دوري از گناهان


حضرت رضا عليه السلام فرموده است:«مع ما فيه من الايجاب و المداومة علي ذكر الله - عزوجل - بالليل و النهار لئلا ينسي العبد سيده و مدبره و خالقه فيبطر و يطغي و يكون في ذكره لربه و قيامه بين يديه زجرا له عن المعاصي و مانعا له عن انواع الفساد؛ [1] [نماز]، موجب مداومت بر ياد خداوند در روز و شب مي گردد تا بنده، مولا و خالق خويش را فراموش نكند و به سركشي و طغيان نيفتد و همين توجه به خداوند و ايستادن در حضور او است كه انسان را از گناهان دور مي سازد و از انواع و اقسام فساد، جلوگيري مي نمايد».

گناه و معصيت، خروج از قوانين و دستورات ديني است و در اسلام هر گونه كاري كه بر خلاف فرمان خدا باشد، گناه محسوب مي شود.

گناه دوري از خدا و فراموشي او است. گناه هر چند كوچك باشد؛ اما چون نافرماني خدا است، بزرگ است.

از مهمات دين، علم و تجربه اين است كه كردار انسان - خواه نيك و خواه بد - داراي پيامد و نتيجه در دنيا و آخرت است.



اين جهان كوه است و فعل ما ندا

سوي ما آيد نداها را صدا



گناهان، همگي زشت و خطرناك بوده و به وجود گنه كار و



[ صفحه 56]



روح و بدن او ضرر وارد مي سازند. امام باقر عليه السلام فرموده است: «ما من نكبة تصيب العبد الا بذنب؛ [2] هيچ نكبتي به بنده نمي رسد، مگر به خاطر گناه».

بدتر از همه، جسارت به خالق و بي اعتنايي به مقررات او است: «يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم؛ [3] اي انسان [غافل] چه باعث شده كه به خداي كريم خود مغرور گشتي و [نافرماني او نمودي]». هم چنين، اين گناهان باعث سقوط و سرنگوني انسان به سراشيبي ذلت و سبب دخول به جهنم مي باشد.

شخص گنه كار بايد بداند كه آتشي براي خود افروخته كه از آن فرار نتوان نمود و هيچ آفريده اي نيز نمي تواند آن را خاموش كند؛ زيرا آتشي است كه از قهر و غضب خداوند قهار پيدا شده است و سوزش آن هم، مانند سوزش دنيا نيست.



ترك شهوت ها و لذت ها سخاست

هر كه در شهوت فرو شد، برنخواست



يكي از عرفا گويد: «هر بنده اي كه در روي زمين، گناه مي كند، آن قطعه زمين كه در آن گناه شده از خدا اجازه مي خواهد كه او را در خود فرو برد و قطعه آسماني كه زير آن، گناه اتفاق افتاده، اذن مي خواهد كه بر سرش خراب شود.



[ صفحه 57]



ولي خداي - عزوجل - به زمين و آسمان مي فرمايد: «از بنده ي من دست برداريد. او را مهلت دهيد، شما او را خلق نكرده ايد. اگر شما نيز او را خلق كرده بوديد، به او رحم مي كرديد. شايد توبه كند تا او را ببخشم، شايد نيكوكار شود تا بدكاري اش را به حسنه تبديل كنم». [4] .

وظيفه ي ما اين است كه به هيچ عنوان از دستورات الهي سرپيچي نكنيم و وظايفي كه خداي مهربان براي ما مقرر فرموده است، انجام دهيم. اگر خداي ناكرده، گناهي از ما صادر شد، لازم و واجب است كه فوري توبه نموده و اظهار پشيماني و ندامت بكنيم و براي اين كه توبه ي ما مقبول درگاه الهي شود و گناهان مان پاك گردد، بايد كارها و اعمال نيكي انجام بدهيم و از آنها مدد بجوييم كه برترين و بهترين اعمال «نماز» است.

«نماز» خود مانعي است بزرگ از اين كه آدمي به سوي گناه برود: «ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر؛ [5] به درستي كه نماز، انسان را از فحشا و منكرات بازمي دارد و مهم ترين و بزرگ ترين نتيجه نماز، ياد خدا است».

نماز، افراد نمازگزار را، از بسياري از گناهان بازمي دارد و در



[ صفحه 58]



عين حال زمينه را براي ترك گناهان ديگر آماده مي سازد؛ زيرا نمازگزار ناچار است كه براي صحت و قبولي نماز، از بسياري از گناهان اجتناب ورزد؛ مثلا يكي از شرايط نماز، مشروع بودن و مباح بودن تمام وسايلي است كه در نماز و مقدمات آن به كار مي رود؛ مانند: آب وضو و غسل و مكان و لباسي كه در آن نماز مي گزارد. اين موضوع به تدريج سبب مي شود كه گناهان بسياري را ترك كند و در كار و كسب از هر نوع حرام اجتناب ورزد؛ زيرا بسيار مشكل است كه يك فرد تنها در امور مربوط به نماز؛ به حلال بودن آنها مقيد شود و در موارد ديگر بي پروا باشد؛ مثلا امام رضا عليه السلام مي فرمايد: «من صلي و لم يزك، لم تقبل صلاته؛ [6] هر كس نماز بخواند ولي زكاتش را نپردازد، نمازش قبول نمي شود». از طرف ديگر خود نماز، موجب ريزش گناهان و كمك به قبولي توبه است.

