حسن ظن بالله در جهت خلوص و حسن نيت


در ادامه ي احاديث اين باب، رواياتي درباره ي حسن ظن به خدا آمده كه چنانچه در رابطه با احاديث ديگر اين باب مورد بررسي و مطالعه قرار گيرد، هم معناي رجا روشنتر مي شود و هم در موضوعات اصلي اين نوشتار يعني بحث ابتلا و خلوص نيت، نقش روشنگرانه دارد.

عن ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن بريد بن معاويه، عن ابي جعفر (ع)، قال: وجدنا في كتاب علي عليه السلام ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال - و هو علي منبره - و الذي لا اله الا هو ما اعطي مؤمن قط خير الدنيا و الآخرة الا بحسن ظنه بالله و رجائه له و حسن خلقه و الكف عن اغتياب المؤمنين و الذي لا اله الا هو لا يعذب الله مؤمنا بعد التوبة و الأستغفار الا بسوء ظنه بالله و تقصيره من رجائه و سوء خلقه و اغتيابه للمؤمنين، و الذي لا اله الا هو لا يحسن ظن عبد مؤمن بالله الا كان الله عند ظن عبده المومن، لأن الله كريم بيده الخيرات يستحيي ان يكون عبده المؤمن قد أحسن به الظن ثم يخلف ظنه و رجائه فاحسنوا بالله الظن و ارغبوا إليه. [1] .

ترجمه: ابن محبوب - كه از اصحاب اجماع شمرده مي شود - با دو



[ صفحه 116]



واسطه از امام باقر (ع) روايت مي كند كه فرمود: در كتاب علي (ع) يافتيم كه رسول خدا (ص) بر فراز منبر فرمودند: قسم به آن خدايي كه غير از او معبودي نيست، هرگز خير دنيا و آخرت به مؤمني داده نشد، مگر به واسطه ي حسن ظن و اميدواريش به خدا و خوش خلقي و خودداري وي از غيبت مؤمنان. قسم به آن خدايي كه معبودي جز او نيست، هرگز بنده ي مؤمني عذاب نشد بعد از آن كه توبه و استغفار نمود، مگر به خاطر سوءظن به خدا و نااميدي از رحمت پروردگار و بدي اخلاق و غيبت كردن از مؤمنان. قسم به پروردگاري كه خدايي جز او نيست، بنده ي مؤمن گمان و ظن خود را نسبت به پروردگار خود نيكو نمي سازد، مگر آن كه خداوند به اندازه ي حسن ظن وي با او رفتار مي كند. زيرا خداوند كريم است و تمام خوبيها به دست او است. و خداوند شرم مي كند كه بنده ي مؤمنش نسبت به او گمان نيك و اميد بخشش داشته باشد، و او بر خلاف اميد و گمان مؤمن با وي رفتار كند.

با توجه به مضمون اين حديث، «رجا» با «حسن ظن» به خدا همراه است و اين دو امر تأثير فراواني در نحوه ي رفتار خداوند با بنده ي مؤمنش دارد.

حديث ديگري كه در ادامه ي اين مقال ذكر مي شود، بيانگر ميزان و حد حسن ظن مؤمن به خداوند است. همچنين اين حديث انواع امتحان الهي را نيز بازگو مي كند، لذا مي تواند در ادامه ي احاديث مربوط به آيه ي كريمه ي «ليبلوكم ايكم احسن عملا» قرار گيرد:

عن ابي جعفر عليه السلام، قال: قال رسول الله صلي الله عليه



[ صفحه 117]



و آله و سلم، قال الله عزوجل ان من عبادي المؤمنين عبادا لا يصلح لهم امر دينهم الا بالغني و السعة والصحة في البدن فأبلوهم بالغني و السعة و صحة البدن فيصلح عليهم أمر دينهم و ان من عبادي المؤمنين لعبادا لا يصلح لهم امر دينهم الا بالفاقة و المسكنة و السقم في أبدانهم فأبلوهم بالفاقة و المسكنة و السقم فيصلح عليهم امر دينهم و انا اعلم بما يصلح عليه امر دين عبادي المؤمنين و ان من عبادي المؤمنين لمن يجتهد في عبادتي فيقوم من رقاده و لذيذ و ساده فيتهجد لي الليالي فتتعب نفسه في عبادتي فأضربه بالنعاس الليله و الليلتين نظرا مني له و ابقاء عليه فينام حتي يصبح فيقوم و هو ماقت لنفسه زاري عليها و لو اخلي بينه و بين ما يريد من عبادتي لدخله العجب من ذلك فيصيره العجب إلي الفتنة بأعماله فيأتيه من ذلك ما فيه هلاكه لعجبه بأعماله و رضاه عن نفسه حتي يظن أنه قد فاق العابدين وجاز في عبادته حد التقصير فيتباعد مني عند ذلك و هو يظن أنه يتقرب الي فلا يتكل العاملون علي اعمالهم التي يعملونها لثوابي لو اجتهدوا و أتعبوا انفسهم و أفنوا اعمارهم في عبادتي كانوا مقصرين غير بالغين في عبادتهم كنه عبادتي فيما يطلبون عندي من كرامتي والنعيم في جناتي و رفيع درجاتي العلي في جواري و لكن فبرحمتي فليثقوا و بفضلي فليفرحوا و الي حسن الظن بي فليطمئنوا فان رحمتي عند ذلك تداركهم و مني يبلغهم رضواني و مغفرتي تلبسهم عفوي فإني انا الله الرحمن الرحيم و بذلك تسميت. [2] .

