سخن ششم


«بسم الله الرحمن الرحيم»

«اللهم صل علي محمد و ال محمد. اللهم وفقنا لما تُحِبُّ وَ تَرضي. اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا. اللهم لاتَكِلْنا الي اَنفُسِنا طرفَةَ عَينٍ اَبَداً»

موضوع بحث، ابعادعرفاني نماز است و امشب به بُعد دعاي نماز مي پردازيم. نماز در عين حال كه اطاعت امر خداست، يك بعد آن نيز دعا و مناجات است. خداوند در آيه اي از قرآن كريم مي فرمايد:

«قل ما يَعْبأ بكم ربي لولا دعاؤكم» (فرقان / 77) (اي پيامبر به مردم بگو كه اگر اين دعاها نباشد، خداي من هيچ اعتنايي به شما نمي كند) . آنچه به انسان ارزش مي دهد، دستهاي مناجاتي است كه به سوي پروردگار بلند مي كند. و در آيه ديگري مي فرمايد:



[ صفحه 79]



«و اذا سَئَلَكَ عبادي عني، فاني قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لي وليؤمنوابي» (بقره / 186) (اي پيامبر، عده اي از دوستان من (عبادي) پيش تو مي آيند و سراغ مرا از تو مي گيرند، به آنان بگو من پيش شما هستم، ميان من و شما فاصله اي نيست. كسي كه دستش را بلند مي كند و مرا مي خواند، من نيز به او جواب مي دهم) . اين فرمان خود اوست. اگر كتاب سيد بن طاووس را ملاحظه كنيد، مي بينيد كه صد برابر قرآن است و مناجات ائمه با روايات صحيح در آن گردآوري شده است. معصومين از همه لحظات و فرصت ها براي دعا و مناجات استفاده مي كرده اند. حال اين سؤال مطرح مي شود كه مناسب ترين و شايسته ترين حالت براي دعا و مناجات كدام است؟ پاسخ اين است كه هنگام نماز بهترين موقعيت براي راز و نياز با خداوند است، چرا كه انسان خود را از پليدي هاي ظاهري و باطني پاك كرده، رابطه اش با خدا براساس عشق و پرستش است و با حالت اخلاص در پيشگاه خدا مطيع فرمانهاي اوست. خداوند مي فرمايد: اي انسان اگر از من حاجت مي خواهي، بگو خدايا راه راست را به من نشان بده «اهدنا الصراط المستقيم» شايد در طول عمر انسان، شايسته تر از اين دعا وجود نداشته باشد، زيرا بزرگترين خطري كه ما را تهديد مي كند، اين است كه ذره اي از راه راست منحرف شويم. صراط مستقيم از روي جهنم عبور مي كند، يعني اگر ذره اي از راه راست انحراف پيدا كنيم، در جهنم سقوط خواهيم كرد. بنابر اين يافتن راه راست كار كوچكي نيست و واقعا بايد از صميم دل از خدا بخواهيم كه ما را به راه راست هدايت نمايد.

در هنگام نماز، نزديكترين حالت به خدا، حالت سجده است. در اين حالت بايد چيزي از خدا بخواهيم كه او خوشش بيايد. خداوند فرموده است كه بر پيامبر



[ صفحه 80]



من درود بفرستيد. لذا بزرگان بعد از ركوع و سجده، صلوات مي فرستادند. اگر صحيفه سجاديه را ورق بزنيد، مي بينيد كه آغاز و پايان هر دعا، صلوات است و همين امر موجب استجابت دعا مي شود. سنت اهل بيت و علما نيز چنين بوده است.

