي حفظ نماز و فرهنگ نوراني مبتني بر آن است. (9)

حضرت در عهدنامه اي كه براي محمد بن ابي بكر نوشت و او را روانه مصر نمود تا فرمانرواي آنجا باشد بيش از همه نماز مي گويد:
«صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُوَقَّتِ وَ لَا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لَا تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْ ءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِك؛ (10)
«نماز را در اوقاتي كه براي آنها تعيين شده به پاي دار و به علت اين كه بيكاري و فرصت و وقت داري بيش از وقت آن را به جا مياور و به بهانه اين كه كار داري آن را به تأخير مينداز و اين را بدان كه تمام كارهايت پيرو نمازت مي باشد.»
و در آغاز خطبه 190 كه موضوعات مهم اسلامي را به اصحابش سفارش مي كند و نسبت به انجام دادن آنها تأكيد دارد، مي فرمايد:
« تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا كانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ كِتاباً مَوْقُوتاً أَ لَا تَسْمَعُونَ إِلَي جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِينَ سُئِلُوا- ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَي بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَي أَنْ يَبْقَي عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِينَةُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّةُ عَيْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَصِباً بِالصَّلَاةِ بَعْدَ التَّبْشِيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها فَكَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ [يُصْبِرُ] يَصْبِرُ عَلَيْهَا نَفْسَه؛ (11)
«نماز را چنان كه بايد برپا داريد و در حفظ و اداي آن كوشا باشيد. هرچه بيشتر آن را به جا آوريد و به وسيله ي آن به خداوند تقرب جوييد، زيرا خداوند در قرآن مي فرمايد: نماز فريضه اي است كه در وقت معين بر اهل ايمان واجب شده است. آيا پاسخ دوزخيان را نشنيده ايد در وقتي كه طبق گفته ي خداوند در قرآن، از آنها مي پرسند: «چه چيز شما را در دوزخ افكند؟» مي گويند: «ما از نمازگزاران نبوديم!» نماز، گناهان را مانند ريزش برگ درختان مي ريزد و همچون رهايي چهارپايان از بند، انسان را رها مي سازد. رسول خدا صلي الله عليه و آله نماز را به چشمه ي آب گرمي تشبيه فرمود كه بر در خانه ي مردي باشد و شبانه روز پنج نوبت با آن شستشو كند، كه در اين صورت چركي در بدن وي باقي نخواهد ماند. مقام و اهميت نماز را مرداني از مؤمنين مي دانند كه زينت كالاي دنيا و فرزندان نور چشم خود و ثروت و دارايي آنها را به خود مشغول نمي دارد، چنان كه خداوند در قرآن مجيد فرموده است: «مرداني هستند كه تجارت و داد و ستد دنيا آنها را از ياد خدا و اقامه ي نماز و پرداخت زكات باز نمي دارد.» با اين كه خدا، بهشت را به پيغمبر صلي الله عليه و آله مژده داده بود مع الوصف آن حضرت از بس نماز مي گزارد، خود را به رنج انداخته بود و در اين كار نظر به اين آيه شريفه داشت: «خانواده ات را فرمان ده نماز بگذارند و خويشتن نيز بر انجام آن شكيبا باش.»

از اين رو پيغمبر صلي الله عليه و آله هم خانواده ي خود را به انجام اين فريضه ي بزرگ الهي وادار مي كرد و خود نيز با بردباري به اداي آن مي پرداخت.» و حضرت در فرمان مشهور مالك اشتر سردار رشيدش كه پس از شهادت محمد بن ابي بكر در مصر او را به فرمانروايي آن كشور منصوب داشتند نوشتند:
«إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص حِينَ وَجَّهَنِي إِلَي الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيما؛ (12)
«هنگامي كه برخاستي و خود را مهيا ساختي تا با مردم نماز گزاري، نماز را چندان طولاني مخوان كه مردم را پراكنده سازي و سريع و تند هم مخوان كه آن را تباه كني، زيرا در ميان مردمي كه با تو نماز مي گزارند، كساني هستند كه عليل و بيمار و ناتوانند يا گرفتاري و كار دارند. من از رسول خدا صلي الله عليه و آله هنگامي كه مرا براي تبليغ دين اسلام به يمن مي فرستاد پرسيدم: چگونه با مردم نماز بگذارم؟ پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمودند: با آنها مانند ناتوان ترينشان نماز گزار و بر حال مؤمنين ترحم كن.»
و حضرتش در شب بيست و يكم ماه رمضان لحظه اي پيش از آن كه جان به جان آفرين تسليم كند ضمن وصيت تاريخي و مشهور خود به فرزندان گراميش امام حسن و حسين عليهم السلام از جمله مي فرمايد:
«اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُم ؛ (13)
«خدا را خدا را كه برپاداشتن نماز را از ياد نبريد، زيرا نماز ستون دين شماست.»
عاقبت هم حضرتش در بامداد شب قدر يعني بهترين شبهاي سال، در حال نماز، ضربت خورد و در شب قدر هم با سفارش به اهميت مقام نماز و ديگر اركان اسلام، چشم از جهان فروبست و روح بلندش به ملكوت اعلي پرواز نمود.


