جمع بندي نظريات


شايد منظور نظر فقهاي اسلام اين باشد كه هرگاه مقاصد ضميمه ي مباح با قصد رضايت خداوند متعال در طول هم باشند، ايرادي ندارد، اما چنانچه اين مقاصد با قصد قربت در عرض يكديگر باشند، در اين صورت هم بنا به آن روايت كه عبادت كنندگان را سه گروه مي دانست، و عبادت را سه نوع معنا مي كرد، و نيز به دليل آيه اي كه به زودي ذكر خواهد شد، مانعي براي صحت ظاهري و شرعي آن ايجاد نمي كند. و چه بسا مطلوبيت اين گونه عبادتها نيز از آيه استفاده شود. اما به طور كلي عبادت احرار كه فارغ از ترس دوزخ يا طمع بهشت انجام مي گيرد، افضل عبادات است.

همچنين محتمل است كه فقها، بطلان را در مقابل فضيلت اين گونه عبادت، مطرح كرده باشند، يعني در مقابل اين همه فضيلت و ثواب، عبادت از ترس دوزخ يا به طمع بهشت، آن قدر



[ صفحه 138]



كم ارج است كه گويا باطل است.

خداوند كريم در سوره ي اعراف، آيه ي 55 مي فرمايد:

ادعوا ربكم تضرعا و خفية إنه لا يحب المعتدين و لا تفسدوا في الأرض بعد إصلاحها وادعوه خوفا و طمعا ان رحمة الله قريب من المحسنين.

ترجمه: بخوانيد پروردگارتان را با زاري و پنهاني، همانا خداوند، تجاوزكاران را دوست ندارد. و در پهنه ي زمين، پس از آنكه به صلاح درآمد، فساد نكنيد، و خدا را از سر خوف و طمع بخوانيد، به درستي كه رحمت خداوند به نيكوكاران نزديك است.

خداوند در اين آيه ي شريفه مي فرمايد: پروردگار خود را از سر خوف و طمع بخوانيد، يعني در حالتي كه طمع ثواب داريد، و يا در حالتي كه ترس از كيفر داريد، با خدا راز و نياز كنيد. اين مطلب، يعني خواندن خداوند از روي خوف و طمع، به صيغه ي امر بيان شده، بنابراين امر مطلوبي است. لكن با توجه به قبل و بعد آيه، و نهي «لا تفسدوا في الارض» كه در ابتداي آيه آمده، معلوم است كه خطاب آيه به مؤمنان قوي الايمان و انسانهاي متعالي نيست، بلكه خطاب به كساني مي شود كه گمان نيكي و فساد در مورد آنها به يك اندازه مطرح است. اين شواهد مي رساند كه در مواردي سخن از درجات عالي عبادت نيست، ولي بي ترديد اين گونه از عبادات و راز و نياز با خداوند، از جمله عبادات و امور مطلوب شرعي محسوب مي شود.

همچنين خداوند در سوره ي حج، آيه ي 77 مي فرمايد:

يا ايها الذين آمنوا اركعوا واسجدوا واعبدوا ربكم وافعلوا



[ صفحه 139]



الخير لعلكم تفلحون.

ترجمه: اي گروه مؤمنان، ركوع كنيد و به سجده درآييد و پروردگارتان را پرستش كنيد و كارهاي خير انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.

در اين آيه ي كريمه، مؤمنان به انجام عبادات و كارهاي نيك و ركوع و سجود ترغيب مي شوند تا به رستگاري و فلاح دست يابند، گرچه واژه ي فلاح را مي توان به غايت كمال انساني و رسيدن به درجات عالي تكامل معنا كرد، لكن يكي از معاني و مصاديق فلاح، ثواب اخروي است. پس عبادت را به قصد رسيدن به ثواب هم انجام دادن عبادت است. ولي همچنان كه قبلا گفتيم اين گونه عبادت، مرتبه اي از عبادت است، و مصداق درجه ي عالي عبادت، اعمال خالصانه و فارغ از هر گونه انگيزه ي غير خدايي است.

همچنين، براي اثبات و تأكيد بر اين مطلب كه نيت هرگاه مبني بر طمع جنت و ثواب يا ترس از عقاب باشد، مانعي ندارد، و از لحاظ شرعي عبادت محسوب مي شود. قسمتي از وصيت اميرالمؤمنين (ع) را كه در جلد 70 «بحارالانوار» و به نقل از شيخ طوسي (ره) روايت شده، مي آوريم.

حضرت علي (ع)، در مقدمه ي وصيت خود بعد از «بسم الله» چنين فرمودند:

هذا ما اوصي به وقضي به في ماله عبدالله علي [عليه السلام] ابتغاء وجه الله ليولجني به الجنة و يصرفني به عن النار و يصرف النار عني يوم تبيض وجوه وتسود وجوه.

ترجمه: اين است آنچه علي [عليه السلام] بدان وصيت كرد، و در مورد مالش بدان حكم نمود، به خاطر كسب عنايت و رضايت خداوند، تا



[ صفحه 140]



بدين وسيله مرا به بهشت وارد سازد، و از آتش دوزخ باز دارد، و آتش جهنم را از من بگرداند در روزي كه چهره هايي سفيد (و نوراني) و چهره هايي سياه مي شود.