در تشهد، فرستادن صلوات حق واجب پيامبر (ص) است، زيرا او ما را به اين مقام هدايت كرده است و به گردن ما حق دارد. به طور كلي ما نعمت مسلماني و مقامي را كه بدان دست يافته ايم مديون پيامبراكرم (ص) و ائمه (ع) هستيم، ائمه اطهار (ع) كه همگي شهيد شدند. همين فقهي كه اكنون در دست ماست و در حوزه ها تدريس مي شود، در زندان نوشته شده است. شهيد اول فقه را طي سه روز در زندان شام نوشت و بعد به همين جرم پاسداري از مكتب اهل بيت، حاكمان بني اميّه اين مرد با تقوا را به اشد مجازات محكوم كردند. لذا اگر ما حق اينان را ادا نكنيم و به آنها احترام نگزاريم، مرتكب ظلم و بي انصافي شده ايم. حافظ شعري دارد كه به نظر من زيباترين شعر اوست:



بلبلي برگ گلي خوشرنگ در منقار داشت

واندران برگ و نوا، بس ناله هاي زار داشت



بلبل، حضرت سيدالشهدا عليه السلام است و برگ گل خوشرنگ، علي اصغر عليه السلام. آري، به قيمت خون گلوي حضرت علي اصغر عليه السلام، نماز و آداب آن به ما رسيده است. از اين رو شايسته ترين دعا به درگاه خداوند اين است كه: خدايا درود و رحمت بيكران خود را بر محمد و آل محمد بفرست «اللهم صل علي محمد و آل محمد»

در ركعت دوم نماز دستهايمان را به سوي آسمان بلند مي كنيم و



[ صفحه 81]



مي خوانيم «ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخرة حسنه.» حال ببينيم ائمه در قنوتشان چه دعاهايي مي خواندند. من يكي دو مورد را ذكر مي كنم:

«يا عُدَّتي في كُرْبَتي و يا صاحِبي في شِدَّتي وَ يا وَلِييّ في نِعْمَتي وَ يا غايَتي في رَغْبَتي، اَنْتَ السَّاتِرُ عَورتي وَ الآمِنُ رَوْعتي و المُقيلُ عَثْرَتي فَاغْفِرْلي خَطيئَتي يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ»

(مفاتيح الجنان - اعمال سحرهاي ماه مبارك رمضان - عمل هفتم)

در هر حال قنوت وقت دعاست. به طور كلي، نماز بازار دعا و مناجات است و در زمينه ي دعا كتابهائي نوشته شده، از جمله:زادالمعاد علامه مجلسي، كتاب اقبال سيدبن طاووس و...

روزي خالد برمكي به زندان پسرش يحيي برمكي رفت و پرسيد: موسي بن جعفر (ع) كجاست؟ گفتند: اينجاست (موسي بن جعفر عليه السلام در چاه خانه يحيي برمكي زنداني بود) او هرچه دقت كرد چيزي جز يك عباي پشمي نديد. گفتند كه اين عباي پشمي همان موسي بن جعفر (ع) است كه از نماز صبح در حال سجده است و با خدا مناجات مي كند.

خالد برمكي همان كسي است كه هارون الرشيد را به كشتن موسي بن جعفر (ع) ترغيب كرد و به او گفت كه اگر موسي بن جعفر (ع) را نكشي، حكومت تو پايدار نيست. ولي بيشتر از يك ماه طول نكشيد كه تمام بلاد وسيعي كه در دست برمكيان بود، به ذلت بارترين وجه نابود شد.

نماز، برنامه اي از سرعادت نيست، ورزش نيست بلكه داراي محتواست. نماز شايسته ترين و مناسب ترين حالت براي دعا و مناجات است. بزرگان ما در مناجات ها و قنوت هايشان گريه مي كردند و اشك مي ريختند. علماي ما



[ صفحه 82]



زحمت كشيده اند و دعاهاي فراواني را جمع آوري كرده اند. دعاهاي بسياري نيز در قرآن آمده است. جاي اين دعاها در نماز است. پس فقط به دعاي «ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنة و...» اكتفا نكنيم. امامان ما حداقل ده برابر كل قرآن، دعا براي ما بجا گذاشته اند كه برادران سني از اين نظر فقير هستند.

