بيان آنكه كمال و نقص اعمال به نيات است


و در حديث شريف اشاره به همين مطالب مي نمايد، آنجا كه مي فرمايد:

و النيّةُ اَفضَلُ مِنَ العَمَل، اَلا وَ اِنَّ النيّة هِيَ العمل. [1] .

نيت از عمل افضل است، بلكه نيت تمام حقيقت عمل است.

و اين مبني بر مبالغه نيست، چنانچه بعضي احتمال داده اند، بلكه مبني بر حقيقت است. زيرا كه نيت، صورت كامله ي عمل، و فعل محصّل اوست؛ و صحّت و فساد و كمال و نقص اعمال به آن است. چنانچه عمل واحد به واسطه ي نيت، گاهي تعظيم و گاهي توهين است؛ و گاهي تام، و گاهي ناقص است؛ گاهي از سنخ ملكوت اعلي، و صورت بهيه ي جميله دارد؛ و گاهي از ملكوت اسفل، و صورت موحشه ي مدهشه دارد.

ظاهر نماز علي بن ابي طالب (ع) و نماز فلان منافق، در



[ صفحه 48]



اجزاء و شرايط ظاهري عمل، هيچ تفاوتي ندارد؛ و لكن آن يك، به آن عمل معراج الي الله كند، و صورت ملكوتيش از شدت نوريّت، شبيه ندارد؛ و اين يك، به همين عمل از ساحت قدس بعيد شود، و صورت ملكوتيش از شدّت ظلمت، شبيه ندارد.

به واسطه ي چند قرص نان جوين، كه خانواده ي عصمت در راه خدا مي دهند، چندين آيه، خداي تعالي در مدح آنها فرو مي فرستد. جاهل گمان مي كند كه دو سه روز گرسنگي، و غذاي خود را به فقرا دادن امر مهمي است. با آنكه صورت اين قبيل اعمال، از هر كس مي شود صادر شود، و چيز مهمي نيست؛ اهميت آن به واسطه ي قصد خالص، و نيت صادقانه است؛ روح عمل قوي و لطيف، و از قلب سليم صافي صادر است كه داراي اين قدر اهميت است.

صورت ظاهر نبي اكرم (ص) و ساير مردم فرقي نداشت، و لهذا بعضي از اعراب غريب كه به حضور مباركش مي رسيدند، و آن حضرت با جمعي نشسته بودند، مي پرسيدند كدام يك پيغمبر هستيد؟

آنچه پيغمبر را از غير ممتاز مي كند، روح بزرگ، قوي و لطيف آن مرد است. نه جسم مبارك، و بدن شريفش.

و در علوم عقليه مقرر است كه شيئيت شي ء به صورت آن است، نه به ماده ي آن بلكه تحديد به فصل، حد تام است؛ و به جنس و فصل، ناقص است. زيرا كه اختلاط به غرايب، و عجايب، و معرفي به منافي شي ء، مضرّ به حقيقت و تعريف و تماميّت آن است؛ و ماده و جنس، از غرايب، و اجانب است نسبت به حقيقت شي ء؛ كه عبارت از صورت و فعليّت و فصل است. پس تمام



[ صفحه 49]



حقيقت اعمال، همان صورت اعمال، و جنبه ي ملكوتيه آنهاست، كه نيت است.

و از اين بيان معلوم شد، كه: حضرت صادق (ع) در اين حديث شريف، اول نظر به صورت اعمال و مواد آنها فرموده، و فرموده است: «جزء صوري» افضل از «جزء مادي»، و «نيت» افضل از «عمل» است. چنانچه گوييم: روح، افضل از بدن است. و لازم نيايد كه عمل بي نيت، صحيح باشد، و بدن بي روح، بدن باشد؛ بلكه تعلق نيت به عمل، و روح به بدن؛ آن يك عمل، و اين يك بدن گردد. و اين معجون مختلط از نيت و عمل، و روح و بدن، جزء صوري ملكوتي هر يك، افضل جزء مادي مُلكي آن است. و اين معني حديث مشهور است:

نيّة المؤمن خيرٌ من عمله.

و در ثاني آن حضرت نظر فرموده به فناي عمل در نيت، و ملك در ملكوت، و مظهر در ظاهر، و فرموده:

الا و انّ النيّةِ هي العمل.

ترجمه: عمل همان نيت است، و غير نيت چيزي در كار نيست.

و تمام اعمال، در نيات، فاني هستند، و از خود استقلالي ندارند.

پس از آن، استشهاد فرمود به قول خداي تعالي: «قل كُلٌّ يَعمل عَلي شاكِلته.»

هر كس بر شاكله ي خود عمل مي نمايد؛ و اعمال، تابع شاكله ي نفس است؛ و شاكله ي نفس، گرچه هيأت باطن روح، و ملكات



[ صفحه 50]



مخمره ي در آن است، ليكن نيّات، شاكله ي ظاهريّه نفسند.

توان گفت كه: ملكات، شاكله ي اوليه ي نفس، و نيات شاكله ي ثانويه آن هستند، و اعمال تابع آنهاست. چنانچه حضرت فرموده است: شاكله، نيت است.

و از اين جا ظاهر مي شود كه: تخليص اعمال، از جميع مراتب شرك، و ريا، و غير آن، منحصر به اصلاح نفس، و ملكات آن است؛ كه آن سرچشمه ي تمام اصلاحات، و منشاء جميع مدارج، و كمالات است. چنانچه اگر انسان حب دنيا را به رياضات علمي و عملي از قلب خارج كند، غايت مقصد او دنيا نخواهد بود، و اعمال او از شرك اعظم كه جلب انظار اهل دنيا، و حصول موقعيت در نظر آنهاست، خالص شود. و جلوت، و خلوت، و سرّ، و عَلَن او، مساوي.

و اگر با رياضات نفسانيه بتواند حب نفس را از دل بيرون كند، به هر مقداري كه دل از خودخواهي خالي شود، و اعمال او از شرك خفي نيز خالص شود، مادامي كه حب نفس در دل است، و انسان در بيت مظلم نفس است، مسافر الي الله نيست؛ بلكه از مخلدين الي الارض است.

و اول قدم سفر الي الله، ترك حبّ نفس است، و قدم بر انانيّت و فرق خود گذاشتن است، و ميزان در سفر همين است. و بعضي گويند: يكي از معاني آيه شريفه ي «و مَن يَخرُج مِن بَيتِه مُهاجراً الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله.» اين است كه كسي كه خارج شد از بيت نفس، و هجرت به سوي حق كرد به سفر معنوي، پس از آن او را فناي تامّ، ادراك كرد، اجر او بر خداي



[ صفحه 51]



تعالي است. و معلوم است براي چنين مسافري، جز مشاهدات ذات مقدس، و وصول به فناي حضرتش، اجري لايق نيست.

چنانچه از زبان آنها گفته شده:



در ضمير ما نمي گنجد به غير از دوست كس

هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست بس





[ صفحه 55]




پاورقي

[1] اصول كافي، ج 3، صفحه ي 26، حديث 4.


بازگشت