ضميمه ي نيت


در اين رابطه، بحثي در فقه اسلامي مطرح شده كه هرگاه در نيت عبادات علاوه بر قصد تقرب، چيزي ديگر نيز ضميمه شود، حكم آن چيست؟

ضميمه ساختن چيزي به هدف مورد نظر در اعمال عبادي (قصد قربت و كسب رضايت پروردگار) چند صورت مي تواند



[ صفحه 133]



داشته باشد:

1 - ضميمه، فعل مباح است.

2 - ضميمه، فعل حرام است.

3 - ضميمه، مطلوب شرعي است.

اينك، با توجه به نظريات فقهاي اسلامي به شرح و بحث فرضهاي مذكور مي پردازيم.

1 - در مورد فرض اول يعني ضميمه كردن فعل مباح به نيت عبادت، نظريات فقها مختلف است.

به عنوان مثال، هر گاه شخصي نيت وضو كند و به اين نيت خود، قصد خنك شدن (تبرد) يا گرم شدن صورت و دستها (تسخن) را ضميمه كند. اجمالاً بعضي از فقها فرموده اند: «اگر آن ضميمه از لوازم باشد كه خودبخود مترتب مي شود، اگر او قصد هم نكرده باشد، حاصل مي شود. مانند وضو گرفتن با آب سرد، چه قصد تبرد بكند و چه نكند، خنك شدن از لوازم وضو با آب سرد است و خودبخود مترتب مي شود، اشكالي ندارد.»

اين قول را بعضي مورد انتقاد قرار داده اند، كه اگر ملاك ترتب لازم بر شي ء باشد، در موردي كه شخص ريا مي كند و عمل نيك را با قصد ريا توأم مي كند، يكي از لوازم عمل نيك، كه مورد ستايش مردم واقع شدن است، خودبخود مترتب مي شود، چه قصد ريا و مورد مدح ديگران واقع شدن را بكند و چه نكند؛ پس بايد اين جا هم بنا به اين قاعده، اشكال شرعي نداشته باشد. و حال آن كه از آيات و روايات به روشني برمي آيد كه چنين قصدي محل اشكال و موجب ابطال عمل مي شود.



[ صفحه 134]



بهترين قول و توجيهي كه در اين مورد ذكر شده است، قول شهيد عالي مقام محمد بن مكي (شهيد اول) است كه ديگران، از جمله شيخ انصاري، آن را پذيرفته و در صدد توضيح آن برآمده اند. آن قول، اين است كه بايد انگيزه ي فعل را سنجيد، اگر آنچه باعث انجام فعل مي شود، همان قصد الهي است و چيز مباح ديگر كه ضميمه شده، حكم محرك و عامل برانگيزنده را ندارد، اين چنين انضمامي ايراد ندارد. البته حد اخلاص هم به همين طريق معلوم مي شود و درجه ي اخلاص بستگي به ميزان تأثير انگيزه ي الهي در وقوع هر عمل دارد.

لكن، اگر هدف و انگيزه ي اصلي انجام فعل، آن امر ضميمه باشد، يعني آن جهت غير الهي (مانند تبرد و تسخن در وضو) باعث وقوع فعل شده باشد، اين محل اشكال است و در صورتي كه هر دو عامل به يك ميزان در وقوع فعل تأثير داشته باشند، در اين صورت نيز صحت عبادت مورد ترديد است. زيرا گفته اند در باب تعارض و تساقط دو قصد، ديگر قصد اخلاصي باقي نمي ماند تا فعل به نيت اخلاص عمل شده باشد.

خلاصه ي كلام اين است كه هرگاه باعث اصلي و انگيزه ي مستقل براي فعل، انگيزه ي الهي و قصد قربت باشد، نيتش خالص است، هر چند امر مباح ديگري را در كنار آن بياورد. شايد نظر علمايي كه بحث لوازم امور را مطرح نموده اند، همين باشد كه بايد انگيزه ي اصلي و تبعي را از يكديگر تشخيص داد. اگر انگيزه ي اصلي قصد الهي باشد و قصد مباحي كه تابع و از لوازم آن است، همراه شود، به صحت نيت زيان نمي رساند.



[ صفحه 135]



2 - فرض دوم يعني ضميمه كردن قصد فعل حرام به نيت يك عمل عبادي مسلما موجب بطلان مي شود.