نماز، مكتب قرآن است. مي دانيد كه خداوند به وسيله قرآن، بدون واسطه با مردم سخن مي گويد. اگر پيامبر (ص) اكنون در ميان ما بود، جز قرآن براي بشر نمي خواند. ائمه ما نيز فقط به قرآن عمل كرده اند و پاسدار آن بوده اند تا بني اميه و بني عباس آن را تباه نكنند (كه كردند) . حال در چه قسمت از نماز، مكتب قرآن متجلي است؟ وقتي كه سوره حمد و سوره توحيد را مي خوانيم. همان كه ملاحاجي گفته است. آيا آنچه خدا و معصوم از ما مي خواهد همين است؟ درصدر اسلام افرادي بودند كه در نماز سوره بقره و سوره هاي ديگر قرآن را به جاي سوره توحيد تلاوت مي كردند. در روزهاي معين بر بسياري از سور قرآن تاكيد شده است. سوره «اناانزلناه...» سوره امامت است. از امام رضا عليه السلام سوال كردند كه آيا در قرآن سوره اي هست كه صريحاً درباره امامت و ولايت باشد؟ حضرت فرمود: آيا سوره قدر را خوانده اي؟ آن فرد پاسخ داد: بله، حضرت فرمود: بخوان. آن فرد عرض كرد: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم - انا انزلناه في ليلة القدر، و ما ادراك ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر، تنزل الملائكه والروح» حضرت فرمود: صبر كن. تَنَزَّلَ خواندي يا تَنَزَّلُ آن فرد عرض كرد: تَنَزَّلُ، (از نظر ادبي در اين مورد اختلافي نيست. تنزلَ ماضي است يعني نازل شد و تَنَزَّلُ مضارع است، يعني نازل مي شود براي هميشه) .حضرت فرمود: بسيار خوب، در هر شب قدر، تا فجر صبح اين ملائكه و روح بر چه كسي نازل مي شوند



[ صفحه 83]



جز امام معصوم؟ راوي مي گويد: عرض كردم آقا، من فكر نمي كردم در قرآن دليلي اين اندازه روشن برامامت وجود داشته باشد. خوشبختانه بني اميّه و بني عباس جرأت نكردند كه بگويند آنان، ما هستيم. لذا در هر زماني حجت خدا هست و اين آيه دليل وجود امام زمان «عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف» است. بنابر اين برادران سني ما كه امام زمان را انكار مي كنند، اين آيه را چگونه معنا مي كنند؟ اكنون نيز به بيان صريح قرآن بايد كسي باشد كه ملائكه و روح بر وي نازل شوند: «من كل امر، سلام هي حتي مطلع الفجر» . اما افسوس كه سياست پدر و مادر ندارد و چه ظلم هائي كه در اين زمينه روا داشته اند.

پس، نماز براي اين است كه بعد از حمد، يك سوره از قرآن را بخوانيم. نگوييد كه سوره هاي ديگر را حفظ نيستيد، قرآن را برداريد و از روي آن بخوانيد، هيچ اشكالي ندارد، تا بدين ترتيب حداقل ماهي يا سالي يك دور قرآن را خوانده باشيد. اگر مسلمانها اين بُعد از نماز را رعايت مي كردند، يعني در نماز خود قرآن مي خواندند، فرهنگ اسلامي اين گونه در مقابل فرهنگ غربي رنگ نمي باخت. در حال حاضر قرآن به كتابخانه محدود شده است و فقط هر وقت كه بخواهيم استخاره بكنيم به سراغ قرآن مي رويم. اما اين كار درست نيست و قرآن بايد در نمازها متجلي شود. در نماز بايد حداقل يك سوره ي قرآن خوانده شود. همه ي فقها و مسلمانان اين اصل را قبول دارند و شيعه و سني در آن متفق القول هستند. بنابراين يك بُعد از نماز هم پاسداري از فرهنگ اسلام و زنده نگه داشتن مكتب قرآن است.

