چشمه ي زلال


مرد خسته و خاك آلود به طرف چشمه مي رفت. گرد و خاك روي موهايش نشسته بود و صورتش به سفيدي مي زد. آب زلال چشمه زير نور خورشيد مي درخشيد و چشمهاي مرد را به خود مي خواند.

وقتي به كنار چشمه رسيد، نفس عميقي كشيد. لباسهايش را درآورد و كنار ساقه ي درختي گذاشت. سپس آرام آرام داخل چشمه شد. آب چشمه، پاك و خنك بود. بدنش مور مور شد و در تمام وجودش، احساس خوشايندي كرد.

مدتي بعد، هنگامي كه از آب بيرون آمد، از آن گرد و خاك چيزي باقي نمانده بود. او شاداب و تميز به سوي روستا به راه افتاد.

-

روزي پيامبر مهربان اسلام رو به يارانش كرد و گفت: «فرض كنيد در برابر خانه ي شما نهري روان است و



[ صفحه 18]



شما هر روز در آن پنج بار شستشو مي كنيد. آيا به تن شما آلودگي باقي مي ماند؟»

ياران گفتند: «خير»

پيامبر دوباره گفت: «آري، نمازهاي پنجگانه همين اثر را دارد. با پنج نماز در روز، خدا لغزش ها و گناهان را از آدمي مي زدايد و او را پاكيزه مي كند. [1] »


پاورقي

[1] صحيح بخاري، كتاب نهم، باب ششم.


بازگشت