ترجمه: از امام محمد باقر (ع) روايت شده كه فرمود: حضرت رسول



[ صفحه 118]



اكرم (ص) فرموده اند كه خداوند بلند مرتبه مي فرمايد:

از ميان بندگان مؤمن، عده اي هستند كه امر دينشان جز با ثروت و فراخي در زندگاني و سلامتي در بدن به صلاح نمي آيد. پس من هم به همان ثروت و فراخناكي و تندرستي آنها را مي آزمايم و [به اين ترتيب] امر دينشان اصلاح مي شود. و گروه ديگري از بندگان مؤمن هستند كه امر دينشان راست نيايد مگر با فقر و بيچارگي و بيماري در بدنهايشان؛ و من نيز به همان تنگدستي و گرفتاري و امراض جسمي آنان را مبتلا و آزمايش مي كنم، پس [به واسطه ي اين عوامل] امر دينشان به اصلاح مي رسد و من نسبت به آن چيزي كه امر دين بندگان مؤمنم، به واسطه ي آن اصلاح مي شود، آگاهترم. به درستي كه از ميان بندگان مؤمنم كساني هستند كه در عبادت من كوشا هستند و شبانگاه از بستر نرم و خواب شيرين كناره مي گيرند و شبهاي زيادي براي خاطر من به تهجد برمي خيزند و بدين ترتيب، نفسشان را در عبادت من به رنج و تعب مي افكنند. پس من يك شب يا دو شب خواب را بر آنها مسلط مي كنم، به جهت آن كه به آنان نظر دارم و مي خواهم آنان را بر عملشان باقي بدارم، پس [آن قدر] مي خوابند تا فجر طلوع مي كند [و وقت نماز شب مي گذرد]، آنگاه برمي خيزند در حالي كه نفس خود را مبغوض مي دارند، و آن را مورد سرزنش قرار مي دهند. اگر من چنين فردي را به حال خود وامي نهادم تا آنچه كه مايل است عبادت كند، هر آينه عُجب بر او عارض مي شد، و سبب فتنه و تباهي در اعمالش مي گرديد، از اين رهگذر امري كه نابوديش در آن بود برايش پيش مي آمد، [3] به خاطر اين كه اعمالش حال عجب و خشنودي به او



[ صفحه 119]



مي داد و از نفس خود خرسند مي شد، تا جايي كه گمان مي كرد كه از همه ي عابدان برتر و بالاتر است و در عبادت از حد تقصير گذشته است، [4] در آن هنگام از من دور مي شد و خودش گمان مي كرد كه به من نزديك است. بنابراين، كساني كه اعمالي را براي ثواب و گرفتن پاداش از من انجام مي دهند، نبايد به آن اعمال تكيه كنند. زيرا هر چند آنان جهد و جهاد كنند و زحمت طاعت را بر خود هموار نمايند و عمر خود را در راه عبادت من سپري كنند، باز در عبادت من كوتاهي ورزيده اند و به كنه و حقيقت عبادت من نرسيده اند، در مقايسه با كرامت و نعمت بهشت و درجات عالي كه در جوار من مي جويند. لكن آنان بايد به رحمت من اعتماد كنند و به فضل من شادمان باشند و به حسن ظن به من آرامش يابند. در آن صورت رحمت و مهر من آنان را در مي يابد و بخشش و كرامت من آنان را به رضوان من مي رساند و آمرزشم برايشان جامه ي عفو و گذشت مي پوشاند؛ همانا من خداوند رحمان و رحيمم و به اين صفات ناميده شده ام. [5] .