بُعد ديگر نماز، مسأله ي نظم است. اگر شما هم با جوانها برخورد داشته باشيد، حتماً متوجه شده ايد كه رعايت نظم در نماز براي آنها يك مسأله است. گاهي



[ صفحه 84]



جواني مي گويد: «خوب، چه فرقي مي كند، مي خواهم نماز را ده دقيقه قبل از ظهر بخوانم، مي خواهم ده دقيقه قبل از اذان صبح نماز بخوانم، مگر فرقي مي كند؟ در نماز جماعت مي خواهم كمي زودتر از امام «الله اكبر» بگويم، زودتر ازامام به ركوع يا به سجده بروم، مگر اشكالي دارد؟ شيعه و سني در پاسخ به همه اين سؤالات مي گويند كه نماز باطل است.

نماز، كلاس نظم است، اگر كلاسي براي ايجاد نظم در انسان تشكيل شود، بهترين روان شناسان هم نمي توانند به دقت نماز عمل كنند، و اين در مورد بُعد فردي نماز است.

«كارلي» يك دكتر مورخ انگليسي است. او كتابي به نام «قهرمانها» نوشته و در آن به كشيشان ناسزاها گفته است. وي به كشيش ها مي گويد: «آخر شما فكر نكرده ايد كه يك روز مردم دنيا چشمشان را باز مي كنند و اين مرد را پيامبر اسلام (ص) را مي شناسند؟!» اين مرد روزي پنج بار مسلمانان جهان را مانند حلقه هاي زنجير به هم پيوند زده است (كارلي يك مسيحي است و معلوم هم نيست كه فرد متديني باشد. او تنها يك مورخ است) . او مي گويد: «در هنگام اذان صبح، يك ميليارد و دويست هزارنفر مسلمان از خواب برمي خيزند، وضو مي گيرند، رو به قبله مي ايستند و مي گويند: «الله اكبر» در كدام سربازخانه مي توان چنين نظمي را برقرار كرد؟! اما تفاوت نظم حاكم بر نماز مسلمانان و نظمي كه در پادگانهاي نظامي برقرار مي شود اين است كه مسلمانان با شلاق و زور به نماز نمي ايستند، بلكه تمايل به رعايت نظم در نماز از درون آنها مي جوشد. در هنگام ظهر، عصر، مغرب و عشاء نيز يك ميليارد و دويست هزار مسلمان در سراسر جهان همين نظم را رعايت مي كنند. همچنين هفته اي يك



[ صفحه 85]



روز، تمام مسلمانان جمع مي شوند و پشت سر يك فرمانده، با هم «الله اكبر» مي گويند، و قيام و قعود و حركت و سكون آنها به صورت هماهنگ صورت مي گيرد (نماز جمعه) . سالي دو بار نيز در عيد فطر و عيد قربان، تمام مسلمانان از شهرها بيرون مي روند و پشت سر يك رهبر، همين برنامه را به اجرا مي گذارند. اين مرد (پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم) با اين برنامه خود تمام مسلمانان جهان را مانند حلقه هاي زنجير به هم وصل كرده است و نظمي به وجود آورده كه تاكنون هيچ پادگان نظامي نتوانسته است به صورت خودكار، مطمئن و دلنشين چنين نظمي را ايجاد كند. اما متأسفانه كليسا به او اتهام ناروايي مي بندد، حال آنكه او سياستمداري است كه دنيا همتاي آن را نديده است. كدام سياستمداري است كه توانسته باشد چنين نظم و وحدتي را در ميان مردم بوجود آورد؟! آري، اين نگرش يك فرد مسيحي منصف است.

