چهارده حديث پيرامون نماز


انتخاب و ترجمه فارسي از مرحوم ميرداماد رضوان الله تعالي عليه استاد ملاصدراي شيرازي و متوفاي سال 1041 هـ.ق.

در اصول معتبره احاديث ثابت شده كه نماز اساس دين اسلام است، و تارك متعمّد به طريق اصرار، [1] كافر است، و اين حكم، اجماعي جميع فرق مسلمين است و از جمله احاديث اين باب، حديثي چند، معتبر، متفق عليه، ذكر مي كنيم:



[ صفحه 10]



اول

عروة الاسلام ابوجعفربن بابويه الصدوق در كتاب «من لايحضره الفقيه» [2] به طريق ثابت جزم از رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده.

و رئيس المحدثين ابوجعفر كليني در جامع كافي [3] به طريق صحيح از عبيد بن زرارة از ابي عبدالله الصادق عليه السلام روايت كرده است:

قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: مثل الصلاة مثل عمود الفسطاط، اذا ثبت العمود نفعت الاطناب و الاوتاد والغشاء و اذا انكسر العمود لم ينفع طنب ولا وتد ولاغشاء.

مَثَل نماز در ميان اعمال دينيه، مثل عمود يعني تيرك خيمه است، اگر عمود ثابت و قائم است، طنابها و ميخ ها و پرده، نفع دارد، و اگر عمود شكسته شود هيچ طناب و ميخي و پرده اي، فايده ندارد.

ثاني

به طريق كليني [4] و طريق من لايحضره الفقيه [5] به سند صحيح از معاوية بن وهب:

قال: سالت ابا عبدالله عليه السلام عن افضل ما يتقرب به العباد الي ربهم واحبّ ذلك الي الله عزوجل ما هو؟ فقال: ما اعلم شيئاً بعدالمعرفة افضل من هذه الصلاة،



[ صفحه 11]



الاتري انّ العبد الصالح عيسي بن مريم عليه السلام قال: «واوصاني بالصلاة والزكاة ما دمت حيّاً». [6] .

گفت [معاويه فرزند] وهب: به خدمت امام جعفر صادق عليه السلام سئوال كردم از افضل آنچه بندگان به وسيله آن تقرّب مي جويند به درگاه پروردگار خود، و دوست داشته ترين آن اعمال پيش جناب الهي عزوجل.

فرمود: كه نمي دانم بعد از معرفت معارف ربوبيات، هيچ چيز افضل از اين نماز، آيا نمي بيني كه بنده صالح، عيسي بن مريم عليه السلام گفت: كه اَلله تعالي مرا وصيت كرده است به نماز و زكات، مادام كه در قيد حيات بوده باشم.

بعدالمعرفة دو معني دارد:

اول: آنكه معرفت الله افضل جميع حسنات است، بعد از آن، نماز افضل است از ساير اعمال.

دوم: آنكه نماز كه بعد از معرفة الله و علم به معرفت مبدء و معاد بوده باشد، افضل است از جميع طاعات و عبادات، چه معرفت مبدء و معاد، شرط صحت نماز است، چنانچه در حواشي «من لايحضره الفقيه» آورده ام.

ثالث

از طريق من لايحضره الفقيه [7] و كافي كليني و ساير اصول معوّل عليها به طرق و اسانيد مختلفه:

قال الصادق عليه السلام: اول ما يحاسب به العبد علي الصلاة، فاذا قبلت منه قبل سائر مله [و اذا ردّت عليه ردّت سائر عمله].

اول آنچه محاسبه بنده بر آن مي شود، نماز است، اگر از او قبول شد ساير اعمالش مقبول است و اگر بر او مردود شد جميع طاعات بر او مردود است.



[ صفحه 12]



رابع

از طريق كليني [8] و من لايحضره الفقيه [9] و ساير اصول حديث:

قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): اَلصَّلاةُ ميزانٌ فَمَن وَفّي اِستَوفي.

نماز ترازوي دين و مكيال سعادات است كه جميع طاعات و حسنات بر او سنجيده مي شود، پس هركه حق آن ترازو اداء نمايد و شاهين و كفتين و خيوط، يعني اركان و واجبات و وظائف او را چنانچه بايد قائم و مستقيم دارد، استيفاي سعادت دنيا و آخرت كرده باشد.