به عنوان مثال، هرگاه كسي نيت انجام يك عمل عبادي مانند نماز يا حج يا جهاد را با ريا (قصد نشان دادن فعل به ديگران) و سمعه (قصد شنواندن آن به ديگران) همراه سازد، اولاً عملش باطل است، ثانيا فعل حرامي را مرتكب شده، يعني گناه كرده و بايد از گناه خود توبه نمايد. در صورتي كه در مورد اول، هنگامي كه عملي را به انگيزه ي امر مباحي بدون قصد الهي (مانند وضو گرفتن جهت خنك نمودن دست و صورت) انجام دهند، اگر چه عمل باطل است، ولي فعل حرام يا گناهي انجام نشده است.

3 - در مورد فرض سوم، يعني ضميمه ساختن قصد راجح و مطلوب شرعي به قصد قربت، اتفاق نظر وجود دارد كه اين امر مؤكد نيت اخلاص است. به عنوان مثال چنانچه شخصي به مسجد برود تا نماز خود را در مسجد بجا آورده، ثواب بيشتري كسب كند؛ اين چنين نيتي مسلما از ارزش و ثواب بيشتري برخوردار است.

گاهي ضميمه كردن چيزي به قصد اخلاص در عمل، نوعي «شرك» محسوب مي شود. زيرا يك صورت از شرك، همان عبادت غير خداست كه «شرك جلي» ناميده مي شود. و صورت ديگر شرك، ارضاء تمايلات نفساني و ضميمه كردن آن به قصد الهي در اعمال است كه اين جلوه ي شرك را «شرك خفي» مي گويند.

امام خميني (مدظله العالي) مي فرمايند: «هيچ عبادتي،



[ صفحه 136]



بدون نيت خالص، مورد قبول خداوند بي نياز نيست.»

عدم خلوص نيت، گاهي رياي ظاهري است كه فقها ذكر فرموده اند كه مبطل عمل است، و وقتي هم رياي ظاهر نيست و يك حالت خفايي دارد، اين هم اگر چه به حسب ظاهر شرع، فعل را از دايره ي صحت بيرون نمي برد، لكن در واقع مورد قبول درگاه الهي نيست.

تعريف جامعي كه براي شرك شده و هر دو قسم آن را شامل است و معظم له (حفظه الله) آن را ذكر فرموده اند، «ادخال رضاي غير حق» است، چه رضاي مردم باشد كه سبب بطلان عمل است، و چه رضاي خودش يعني خوش آمد خود و هواي نفس خودش باشد كه با رضاي حق آميخته است، البته اين موجب بطلان نيست، ولي شرك خفي است و عمل را بي ارزش مي سازد. مثلا هرگاه كسي نماز شب را به خاطر وسعت روزي بجا آورد، يا زكات را براي تنميه و زياد شدن مال خود بدهد، در اين صورت، نماز شب و زكات دادن او ارزش واقعي خود را نخواهد داشت. زيرا ادخال رضاي غير حق، به هر نحو كه باشد، موجب تباهي ارزش اعمال مي گردد.

بعضي از فقها مانند شهيد ثاني فرموده اند: «ادخال رضاي غير حق، حتي چنانچه اميال خود شخص باشد، مثل ترس از جهنم و طمع بهشت، اين نيز موجب بطلان عبادت است.» از جمله علماي بزرگي كه انجام فعل به قصد طمع جنت يا ترس از دوزخ را مقرون به صحت و قبول نمي دانند، مرحوم سيد بن طاووس (قدس سره) است. البته احتمال دارد كه منظور اين بزرگواران از بطلان،



[ صفحه 137]



عدم مقبوليت عمل در درگاه خداوند باشد، نه بطلان ظاهري.

در امور عادي و متعارف نيز مطلب به همين نحو است. هرگاه كسي به ديدار شخصيت بزرگي برود و بگويد من براي سير كردن شكم خود به ميهماني شما آمده ام. اين سخن با جلالت و بزرگي صاحب خانه منافات دارد، حال چنانچه كسي فعل عبادي مثل نماز شب را مثلا براي وسعت روزي بخواند، اين شخص، در واقع براي كسب روزي خودش آمده و چنين كاري با مقام تمجيد و تجليل واقعي خداوند ذوالجلال سازگار نيست.


بازگشت