نماز وسيله ي رسيدن به خدا


امام رضا عليه السلام فرموده است: «الصلاة طلب الوصال الي الله من العبد؛ [1] نماز مطالبه ي وصال و تقرب بنده به سوي خداوند است».



[ صفحه 27]





غرض ز مسجد و ميخانه ام وصال شماست

جز اين خيال ندارم، خدا گواه من است



گفته شده است: «وصل عبارت است از اتصال به محبوب و آن را بعد از هجران، لذتي است كه به وصف درنيايد و تا عاشق ديدار محبوب، بيخود نشود، به وصال معشوق نرسد. طالب وصال محبوب بايد، همواره در مجاهده باشد تا به ديدار و وصل محبوب نايل شود و سختي ها را تحمل كند تا از شراب وصل سيراب شود». [2] .

حال بهترين و كاملترين حلقه ي اتصال بين بنده و حضرت پروردگار، نماز است.

در بوستان فرح بخش نماز است كه مي توان شميم عطر وصال را بوييد و از شراره هاي معنوي آن، قلب را جلا داد.



حافظ، وصال مي طلبد از ره دعا (نماز)

يا رب دعاي خسته دلان مستجاب كن



روايت شده است كه خداي تعالي به يكي از صديقان وحي فرمود كه: مرا بندگاني است از ميان بندگانم كه آنان مرا دوست مي دارند، من نيز آنان را دوست مي دارم. آنان مشتاق منند و من نيز مشتاق آنان هستم...

عرض كرد: پروردگارا! نشان آنان چيست؟ فرمود: همان گونه



[ صفحه 28]



كه چوپان مهربان به دنبال گله ي خود است، آنان نيز تمام روز را به دنبال سايه ها هستند تا ببينند كي به پايان مي رسد و... پس چون شب آنان را فراگرفت و تاريكي ها درهم آميخت و بسترها گسترده شد و تخت خواب ها زده شد و هر دوستي با دوست خود به خلوت رفت، آنگاه بر قدم هايشان در پيشگاه من مي ايستند و صورت هايشان را به سوي من فرش زمين مي كنند و با كلام من، به مناجات مي پردازند. گاهي ناله مي كنند و گاهي گريه و گاهي آه پردرد و گاهي شكايت. آنان در طول شب يا نشسته اند و يا ايستاده و يا در ركوع و يا در سجده.

من مي بينم كه آنان به خاطر من چه مي كشند و مي شنوم كه چه شكايت ها از عشق مي دارند؟ من به آنان سه چيز عطا مي كنم:

1- از نور خودم به دل هاي آنان مي اندازم كه با آن نور از من آگاهي يابند.

2- اگر آسمان و زمين و آنچه در آنها است در ميزان اعمال آنان باشد، من آنها را براي آنان اندك مي شمارم.

3- روياروي آنان مي شوم و... [3] .



چو شب گيرم خيالش را در آغوش

سحر از بسترم بوي گل آيد



حضرت امام رضا عليه السلام خود، نمونه ي كاملي از چنين نمازگزاران



[ صفحه 29]



عاشق است.

اباصلت هروي گويد:

به «سرخس» مسافرت كردم و درآنجا در جلو زندان امام رضا عليه السلام رفتم تا اجازه بگيرم و به حضور آن حضرت برسم و احوال پرسي كنم. زندان بان ها به من اجازه ندادند و گفتند: «هيچ راهي نيست» گفتم: چرا؟

گفتند: زيرا امام رضا عليه السلام در بسياري از اوقات در شبانه روز هزار ركعت نماز مي خواند و فقط ساعتي در اول روز و قبل از ظهر و هنگام غروب در محل نمازش مي نشيند و با خدا مناجات مي كند.

گفتم: در همين موقع براي من اجازه بگيريد، اجازه گرفتند.

خدمت آن حضرت رسيدم، ديدم در محراب خود نشسته و در انديشه است... [4] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 84، ص 264.

[2] شرح بر مقامات اربعين، ص 213.

[3] رساله ي لقاء الله ص 133 و 134.

[4] بحارالانوار، ج 12، ص 159؛ داستان ها و حكايت هاي نماز، ص 31.


بازگشت