نماز از حيث زمان، مكان، قبله و كلمات و آهسته و بلند خواندن داراي نظمي دقيق است. بدون هيچ مبالغه اي بايد بگويم كه نماز، مكتب ايجاد نظم در جامعه است و اين خاصيت نماز است. از نظر علمي، اگر نظم موجود در ساختمان يك اتوموبيل را به هم بريزيم، ارزش خود را از دست خواهد داد و ديگر به عنوان يك خودرو قابل استفاده نيست. در مورد يك هواپيما، مدرسه و جامعه نيز اينچنين است. اگر نظم در يك جامعه وجود نداشته باشد، هرج و مرج پديد مي آيد. اسلام مي خواهد مسلمانان افرادي منظم تربيت شوند و نظم بر آنها سنگيني نكند. مسلمان در مكتب نظم، يعني نماز، روزي پنج مرتبه، نظم را تمرين مي كند. اما اگر واقعاً چنين بود، آيا جامعه مسلمين مستعمره مي شد؟ همان طور كه ديديد حضرت امام (ره) با رهبري خود و با آن جاذبه هاي ملكوتي اش دنيا را



[ صفحه 86]



تكان داد و اين همه در سايه ي رهبري ايشان و پيروي از نظم تحقق يافت. با كمال تأسف دشمن كاري كرده كه نظم را از ما گرفته است. ما نماز مي خوانيم، اما بي نظم ترين دولتها و ملت ها هستيم. كساني كه جوامع اروپايي را ديده اند نقل مي كنند كه در آن جوامع هيچ كس (هر كه باشد) از چراغ قرمز عبور نمي كند. اصولاً نظم براي ما تلخ است، گويي همه مي خواهند قانون شكني و بي نظمي كنند. عمل ما نشان مي دهد كه ما طرفدار نيستيم و به گونه اي مي خواهيم از تبعيت قانون بگريزيم. اين هم بعد اجتماعي نماز است. در جامعه اي كه نماز در آن برپا مي شود، نظم بايد برجسته ترين صفت آن جامعه باشد.

بنابراين تمام صحنه هاي زندگي ما نيز بايد مانند نماز جماعت منظم باشد، اگر اين گونه نيست؟ آيا دليل اين مسأله جز آن است كه نماز را از روي عادت مي خوانيم و متوجه ابعاد مختلف آن نيستيم؟! اميرالمؤمنين علي عليه السلام در آخرين لحظات عمر خود، در حالي كه اهل بيت ايشان در كنار بستر او نشسته بودند، آخرين وصيت خود را به مسلمانان چنين بيان مي فرمايد: «و نظم امركم» - اي مسلمانها شما را به خدا، شما را به خدا، نظم خود را از دست ندهيد.

خداوند براي مسلمانها مكتب نظمي به نام نماز معين كرده است، حال اگر، بي نظم ترين جوامع، جامعه مسلمانان است، علت اين است كه نماز ما داراي پوسته اي بيش نيست و فاقد مغز است، لذا خاصيتي ندارد و نمي تواند منشأ اثر در فرد و اجتماع باشد.

بُعد ديگر نماز، تقويت اراده است و شايد اين بُعد از مهمترين ابعاد نماز باشد. جوانان و حتي بعضي از رفقاي جلسه مان به اين نتيجه رسيده اند كه بدون اراده قوي نمي توان خود را اصلاح كرد. هيچ كاري بدون اراده و استقامت انجام



[ صفحه 87]