خامس

حديث مشهور از اهل بيت نبوت و عصمت (صلوات الله و تسليماته عليهم) كه صدوق رضوان الله تعالي عليه در كتاب من لايحضره الفقيه [10] مرسلا روايت كرده است، و مراسيل كتاب فقيه در حكم مسانيد صحاح است نزد اصحاب (نورالله تعالي مضاجعهم).

و شيخ الطائفة ابوجعفر الطوسي قدس الله نفسه در كتاب تهذيب الاحكام [11] به طريق مسند حسن، بلكه صحيح علي الاصح از حماد بن عيسي روايت كرده:

عن الامام الصادق ابي عبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام انه قال: الصلاة لها اربعة آلاف حد.

يعني هريك نماز فريضه چهار هزار حدّ دارد از واجبات و مستحبات و وظائف و آداب.

و مثل آن است حديث معمول به معول عليه مشهور از ائمه طاهرين معصومين صلوات الله الزاكيات عليهم اجمعين، و در فقيه و تهذيب [12] مرسلاً روايت شده:



[ صفحه 13]



عن سيدنا المرتضي ابي الحسن الرضا عليه ازكي الصلاة والتسليم قال عليه السلام: الصلاة لها اربعة آلاف باب.

يعني نماز واجب چهار هزار در دارد از مقدمات و شرائط و متممات و وظائف و اركان و احكام و مكمّلات و مزيّنات.

و ما اين دو حديث شريف را در حواشي من لايحضره الفقيه بفضل الله تعالي علي ابلغ الوجوه و اتمها شرح كرده ايم.

سادس

حديث مشهور متفق عليه مختلف المتن والاسناد:

عن سيدنا رسول الله (صلي الله عليه و آله) و عن نورالله الباهر مولانا ابي جعفر الباقر عليه السلام قال (صلي الله عليه و آله الطاهرين): انّ من الصلاة لما يقبل نصفها و ثلثها و ربعها و خمسها الي العُشر و انّ منها لما تلفّ كما يلفّ الثوب الخلق، فيضرب بها وجه صاحبها.

يعني به تحقيق بعضي از افرادِ نماز، نمازي است كه نصف آن مقبول بارگاه كبرياي الهي مي شود، و بعضي از آن، نمازي كه ثلث آن درجه قبول مي يابد، و بعضي از آن، نمازي كه ربع آن به درجه قبول مي رسد، و بعضي از آن، نمازي كه خمسِ آن قابليت شرف قبول مي دارد، و همچنين تا به عشري از اعشار، و بعضي از آن، نمازي مي باشد كه هيچ جزء از اجزاء آن نماز، لياقت بارگاه صمديت ندارد، و مطلقاً از استحقاق درجه قبول، بي بهره است، و ملائكه اي كه بر اعمال بندگان موكلند آن نماز را به تمامي، درهم مي پيچند به طريقي كه كهنه پاره پاره شده را درهم مي پيچند و بر روي صاحبش مي زنند.

سابع

از طريق من لايحضره الفقيه [13] .



[ صفحه 14]



قال رسول الله (صلي الله عليه و آله): انّما مثل الصلاة فيكم كمثل السري - و هوالنهر - علي باب احدكم، يخرج اليه في اليوم والليل يغتسل منه خمس مرات، فلم يبق الدرن علي الغسل خمس مرّات [و لم تبق الذنوب من الصلاة خمس مرات].

مَثَل نماز يوميه در ميانه شما نيست الا چون مثل نهري كه بر در خانه يكي از شما جاري بوده باشد و آن شخص هر شبانه روز پنج بار بيرون آيد و در آن نهر غسل كند و بدن خود را به آب آن نهر بشويد، همچنانچه وَسَخ و چرك بدن جسماني به آب آن نهر با پنج مرتبه شستن باقي نمي ماند، وَسخ و چرك روح مجرد، كه از ذنوب و معاصي عارض شده باشد نيز با اين نماز پنج وقت كه به منزله اغتسال و اغتماس در آب صافي روشن نهر حياة حقيقي ابدي است، باقي نمي ماند و چنانچه آب آن نهر شرط است كه از ملاطخت و مخالطت نجاسات و قاذورات پاكيزه بوده باشد، نهر نماز نيز شرط است كه از الواث واقذار شوائب خلل و فساد و قصور و نقصان، خالي و مجرد، و به وظائف، مكملات و متممات، آراسته و مزين بوده باشد.