نماز، انسان را از ذلت عاصي بودن درمي آورد و لباس عزت و بزرگي به او مي پوشاند و رحمت و بخشش الهي را شامل حال نمازگزار مي گرداند.

حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: «انها (الصلاة) لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق؛ [7] نماز، گناهان را همچون برگ هاي پاييزي



[ صفحه 59]



مي ريزد و غل و زنجيرهاي معاصي را از گردن ها مي گشايد».

پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «اذا قام العبد الي الصلاة، فكان هواه و قلبه الي الله تعالي، انصرف كيوم ولدته امه؛ [8] آن گاه كه بنده ي خدا به نماز مي ايستد و همه ي توجهش به سوي «الله» باشد، در حالي نمازش پايان مي يابد كه مانند روز تولدش، پاك است».

علامه حسن زاده ي آملي مي نويسد:

«نماز انسان را فرشته خو مي كند؛ زيرا كه نمازگزار از همه ي بدي ها پاك است. هر كس كه نمازگزار است، پاكيزه خوي و نيكوكردار و نيكورفتار است. از درنده خويي، بدگويي، تنبلي و ولگردي، بيزار و بركنار است.

نمازگزار در هر شبانه روز چند بار از آفريدگارش مي خواهد كه او را به راه راست و درست بدارد، راهي كه همه ي پيامبران و ديگر بندگان شايسته اش بر آن بوده اند و از گمراهي - كه راه بدكاران است - دوري مي جويد. آري، نمازگزاري كه به راستي نماز مي خواند، هيچ گاه دروغ نمي گويد، دزدي نمي كند، دشنام نمي دهد، خودبين و گردنكش نيست، به دنبال هرزگي نمي رود، با بدان همنشين نمي شود و همواره در راه به دست آوردن دانش و بينش است و در



[ صفحه 60]



انديشه ي پيشرفت خويش است و دور از مردم بدانديش است». [9] .



شبي چنين، در هفت آسمان به رحمت باز

«ز خويشتن نفس» اي پسر! به نماز پرداز



مگر ز مدت عمر آنچه مانده دريابي

كه آنچه رفت به غفلت، دگر نيايد باز



برآر دست تضرع، ببار اشك ندم

ز بي نياز بخواه آنچه بايد به نياز



سر اميد فرود آر و روي عجز بمال

بر آستان خداوندگار بنده نواز



(سعدي شيرازي)

انساني كه با انواع غرايز حيواني مجهز و در برابر خواست هاي نفساني اسير و بيچاره است؛ چون به نماز مي ايستد و از روز رستاخيز ياد مي كند و از عذاب هاي دردناكي كه در انتظار ستمگران و گمراهان است، ياد مي كند، بدين گونه غرايز سركش و طغيان گر او تعديل مي شود.

در حديثي از امام عليه السلام آمده است كه: «هر كس دوست مي دارد بداند كه آيا نمازش قبول شده است يا نه؟ نگاه كند كه آيا نماز او را از گناه بازمي دارد يا نه؟ هر مقدار كه نماز او را از گناه بازدارد، به



[ صفحه 61]



همان مقدار مقبول واقع مي شود». [10] .

روايت شده است كه جواني از انصار با حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله نماز مي خواند؛ ولي در عين حال مرتكب گناه نيز مي شد.

موضوع به اطلاع حضرت رسيد، ايشان فرمودند: «نماز روزي او را از گناه بازخواهد داشت» چيزي نگذشت كه جوان از كارهاي بد توبه كرد و نمازخوان واقعي شد. [11] .

انجام گناهان قطعا در حكم نماز تأثير دارد؛ به عنوان مثال اگر مسافرت انسان براي گناه باشد، نمي تواند نماز را شكسته بخواند و بايد آن را كامل ادا كند.

ابوسعيد گويد: دو نفر در خراسان خدمت امام رضا عليه السلام رسيدند و از قصر و اتمام نمازشان، از آن حضرت سؤال كردند؛ امام به يكي از آنها فرمودند: شما بايد نماز خود را قصر بخوانيد؛ چون به خاطر اين به مسافرت آمده ايد و به ديگري فرمود: شما بايد نماز خود را تمام بخوانيد؛ چون براي كارهاي حكومتي و [گناه] مسافرت كرده ايد». [12] .



[ صفحه 62]




پاورقي

[1] وسائل الشيعه، ج 3، ص 5؛ من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 70.

[2] اصول كافي، ج 2، ص 269.

[3] انفطار (82)، ص 269.

[4] الاخلاق، ص 353.

[5] عنكبوت (29)، آيه ي 45.

[6] عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 493.

[7] نهج البلاغه خطبه ي 125؛ بحارالانوار، ج 82، ص 224.

[8] محجة البيضاء، ج 1، ص 382.

[9] نامه ها برنامه ها، ص 274.

[10] ترجمه ي اسرار الصلاة شهيد ثاني، ص 17، (مجمع البيان، ج 8، ص 285).

[11] داستانها و حكايت هاي نماز، ج 1، ص 55.

[12] مسند الرضا، كتاب الصلاة، ح 92.


بازگشت