شرط خشيت، تعالي نفس است


سپس حضرت مي فرمايند: كسي كه عظمت خداوند را دريافت و خوف و خشيت از او در دلش جاي گرفت، هيچ گاه طالب شهرت و جاه و مقام نمي شود. يعني به حدي اوج مي گيرد كه ديگر مسائلي از قبيل حب شرف و نام نيك، براي او اهميتي ندارد. هر گاه نفس در مرتبه نازلي قرار داشته باشد، بسياري از امور برايش اهميت دارد كه ممكن است وابستگي به امور نازل او را از عبوديت خداوند و تعالي نفس باز دارد. لذا يكي از راههاي تهذيب نفس، تحصيل تعالي و علو شأن است. زيرا اگر نفس علو پيدا كرد، اعمال ناپسند و انجام معاصي را دون شأن خود مي بيند و از ارتكاب آن دوري مي جويد.

براي انساني كه در انديشه ي تهذيب نفس و اصلاح ذات خود است، لازم است سعي در اعتلاي نفس نمايد. در آن صورت ديگر محتاج مراقبت براي دفع رذايل و حفظ خود از آنها نيست، بلكه همتش را صرف كسب فضايل مي كند. شايد بتوان گفت كه تحصيل علو نفس از راه خشيت پروردگار است، همان گونه كه علو نفس نيز خشيت را در انسان شدت مي بخشد. يعني خشيت و علو نفس اثر متقابل و متكامل دارند.

روايت ديگري در اين زمينه وجود دارد كه مطلب را براي ما روشنتر مي كند.

قال ابوعبدالله (ع): من عرف الله خاف الله و من خاف الله



[ صفحه 107]



سخت نفسه عن الدنيا. [1] .

ترجمه: امام صادق (ع) فرمود: كسي كه خداوند را بشناسد، از او خائف مي شود و كسي كه از خدا بترسد، دنيا را رها ساخته، از آن دست مي كشد.

در اين حديث، چون خوف از خدا مطرح است، بنابراين همان خشيت است، بويژه آنكه به عنوان حاصل عرفان و شناخت خداوند مطرح شده است. حضرت مي فرمايد: كسي كه بر اثر شناخت خداوند، ترس و خوف از او در دلش ايجاد شود، نسبت به دنيا سخاوت پيدا كرده، از آن گذشت مي كند. يعني كسي كه خوف از خدا داشته باشد، ديگر توجهي به دنيا ندارد.

بنابراين، هر گاه كسي بگويد از خدا خوف دارد، و مع ذلك دنيا برايش حائز اهميت باشد، در ادعاي خوف از خدا صادق نيست. همچنان كه اگر كسي مالش را در ازاي خدمت مردم يا شهرت و نامجويي ببخشد، سخاوتمند حقيقي نيست.

نكته ي ديگري كه از اين روايت استفاده مي شود، اين است كه حضرت فرمودند: انسان خائف، سخاوت از دنيا پيدا مي كند، و نفرمودند سخاوت از تن خويش. سر مطلب اين است كه بدن انسان احتياجاتي دارد كه هر شخص بايد در چارچوب قوانين شرع، نسبت به رفع آن اقدام كند، نه آن كه بكلي نسبت به آن بي اعتنا باشد. بنابراين، بايد در حالي كه توجه اصلي متوجه نفس و آنچه مربوط به باطن و ذات و حقيقت انسان است، باشد؛ در عين



[ صفحه 108]



حال، نيازمنديهاي جسم و تن نيز مورد غفلت و فراموشي قرار نگيرد، زيرا اين جسم است كه مركب روح و نفس مي باشد.

بنابراين اساس، شخص خائف نسبت به دنيا سخي مي شود و از مواهب دنيوي مي گذرد، و علو پيدا مي كند، و مرتبه اش از دنيا و آثار دنيايي عاليتر مي شود، در آن هنگام، چنانچه انسان نسبت به خود مراقبت داشته باشد، براي كسب كمالات و حفظ آنهاست، نه براي دوري جستن از معاصي و انحرافات. زيرا اين اعمال و صفات، ويژه ي نفس نازله است.