ممكن است بعضي توهم كنند كه مضمون اين سخن با سخناني از حضرت علي (ع) كه در آنها عبادت به طمع بهشت و از روي ترس از دوزخ به عنوان عبادت مزدوران و بردگان محكوم و مردود شناخته شده و خود آن حضرت به صراحت فرموده اند كه من چون خداوند را سزاوار پرستش يافتم، او را عبادت كردم، تضاد و تنافي دارد. در حالي كه اين دو روايت مكمل و مؤيد يكديگر مي باشند.

در يك روايت، امام (ع)، عبادت را به سه قسم تقسيم نموند و فرمودند: عبادت،سه گونه است: 1- عبادت عبيد 2- عبادت اجير 3- عبادت احرار. آنگاه عبادت خودشان را از نوع عبادت احرار و به واسطه ي شناخت عظمت خداوند و فقط براي او دانستند. معناي اين سخن اين نيست كه آن دو نوع عبادت بنحوالعرض هم نتوانند، مقصد واقع شوند، بلكه بالعرض مي توان جنت و نار را در نيت عبادت داخل كرد.

در اين وصيت نيز امام (ع)، ابتدا غايت اعمال خود را ابتغاء وجه الله معرفي فرموده اند، سپس ورود در بهشت و دوري از دوزخ را به عنوان غايات تبعي و عرضي مطرح نموده اند. چرا كه خداوند مي فرمايد: «و لا نضيع اجرالمحسنين. [1] » بنابراين، هر عمل نيكي



[ صفحه 141]



پاداشي دارد كه هرگز ضايع و تباه نمي شود و پاداش نيكوكاران بهشت جاودان الهي است.

بنابراين، نه برداشت كساني كه از اين روايت، قصد دخول در جنت و انصراف از دوزخ را به عنوان مقصد اصلي عبادت استفاده كرده اند، صحيح است و نه برداشت كساني كه با استفاده ي از نقل: «بل، وجدتك اهلا للعبادة، فعبدتك» اين مقاصد را حتي به عنوان غايت عرضي و ثانوي براي عبادت نفي كرده اند، حق است.

برداشت صحيح از كلام حضرت امير (ع) اين است كه عبادت بايد فقط براي رضاي خدا باشد و الحاق مقاصدي چون ترس از عقاب يا طمع ثواب به صورت عرضي و به عنوان ثانوي مانعي ندارد.

البته بايد توجه داشت كه اگر حضرت علي (ع) فرمود: «ليولجني» يا «ليصرفني»، اين «لام» را براي بيان غايت نفرمودند، بلكه غايت و مقصود اصلي از عمل آن حضرت همان ابتغاء وجه الله است كه بلافاصله مطرح شده است، و ساير موارد از قبيل ورود به بهشت و دوري از جهنم از نتايج آن است كه در طول غايت اصلي و به دنبال آن، قرار دارند، و به اصطلاح غايت أدني محسوب مي شوند، و مسلم است كه آن مقصود عالي اين مقاصد نازله را تحت الشعاع قرار مي دهد. و بديهي است كه غايت أدني هرگز نمي تواند غايت أعلي قرار گيرد.

منظور فقهاي عظام و بعضي از علما كه فرمودند: «گرچه نيت كردن به اين مقاصد مسقط تكليف است، ولي مقبول درگاه



[ صفحه 142]



خداوند بي نياز نيست، چون داراي خلوص نمي باشد.»، همين است كه اين مقاصد، بايد به دنبال هدف عالي و مقصد نهايي كه رضاي خداوند است، قرار بگيرند.

روايتي از امام صادق (ع) در اصول كافي، باب اخلاص نقل شده كه مؤيد همين مطلب است. متن حديث چنين است:

عن سفيان بن عيينه، عن ابي عبدالله عليه السلام، قال: سألته عن قول الله عزوجل: «الا من اتي الله بقلب سليم [2] «قال: القلب السليم الذي يلقي ربه و ليس فيه احد سواه، قال: و كل قلب فيه شرك او شك فهو ساقط و إنما ارادوا [3] الزهد في الدنيا لتفرغ قلوبهم للآخرة. [4] .

ترجمه: سفيان بن عيينه روايت كند كه از امام صادق (ع) درباره قول خداوند كه فرمود: «مگر كسي كه با قلب سليم به خداوند درآيد»، پرسش نمودم. حضرت (ع) فرمود: قلب سليم آن است كه پروردگارش را در حالي ملاقات كند كه در آن احدي جز خدا نباشد. سپس فرمود: هر قلبي كه در آن شرك يا شك خانه گزيده، ساقط مي باشد. جز اين نيست كه [زاهدان] در دنيا زهد پيشه ساختند تا قلبشان براي آخرت فارغ و آسوده باشد.

منظور حديث اين است كه قلب براي آنكه به مقصد اعلي توجه داشته باشد، بايد از شرك و شك رها شده باشد. شايسته است در اين مقام بحثي درباره ي شرك و شك مطرح شود و احاديثي در اين دو زمينه ذكر و مورد بررسي قرار گيرد.



[ صفحه 143]




پاورقي

[1] سوره ي يوسف، آيه ي 56.

[2] سوره ي شعراء، آيه ي 89.

[3] در بعضي از نسخ «اراد» ثبت شده كه رجوع ضمير آن به خداوند است.

[4] اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب اخلاص، حديث 5.


بازگشت