ثامن

از طريق من لايحضره الفقيه [14] .

قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: ما من صلاة يحضر وقتها الا نادي ملك بين يدي الناس: ايها الناس قوموا الي نيرانكم التي او قدتموها علي ظهوركم، فاطفئوها بصلاتكم.

هيچ نمازي كه وقت آن حاضر شود نيست الا آن كه ملكي از ملائكه موكّله بر اعمال عباد، ندا كند در برابر مردم كه اي مردمان برخيزيد به جانب آتش هاي گناهان خود، كه به هيزم معصيت بر پشت خود افروخته، پس اطفاء شعله آن آتش ها بكنيد و فرونشانيد التهاب و اشتعال آن را به آب نهر نماز خود.

هيچ نمازي كه وقت آن حاضر شود نيست الا آن كه ملكي از ملائكه موكّله بر اعمال عباد، ندا كند در برابر مردم كه اي مردمان برخيزيد به جانب آتش هاي گناهان خود، كه به هيزم معصيت بر پشت خود افروخته، پس اطفاء شعله آن آتش ها بكنيد و فرونشانيد التهاب و اشتعال آن را به آب نهر نماز خود.



[ صفحه 15]



تاسع

از طريق كليني [15] رضوان اله تعالي عليه في الصحيح عن زرارة: عن ابي جعفر عليه السلام: قال: بينا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم جالس في المسجد اذ دخل رجل فقام يصلّي، فلم يتم ركوعه و لاسجوده فقال صلي الله عليه و آله و سلم: نقر كنقر الغراب، لان مات هذا و هكذا صلاته، ليموتن علي غير ديني.

به سند صحيح از زراره از مولاي ما ابي جعفر الباقر عليه السلام، فرمود: كه روزي از روزها، رسول صلي الله عليه و آله نشسته بود در مسجد كه مردي داخل مسجد شد، پس برخاست به نمازگزاردن، پس نماز گزارد از روي استعجال، بي اكمال ركوع و سجود و اتمام وظائف و آداب، پس رسول صلي الله عليه و آله فرمود: اين مرد نماز گزارنده، در نماز خود نظير كلاغي است در برچيدن دانه از روي زمين به منقار، و نماز او با اين قيام و قعود و ركوع و سجود، شبيه نقر آن كلاغ است، اگر اين شخص بميرد و نماز او در مدت حيات، به اين قاعده بوده باشد، هر آينه از لباس حيات عاري خواهد شد بر غير دين من، يعني بر دين ديگر غير دين اسلام، نعوذ بالله من ذلك.

عاشر

به طريق ابي جعفر كليني در كافي [16] از سهل بن زياد از نوفلي از سكوني از مولاي ما ابي عبدالله جعفرالصادق عليه السلام از پدر معصومش مولاي ما ابي جعفر الباقر عليه السلام:

قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: لكل شييء وجه، و وجه دينكم الصلاة، فلا يشيننّ احدكم وجه دينه، و لكلّ شييء أنف و أنف الصلاة التكبير.

هر چيزي را روي باشد و روي دين شما نماز است، و هر چيزي را بيني باشد و بيني نماز شما تكبير است، پس بايد كه هيچ يك از شما روي دين خود را كه نماز



[ صفحه 16]



است به عيب نقصان، عيب ناك نكند.

حادي عشر

از طريق كافي [17] كليني رضي الله تعالي عنه في الصحيح عن هشام بن سالم عن ابي عبدالله عليه السلام:

قال: اذا قام العبد في الصلاة، فخفّف صلاته، قال الله تبارك و تعالي لملائكته: اما ترون الي عبدي، كانه يري ان قضاء حوائجه بيد غيري، اما يعلم ان قضاء حوائجه بيدي. [18] .