در حديث است كه علي عليه السلام هرگاه وقت نماز مي شد، ناآرام و لرزان مي گشت و رنگش تغيير مي كرد. به ايشان گفته مي شد: شما را چه شده است، اي اميرمؤمنان؟ مي فرمود: وقت نماز در رسيده است، وقت امانتي كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين عرضه كرد و آن ها از بر دوش كشيدنش خودداري ورزيدند و از آن ترسيدند. (14)

پاورقي

1- أُهْدِيَ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص نَاقَتَانِ عَظِيمَتَانِ فَجَعَلَ إِحْدَاهُمَا لِمَنْ يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ لَا يَهُمُّ فِيهِمَا بِشَيْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ لَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ سِوَي عَلِيٍّ ع فَأَعْطَاهُ كِلْتَيْهِمَا (بحار الأنوار (چاپ بيروت)، ج 41، ص 18).
2- سوره مباركه ق، آيه 37.
3- داستانها و پندها، ص 147، البته قابل ذكر است كه اين حالات هيچگونه منافاتي با شأن نزول آيه 55 و 56 مائده كه علي عليه السلام در حال نماز انگشترش را به سائل داده، ندارد. چرا كه دادن انگشتر در حال نماز، عبادت در ضمن عبادت بود و با توجه به درخواست سائل و شكوه او به خداوند كه كسي به من توجه نمي كند. كمك كردن در اين حالت، عين توجه به خداوند بوده است. از طرفي بايد دانست كه توجه كامل به خداوند و بريدن از توجه غير، كاملا امري اختياري است و اين طور نيست كه انسان بي اختيار احساس خود را از دست بدهد.
4- جامي.
5- محجة البيضاء ج 1، ص 397.
6- «ليلةالهرير» يعني شب هرير. «هرير» در لغت عرب به زوزه سگ گويند. سپاه معاويه در آن شب در زير ضربات سپاه علي عليه السلام همچون سگ زوزه مي كشيد. شبي كه سخت ترين شب جنگ صفين بود و نزديك بود بساط حكومت معاويه و امويان برچيده شود.
7- اسرارالصلوة، ص 214.
8- أَنْظُرُ إِلَي الزَّوَالِ حَتَّي نُصَلِّيَ فَقَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ هَلْ هَذَا وَقْتُ صَلَاةٍ إِنَّ عِنْدَنَا لَشُغُلًا بِالْقِتَالِ عَنِ الصَّلَاةِ فَقَالَ عليه السلام عَلَي مَا نُقَاتِلُهُمْ إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَي الصَّلَاة (إرشاد القلوب إلي الصواب (للديلمي)، ج 2، ص 217).
9- شبي در پايتخت بهشت، ص 213.
10- نهج البلاغه فيض الاسلام، نامه 27.
11- نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 190.
12- نهج البلاغه، نامه 53.
13- نهج البلاغه، نامه 47.
14- أَنَّ عَلِيّاً عليه السلام إِذَا حَضَرَ وَقْتُ الصَّلَاةِ يَتَمَلْمَلُ وَ يَتَزَلْزَلُ وَ يَتَلَوَّنُ فَقِيلَ لَهُ مَا لَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَيَقُولُ جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ عَلَي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ- فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها (عوالي اللئالي، ج 1، ص 324).

بازگشت