چرا بسياري از نمازگزاران مرتكب گناه مي شوند؟ حال آن كه قرآن فرموده: نماز انسان را از كارهاي زشت باز مي دارد.


بازدارندگي از گناه جزئي از طبيعت نماز است. نمازي كه نمازگزار را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده ي از گناه؛ يعني، مبدأ و معاد مي اندازد، بايد داراي خاصيت بازداري از فحشا و منكر باشد.

نماز، صفتي در روح انسان ايجاد مي كند كه به مثابه ي يك پليس دروني است و همراهش را از منكرات منع مي كند و در نتيجه روحش را از ناپاكي گناهان و آلودگي هاي ناشي از آنها دور نگه مي دارد.

چون وقتي انسان در محضر خدا حضور مي يابد و او را از همه چيز و همه كس بالاتر و بزرگتر از حد وصف مي پرستد و از او كمك مي جويد و راه راست را از او مي خواهد و بيزاري خود را از راه غضب شدگان حضرت كردگار و گمراهان بروز مي دهد، بي ترديد حركتي در قلب و روحش به سوي پاكي و تقوا پديد مي آيد. شخص نمازگزار در شبانه روز حداقل پنج بار قامتش را براي خدا خم مي كند و پيشانيش را در مقابل عظمت خالقش بر خاك مي سايد و بر يگانگي و رسالت



[ صفحه 29]



رسولش مهر تأييد ميزند و علاوه بر اين ها پيش از هر نمازي خود را مي شويد و پاك مي سازد و از پليدي نجاست و حرام دور مي كند.

چنين امور و حالاتي، طبيعتا موجي از معنويت در او پديد مي آورد و خس و خاشاك گناه و هوس و پوچي و بيهودگي را از وجودش دور مي كند؛ زيرا هر يك از آنها به تنهايي تأثيري بازدارنده در برابر فحشا و منكر دارد. و البته مجموعه ي آنها كه نماز ناميده مي شود. تاثير كلي تر و قوي تر در بازداري از فحشاء و منكر دارد. به عبارت ديگر هر نمازي به اندازه ي نقص و كمالش، صاحب خود را از فحشاء و منكر منع مي كند. ليكن نماز هر چند سطحي و ناآگاهانه باشد غير ممكن است كه هيچ گونه تاثيري در نمازگزار نداشته باشد.

آنان كه نماز حقيقي نمي خوانند و آلوده به گناه هستند؛ اگر همان نماز ناقص و سطحي را نخوانند از آن هم آلوده تر خواهند شد.

از جابر بن عبدالله انصاري روايت شده كه گفت: به رسول خدا (ص) گفتند: فلان شخص روزها نماز مي خواند و شب ها به سرقت اشتغال مي ورزد، فرمود:

«ان صلاته لتردعه؛ همانا نمازش او را از آن عمل باز خواهد داشت.» [1] .

عالمي گفت: مويز موجب ازدياد حافظه است. به او گفتند: پس چرا فلاني كه مويز بسيار مي خورد، حافظه اش كم است؟



[ صفحه 30]



عالم گفت: اكنون كه مويز مي خورد حافظه اش اين است؛ اگر مويز نمي خورد چه حافظه اي مي داشت؟!

نماز در بازداري از گناه اثر دارد. اما كيفيت نماز و اثرپذيري از آن متفاوت است و شايد هوا و هوس هاي دروني شخص مانع تاثير نماز مي شوند و آن را از اثر مي اندازند. نماز او در حد توان خود جلوي دشمن دروني را گرفته است و مانع از فحشا و منكر شده است؛ ليكن نفس اماره اش بسيار قوي بوده است. اين نكته نيز مسلم است كه نماز با كيفيت و نيرومند مانع از تسليم او در برابر شيطان نفس خواهد شد.

فضيل بن عياض سركرده ي دزدان بود، به كاروان ها و خانه هاي مردم يورش مي برد و كالا و داراييشان را به سرقت مي برد، مردم نه از دست او و دار و دسته اش در امان بودند و نه قادر به منع او بودند. دستگاه حكومتي نيز توان بازداشتن او را نداشت. اما اين فضيل به خاطر ايمان مختصري كه داشت و نمازش را به جاي مي آورد. در نهايت همين امر مانع زشت كاري او گرديد.

نيمه شبي از ديوار خانه اي بالا رفت تا گناهي ديگر انجام دهد. ناگهان صدايي شنيد. چون گوش فرا داد. تلاوت اين آيه را از صاحب آن صدا شنيد.

«الم يأن للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله؛ آيا مؤمناني را وقت آن نرسيده است كه دلهايشان براي خدا فروتن گردد.» [2] .



[ صفحه 31]



ناگهان به خود آمد و اشكش فرو ريخت، از ديوار فرود آمد و به سمت خانه اش روان گرديد در حالي كه مرتبا مي گفت: خداوندا! آري وقت آن رسيده است.

اثربخشي نماز علت تامه براي منع از معصيت شمرده نمي شود. تاثير آن نيز به گونه اي نيست كه تخلف نپذيرد. ممكن است موانعي، اثر نماز را خنثي كند؛ ولي اگر مانعي جلوي تأثير آن را نگيرد مسلما فايده خواهد بخشيد. نماز و ياد خدا و موانعي كه اثر آن را خنثي مي كند، مانند دو كفه ي يك ترازو است؛ اگر كفه ي نماز سنگين تر شود، نمازگزار از گناه باز مي ماند و اگر كفه ي موانع سنگين شود، نمازگزار از ياد خدا و حقيقت نماز منصرف و متوجه امور ديگري مي گردد و چه بسا كه مرتكب گناهان گردد.

بايد دانست كه اگر اشكالي در عدم تأثير هست، در نمازگزاري است كه چنين نمازي را بجا مي آورد.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 79، ص 199.

[2] سوره ي حديد، آيه ي 16.


بازگشت