به سند صحيح از مولاي ما ابي عبدالله الصادق عليه السلام فرمود:

كه هرگاه بنده اي برخيزد به اداء نماز فريضه، و به جهت حاجتي كه داشته باشد در آداب و مسنونات و اذكار و ادعيه تخفيف كند و نماز را مخفف بجا آورد كه به تحصيل آن مطلب مشغول شود، جناب مقدس الهي تبارك و تعالي به ملائكه خود خطاب نمايد و گويد: كه هيچ نظر به اين بنده من نمي كنيد كه از براي سعي در حاجت دنيا، نماز خود را كه اكسير سعادت دنيا و آخرت است، خفيف و ناقص مي كند، همانا كه گمان مي دارد كه قضاء حوائج او در دست قدرت ديگري است غير من، آيا نمي داند كه قضاء حوائج او در دست قدرت من است نه ديگري.

ثاني عشر

به طريق رئيس المحدثين ابي جعفر كليني رضوان الله تعالي عليه در جامع كافي [19] و شيخ الطائفة ابي جعفر طوسي رحمه الله تعالي در كتاب تهذيب [20] في الصحيح عن صفوان بن يحيي عن عيص بن القاسم.:

قال: قال ابوعبدالله عليه السلام: انه ليأتي علي الرجل خمسون سنة و ما قبل الله



[ صفحه 17]



تعالي منه صلاة واحدة، فايّ شي اشدّ من هذا؟ والله انكم لتعرفون من جيرانكم و اصحابكم من لو كان يصلّي لبعضكم ما قبلها لاستخفافه بها، ان الله عزوجل لايقبل الا الحسن فكيف يقبل ما يستخفّ به.

به سند صحيح از عيص بن القاسم، گفت: مولاي ما ابوعبدالله الصادق عليه السلام فرمود:

به تحقيق كه هر آينه به مرد پنجاه سال مي گذرد، و حال آنكه الله تعالي يك نماز از او در مدت پنجاه سال به شرف قبول خود لايق ندانسته و قبول نكرده است، پس چه قبيح، از اين اشد واقبح تواند بود؟ و قسم به ذات پاك اَلله تعالي كه به تحقيق كه شما از همسايه ها و اصحاب خود مي شناسيد كسي را كه اگر از براي بعضي از شما نمازي چنين كند از و قبول ننمايد از جهت استخفاف او به اين نماز، بتحقيق كه اَلله تعالي قبول نمي كند الاّ حسن تام كامل را، پس چون قبول نمايد نماز ناقص منقوص مستخف منحوس را؟

ثالث عشر

از طريق ابوجعفر كليني در جامع كافي [21] في الصحيح عن عبدالله بن سنان:

عن ابي عبدالله عليه السلام، انّه قال: مرّ بالنبي صلي الله عليه و آله و سلم رجل و هو يعالج بعض حجراته، فقال: يا رسول الله الا اكفيك فقال: شأنك، فلما فرغ قال رسول الله صلي الله عليه و آله: حاجتك؟ قال: الجنة فاطرق رسول الله صلي الله عليه و آله ثم قال: نعم، فلما ولّي قال له: يا عبدالله اعنّا بطول السجود.

به سند صحيح از عبدالله بن سنان از مولاي ما ابي عبدالله الصادق عليه السلام فرمود:

كه مردي گذشت بر نبي صلي الله عليه و آله و سلم در حالتي كه به عمل بعضي از حجرات خود مشغول بود، پس گفت يا رسول الله مي خواهم كه من به اين خدمت مشغول شوم و جناب تو را كفايت كنم از اين عمل، پس رسول صلي الله عليه و آله به او



[ صفحه 18]



گفت: «شانك» و تقدير كلام است كه «استشأن شأنك اي اعمل ما تحسنه» يعني قصد امر خود كن و به عمل آر آنچه او را مي داني پس آن شخص مشغول عمل شد، و چون از تمام آن عمل فارغ شد، رسول صلي الله عليه و آله به او گفت: كه حاجت خود را ذكر كن تا به انجاح مقرون شود، گفت: حاجت من آن است كه شفاعت من كني و بهشت را از براي من ضامن باشي، پس رسول صلي الله عليه و آله سر به زير افكنده، ساعتي نظر به زمين داشت، پس سر برآورده گفت: آري قبول كردم.

پس چون آن شخص پشت به جانب آن حضرت كرده، روي به راه خود آورد، سيد اولين و آخرين ندا كرد او را و گفت: اي بنده اَلله تعالي تو نيز ما را اعانت كن درباره شفاعت خود به درازي سجود.