نكته اي كه در رابطه با مفهوم قسمتي از اين حديث لازم است ذكر شود، اين است كه كسي را كه خداوند به جهت نظر لطف خود و ابقاي وي بر عمل يك يا دو شب در خواب نگه مي دارد، آن كسي است كه مراحل تهذيب نفس از رذايل و معاصي را پشت سر گذارده، در راه تعالي نفس و تقرب به پروردگار گام برمي دارد، خداوند چنين كسي را به خاطر آنكه در



[ صفحه 120]



دام عجب گرفتار نشود، برخي از شبها مبتلا به غلبه ي نوم مي كند و توفيق نماز شب را از او مي گيرد. اين موضوع هيچ ارتباطي با غلبه ي خواب بر كساني كه در روز به معصيت پروردگار مبادرت مي ورزند ندارد، زيرا چنانكه در برخي از روايات آمده، چنين افرادي اصولا به خاطر معاصي و گناهاني كه در روز مرتكب مي شوند، توفيق عبادت شب از آنان گرفته مي شود. [6] .

حاصل كلام آنكه در اين حديث شريف، تكيه بر عمل بدون رجا و اميد به رحمت و فضل پروردگار مردود شمرده شده و مؤمنان به اميد داشتن و حسن ظن به پروردگار ترغيب گشته اند. توأم بودن مفهوم رجا با حسن ظن در اين حديث نكته ي مهمي است كه قبلا نيز بدان اشاره شده بود.

حديث ديگري نيز در بيان حسن ظن بالله آمده كه به واسطه ي مفاهيم خوف و رجا آن را تعريف مي كند:

عن سفيان بن عيينه قال: سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: حسن الظن بالله ان لا ترجو الا الله و لا تخاف الا ذنبك. [7] .

ترجمه: از سفيان بن عيينه روايت شده كه گفت: شنيدم از حضرت صادق (ع) كه فرمود: حسن ظن به خدا آن است كه به غير خدا اميدوار نباشي و جز از گناهت ترس نداشته باشي.

بنابراين، حسن ظن به خدا آن است كه آدمي نسبت به جنبه ي الهي و ملكوتي اش اميدوار و از ناحيه ي نفس بهيميه و شيطاني اش كه منشاء هر گناه و معصيت مي باشد، بيمناك و هراسان باشد



[ صفحه 121]



(خوف و رجا).

بنابراين، خشيت كه عامل اصلي سازندگي نفس انسان است از طريق شناخت و عرفان عظمت پروردگار حاصل مي شود و به صورت خوف از پروردگار تجلي مي يابد. و اميد به فضل و رحمت او كه ناشي از حسن ظن به آفريدگار جهان است، تجلي پيدا مي كند؛ و زمينه ي تحقق نيات صادق و خالص را در قلب انسان فراهم مي سازد.

بدين سان، معلوم مي شود كسي كه با نيت صادقه، اعمال صالح انجام داد، مؤمن مي شود و مصداق روايت «المؤمن كالكبريت الاحمر» مي گردد. زيرا با آن خلوص قلبي و دوري از ريا و داشتن مكارم اخلاق، موجودي ممتاز و كمياب مي شود و خداوند كريم، امتيازات و مواهب فراواني را به وي اعطا مي كند.


پاورقي

[1] اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب حسن الظن بالله عزوجل، حديث 2.

[2] اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب رضا بالقضاء، ح 4.

[3] فرق «عجب» با «كبر» اين است كه عجب يك حالت دروني است و شخص بي آنكه بخواهد خود را با ديگري مقايسه كند، از خود خرسند مي شود؛ ولي كبر در مقايسه با ديگري به وجود مي آيد، و نمود خارجي دارد، به طوري كه شخص متكبر در ظاهر نيز خود را برتر از ديگري يا ديگران نشان مي دهد. بديهي است چيزي كه آفتش از خودش است، موجب تباهي خودش مي شود. (درضمن مجموعه اي در باب عجب به روايات آن اشاره شده است.).

[4] انبيا و اولياي الهي در مقابل ذات حق اعتراف به تقصير در عبادت كرده اند كه: ما عبدناك حق عبادتك.

[5] «رحمان» و «رحيم» دو صفت مشتق از ريشه ي رحمت مي باشند، لكن رحمان، رحمت عام الهي را افاده مي كند اما رحيم رحمت خاص حضرت باري به مؤمنان را. و كان بالمؤمنين رحيما. در ضمن تفسير سوره ي حمد مطالبي در اين زمينه ذكر شده است.

[6] عن ابي عبدالله عليه السلام: قال بان الرجل يذنب الذنب فيحرم صلاة الليل...

اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب الذنوب، ح 16.

[7] اصول كافي، همان كتاب و همان باب، حديث 4.


بازگشت