نفس اعتلا يافته، گناه نمي كند بلكه از گناه مشمئز و بيزار است. چون گناه را دون شأن خود مي داند، لذا متوجه قرب خداوند و كمال مطلق مي شود. به همين دليل، خوفي كه در رابطه با ترقي و كمال انسان است، خشيت مي باشد و استناد حضرت صادق (ع) به آيه «انما يخشي الله من عباده العلماء»، اشاره به همين مطلب دارد. چون علما كه در فكر كسب كمالات نفساني هستند، ترسشان از خداوند به «خشيت» تعبير شده است.

و لذا در روايتي در تفسير اين قسمت از آيه حضرت صادق (ع) مي فرمايد:

يعني بالعلماء من صدق فعله قوله، و من لم يصدق فعله قوله فليس بعالم. [2] .

ترجمه: مقصود از علما و دانشمندان كسي است كه كردار و فعل او، گفتار و قولش را تصديق مي كند. و كسي كه كردار او، گفتارش را تصديق نكند، عالم نيست.



[ صفحه 109]



روايت ديگري در اين زمينه، از امام صادق (ع) به شرح زير نقل شده است:

قال ابوعبدالله (ع): من خاف الله اخاف الله منه كل شي ء و من لم يخف الله اخافه الله من كل شي ء. [3] .

ترجمه: امام صادق (ع) فرمودند: كسي كه از خداوند بترسد، خداوند همه ي چيزها را از وي مي ترساند و كسي كه از خدا نترسد، خداوند او را از تمام اشياء مي ترساند.

با توجه به اين حديث شريف، همه ي اشياء و همه ي موجودات از عالِم و عارف بالله ترسان و بيمناك هستند، و سرّ آن اين است كه انسان متعالي و مهذب، از نظر معنوي مقام بس بالايي را حائز مي شود، و موجودات ديگر نسبت به او در مقام نازلتري قرار دارند. لذا خداوند ترس و حشمت از وي را در دل آنان قرار مي دهد. همچنان كه تمام حكام و ملوك و زمامداران كشورها از رسول خدا (ص) مي ترسيدند، چون آن حضرت، تنها از خدا مي ترسيد. [4] .

در ادامه ي حديث، حضرت صادق (ع) مي فرمايند: كسي كه از خداوند نترسد، خداوند او را از تمام اشياء مي ترساند. زيرا چنين شخصي مقامش پايين مي آيد و از تمام اشياء مي ترسد و اقتضاي نظام احسن هستي، همين است.

در روايتي به مناسبتي حضرت صادق (ع) فرمودند:



[ صفحه 110]



من أيقن بالقدر لم يخش الا الله. [5] .

ترجمه: كسي كه به قدر و تقدير يقين داشته باشد و به مرتبه يقين رسيده باشد، نمي ترسد جز از خدا.

يعني فقط خشيت از خدا دارد، چون به مقدرات يقين دارد. پس براي وي ترس و هراسي مطرح نيست جز خشيت از خدا كه از عظمت او مي باشد.

بنابراين، خوف و خشيت از خداوند، سبب ترقي و تكامل انسان مي شود و خوف از ما سوي الله سبب سقوط و ضعف انسان مي گردد.


پاورقي

[1] اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب خوف و رجا، حديث چهارم.

[2] اصول كافي، كتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، حديث 2.

[3] اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب خوف و رجا، حديث 3.

[4] نمونه ي عيني اين موضوع را امروز در رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام خميني (مدظله العالي)، مي توان مشاهده كرد. از آنجا كه تمام وجود اين مرد شريف و رهبر بزرگ، آكنده از خوف و خشيت خداوند است، لذا خداوند رعب و وحشت از او را در دل قدرتهاي ستمگر شرق و غرب افكنده است، و به همين خاطر بود كه توانست با دست خالي، اقشار مختلف ملت ايران را حول محور توحيد فراهم آورده، بساط ظلم 2500 ساله ي ستم شاهي را از صفحه ي ايران برچيند، و نظام عدل اسلامي را برپا سازد، و با وجود همه ي مشكلات بزرگ و كوچك، آن را به سوي مقصد نهايي پيش ببرد.

[5] اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب فضل اليقين، حديث 6.


بازگشت