و مراد التزام تكرار ذكر، و مواظبت بر دعاء ماثور در سجده نماز واجبي است. [22] .

رابع عشر

از طريق من لايحضره الفقيه [23] مرسلا قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم.

و از طريق كافي [24] في الصحيح عن زرارة عن ابي جعفر الباقر عليه السلام.

ان النبي صلي الله عليه و آله قال عند موته: ليس منّي من استخف بصلاته، لايرد



[ صفحه 19]



عليّ الحوض، لا والله ليس منّي من شرب مسكراً، لا يرد علي الحوض، لا والله ليس مني.

يعني رسول الله صلي الله عليه و آله در وقت ارتحال از دار دنيا فرمود: كه از من نيست كسي كه به نماز استخفاف كند، و اذكار و ادعيه و سنن و آداب، كه زينت و زيور نماز است از نماز سلب نمايد، و آن را تخفيف نام نهد، و آن كس در حوض بر من وارد نخواهد شد. و اين نفي را به تكرير، مؤكد، و تأكيد را به قسم، مقرون ساخت.

و همچنين فرمود: كسي كه مست كننده اي مانند خمر و نبيذ بياشامد، [از من نيست و] بر من وارد نخواهد شد آنكس در حوض، و باز اين نفي را مؤكّد به تكرير و مقرون به قسم ساخت.

و در اصول معتبره كتب حديث ثابت است كه سيدالصادقين مولانا ابوعبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام فرموده است كه:

بئس السارق من يسرق من صلاته.

بدترين دزد، آن دزدي است كه از نماز خود چيزي مي دزدد، و زينت و زيور نماز را به دزدي غارت مي كند.

حكايت مي كنند كه يكي از عارفان بعد از آنكه بر اين حديث شريف مطلع شد مي گفت:

ربما اصلّي ركعتين فانصرف عنها بمنزلة من ينصرف عن السرقة من الحياء.

يعني بسيار است كه دو ركعت نماز مي گذارم از براي اَلله تعالي، پس، از آن نماز منصرف مي شوم از خجالت و شرمندگي به منزله دزدي كه از دزدي منصرف شود.



[ صفحه 20]




پاورقي

[1] شايد به جاي كلمه «اصرار» «انكار» صحيح باشد.

[2] ج 1 ص 211.

[3] ج3، ص366، متن حديث از كتاب كافي نقل شده است.

[4] ج3، ص264.

[5] ج1، ص210.

[6] سوره مريم، آيه 32.

[7] ج1، ص208.

[8] ج3، ص267.

[9] ج1 ص207.

[10] ج1، ص195.

[11] ج2، ص242.

[12] فقيه ج1، ص195، و تهذيب ج2 ص242.

[13] ج1، ص211.

[14] ج1، ص208.

[15] ج3، ص268.

[16] ج3، ص270.

[17] ج3، ص269.

[18] يري به صيغه مجهول (كذا) است از رؤيت بمعني ظن، يعني گويا اين ظن مي كند. منه ره.

[19] ج3، ص269.

[20] ج2، ص240.

[21] ج3، ص266.

[22] بعضي از اوهام قاصره را در شرح اين حديث تو هم شده است كه «اَلا» براي تنبيه است يا از براي تحقيق مثل اَلا اَنَهُم هُمُ السُّفَهاءُ..

و نيز تو هم شده است «شانك» در تقدير «الزم شأنك» و «خطبك» و «كن علي حالك» است يعني به حال خود باش و شأن خود را ثابت دار و در اين عمل دخل مكن.

و اين هر دو و هم فاسد و از قلّت بضاعت و قصور مهارت و نقصان معرفت در علوم عربيت ناشي است و صدّ سبيل مراد. و «اَلا» به فتح همزه و تخفيف لام حرف استفتاح است در پنج وجه مستعمل مي شود و از جمله آن وجوه آن است كه از براي عرض و تحضيض يعني از براي طلب بوده باشد مثل «اَلا تُحِبُّونَ اَن يَغفِرَاللهُ لَكُم» و در اين حديث نيز به همين معني وارد شده است منه ره.

و نقص مقتضاي مقام است و حق شرح و تفسير را ما به فضل الله تعالي اداء كرده ايم.

[23] ج2، ص206 با كمي اختلاف.

[24] ج3، ص269 با كمي اختلاف.


بازگشت