نمي پذيرد. اگر كوهنوردها فاقد اراده باشند، آيا مي توانند به قله برسند؟ اگر سربازان در ميدان جنگ از اراده قوي برخوردار نباشند، آيا مي توانند در برابر دشمن مقاومت كنند؟ محصلي كه مي خواهد پزشك يا مهندس شود، اگر اراده اش ضعيف باشد، در مقابل مشكلات شكست مي خورد. بنابراين آيا بدون اراده مي توان به جايي رسيد؟ همه موفقيت ها ميوه ي اراده و استقامت است. سخن ما اين است كه جوانان ما و جامعه ي ما به اراده نياز دارند. در خودسازي، در جنگ و جهاد و در همه ي عرصه ها به يك نيروي رواني به نام اراده نيازمند هستيم. قرآن براي ما يك مكتب تقويت اراده است. خداوند در قرآن به ما دستور داده است كه نماز را به پاداريم و نماز، يك كلاس تقويت اراده است. كسي كه در ورزش كاراته با يك دست ده عدد موزائيك را خرد مي كند، با نيروي روان و تمركز حواس و به عبارت ديگر با نيروي اراده اش اين كار را مي كند، نه با نيروي جسمي. رمز موفقيت مرتاض ها نيز تقويت اراده است. هيپنوتيزم، خواب مصنوعي و مانيوتيسم هم برمحور تقويت اراده صورت مي گيرد. كسي كه هيپنوتيزم مي كند، اراده ي خود را بر فرد هيپنوتيزم شده تحميل مي كند و مغز او را تحت تأثير اراده خود قرار مي دهد. كارهايي كه ساحرهاي مصري در مقابل حضرت موسي انجام دادند «سحروا اعين الناس» (اعراف / 116) نيز از راه تقويت نيروي اراده انجام مي گرفت. يعني اگر ما نيروي اراده خود را ضايع نكنيم و جلوي هدر رفتن نيروهاي خود را بگيريم، حس ششم تجلي خواهد كرد.

و اما نماز، تقويت اراده در مسجد و در مكتب خداست كه با برنامه هاي لطيف و لباس پاك و عطر زده صورت مي گيرد.

خداوند، پدر بزرگ ما، يعني حضرت آدم را روانكاوي مي كند و مي فرمايد:



[ صفحه 88]



مي دانيد درد آدم چه بود و چرا به اين بدبختي مبتلا شد؟ «وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً» (طه / 115) براي اينكه اراده اش ضعيف بود. به عبارت ديگر ضعف اراده سرنوشت انسان را دگرگون مي كند. اصولاً زندگي مبارزه با مشكلات است و بدون اراده فولادين نمي توان بامشكلات زندگي روبرو شد. اگر اراده قوي باشد در مقابل مشكلات مانند كوه آهنين مقاومت مي كنيم. روايتي وارد است كه «المؤمنُ كالجبل الراسخ» - مسلمان مثل كوه، محكم مي ايستد. مسلمانها مدت سه سال در شعب ابي طالب به سر بردند و در اين مدت تنها يك خانم يعني مادر حضرت زهرا سلام الله عليها از آنان حمايت مي كرد (مي گويند در اين مدت مسلمانان از گياه تغذيه مي كرده اند، در حالي كه در مكه چندان گياهي وجود ندارد) . آري، اراده هاي آنها بود كه دنيا را تكان داد. خداوند مي خواهد همه مسلمانان از نيروي اراده برخوردار باشند تا بتوانند در صراط مستقيم حركت كنند و با شيطان بجنگند (در مكتب اسلام، داشتن اراده اي قوي با بهره مندي ازنعمت هاي دنيوي منافات ندارد، در حالي كه در مكتب بودا چنين نيست) . امروزه به اين نتيجه رسيده ايم كه دشمن اصلي انسان، شيطان است و بيشترين مسأله اي كه در قرآن و روايات از آن بحث شده است، شيطان مي باشد. حال براي بيرون كردن شيطان از دل چه نيرويي لازم است؟ آيا آن نيرو علم است؟ چه بسيارند علمايي كه شيطان بر آنها غلبه كرده است. آيا شُرَيح قاضي بي سواد بود؟

تنها نيرويي كه با آن مي توان شيطان را از دل بيرون كرد، نيروي اراده است. به طور كلي انسان در تمامي امور دنيوي و اخروي به اراده نياز دارد و شيعه و سني، علما و روان شناسان، همگي اين اصل را قبول دارند. حالا مي خواهيم



[ صفحه 89]



بگوييم كه هيچ مكتبي مانند نماز در تقويت اراده مؤثر نيست. اراده چيست؟ اراده يعني نيت كردن و انجام دادن. كتابي به نام تقويت نيروي اراده، اثر يك دكتر روان شناس آلماني را مطالعه كردم. در اين كتاب صد و چهل تمرين براي تقويت اراده، عرضه شده است. اين دكتر روان شناس مي گويد: هر روز صبح نيت كن و تمرينات معين شده را انجام بده. نكته اي كه در اين تمرينات حائز اهميت مي باشد اين است كه هر عمل بايد دقيقاً به همان صورت كه بيان شده انجام گيرد، زيرا در غير اين صورت نتيجه مورد نظر حاصل نخواهد شد. البته من نمي خواهم بگويم كه نماز صِرف تمرين و ورزش است وقتي كه مي خواهيم نماز بخوانيم، نيت مي كنيم كه به عنوان مثال (دو ركعت نماز صبح بجا مي آورم قربةالي الله) . حال اگر به جاي دو ركعت، سه ركعت بخوانيم، نمازمان درست نيست. بنابراين هر عملي محتاج نيت است و بايد آن عمل به دقت انجام گيرد. لذا اگر حضور قلب نداشته باشيم، نمازمان ارزش خود را از دست مي دهد. زيرا در صورت عدم حضور قلب، نيت از بين مي رود و تنها از روي عادت، خم و راست مي شويم. حال آنكه بايد در هر حركت نيت كنيم، بدانيم كه چه مي كنيم و آن را به درستي انجام دهيم.

درصدر اسلام، مسلمانان هيچ نداشتند، مگر اراده، و با اين نيرو، در يك زمان با دو ابر قدرت وارد جنگ شدند و پيروز گرديدند. بني اسرائيل نورچشمي خدا بودند، اما چرا از چشم او افتادند؟ زيرا اراده شان ضعيف بود.

خداوند آنها را از مصر نجات بخشيد و از دريا عبور داد، و بعد از نجات ايشان، حضرت موسي (ع) را احضار فرمود و به وي كتاب عنايت كرد. بعد از چندي از جانب خداوند به بني اسرائيل دستور رسيد كه آماده شويد تا فلسطين را



[ صفحه 90]



فتح كرده در كنعان حكومت تشكيل دهيد. ليكن بني اسرائيل بواسطه ي ضعف در اراده، به جبهه گيري پرداختند و گفتند: «اذهب انت و ربك فقاتلا انا هاهنا قاعدون» (مائده / 24) يعني به همراه خدايت كه تواناست برو و به جنگيدن بپرداز، هرگاه كه فاتح شدي ما نيز به تو خواهيم پيوست و در نتيجه بواسطه اين بي ارادگي، مقدر شد كه چهل سال در بيابان سرگردان باشند.

بعد از چهل سال، نسل جديد، به نزد «سموئيل» رفتند و از وي براي جهاد چاره جويي نمودند. وي «طالوت» را به فرماندهي آنان گماشت و لشكري از ششصدهزار جوان فراهم آورد. هنگامي كه لشكريان به رود اردن رسيدند، با وجود اينكه لشگريان خسته و تشنه بودند، فرمانده ايشان بنابر فرمان خداوندي، آنان را از شرب آب برحذر داشت و نهايتاً به آنها اجازه نوشيدن فقط يك كف دست از آب را داد، كه در اين بين، تنها سيصد و سيزده نفر امر او را اطاعت نمودند. پس از گذشتن از رود اردن، فرمانده، لشكر را مخاطب ساخت و گفت از اين مرحله به بعد، جز كساني كه اطاعت نمودند مرا همراهي ننمايند، لذا تنها، با سيصد و سيزده تن، به صف آرايي در مقابل دشمن پرداخت. حضرت داود (ع) كه در ميان لشكر حضور داشت، با وجود اينكه فنون نظامي را نياموخته بود، با فلاخني كه همراه داشت و سه قطعه سنگ، فرمانده لشكريان دشمن و دو نفر از مشاورين او را به هلاكت رساند و اينجا بود كه لشكر حق به پيروزي دست يافت.

آري، مكتب الهي، بايد پيرواني با اراده داشته باشد و نماز است كه نيروي اراده را تربيت مي نمايد.

اميد كه همه ما ازنمازگزاران واقعي باشيم.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته


بازگشت