در بيان اخلاص بعد از عمل است


بدان كه، آنچه در حديث شريف است كه: «الأبقاء علي العمل حتّي يَخلُصَ اَشَدُّ من العَمل» تحريص بر آن است كه انسان از اعمالي كه مي كند، بايد مراعات و مواظبت نمايد - چه در حين اتيان آن، و چه بعد از آن -، زيرا كه گاه شود كه انسان در حال اتيان عمل، آن را بي عيب و نقص تحويل دهد، و خالي از ريا و عُجب و غير آن باشد؛ ولي بعد از عمل به واسطه ي ذكر آن، به ريا مبتلا گردد. چنانچه در حديث شريف كافي وارد است:

عن ابي جعفر (ع) انه قال الاِبقاءُ علي العمل اَشدُّ من العمل. قال: و ما الابقاء علي العمل؟ قال: يَصِل الرجل بصِلةٍ و ينفق نفقةً لله وحده لا شريك له فكُتب له سِرّاً؛ ثم يُذكِّرها فتُمحي و فَكُتِبَ له



[ صفحه 45]



علانية، ثم يذكّرها فتُمحي و تُكتب له رياءً. [1] .

ترجمه: از باقرالعلوم (عليه الصلوة والسلام) روايت شده كه فرمود: مراعات عمل سخت تر از عمل است. راوي گفت مراعات عمل چيست:

فرمود: مرد صله مي كند، يا انفاق مي كند براي خداي واحد بي شريك، يعني ريا در عمل نمي كند. پس نوشته مي شود آن عمل براي او پنهاني، و ثواب پنهاني به او مي دهند، پس از آن ذكر مي كند آن عمل را؛ پس محو شود، و نوشته شود براي او آشكارا، يعني ثواب آشكارا به او بدهند؛ پس از آن ذكر كند آن را، پس محو شود آن، و نوشته شود براي او رياءً.

انسان تا آخر عمرش هيچ گاه از شر شيطان، و نفس امّاره، مأمون نيست. گمان نكند كه عملي را كه بجا آورد براي خدا، و رضاي مخلوق را در آن داخل نكرد، ديگر از شرّ نفس خبيث در آن محفوظ ماند؛ اگر مواظبت و مراقبت از آن ننمايد، ممكن است نفس او را وادار كند به اظهار آن. و گاه شود اظهار آن را به كنايه و اشاره نمايد. مثلا نماز شب خود را بخواهد به چشم مردم بكشد با حُقه و سالوس، از هواي خوب و بد سحر، و مناجات، يا اذان مردم ذكري كند، و با مكائد خفي، نفس عمل خود را ضايع و از درجه ي اعتبار ساقط كند.

انسان بايد مثل طبيب و پرستار مهربان، از حال خود مواظبت كند، و مهار نفس سركش را از دست ندهد، كه به مجرد غفلت مهار بگسلاند، و انسان را به خاك مذلّت و هلاك كشاند. و در هر حال به خداي تعالي پناه برد از شرّ شيطان، و نفس امّاره:



[ صفحه 46]



إن النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوء اِلّا مارَحم رَبّي. [2] .

و بايد دانست كه تخليص نيت از تمام مراتب شرك، و ريا، و غير آن، و مراقبت، و ابقاي بر آن، از امور بسيار مشكل و مهم است. بلكه بعض مراتب آن، جز براي خلّص اولياء الله ميسّر و ميسور نيست. زيرا كه نيت، عبارت است از اراده ي باعثه به عمل؛ و آن تابع غايات أخيره است. و چنانچه اين غايات، تابع ملكات نفسانيه است كه باطن ذات انسان، و شاكله ي آن را تشكيل دهد؛ مثلا كسي كه داراي حبّ جاه و رياست است، و اين حبّ ملكه نفسانيه و شاكله ي روح او شده است، غايت كمال او رسيدن به آن مطلوب است؛ و افعال صادره از او، تابع آن غايت است. و داعي و محرك او، همان مطلوب نفساني است، و اعمال او براي وصول به آن مطلوب از او صادر مي گردد. پس مادامي كه اين حبّ در قلب او است، عمل او خالص نتواند شد.

و كسي كه حبّ نفس و خودخواهي، ملكه و شاكله ي نفس او است؛ غايت مقصد و نهايت مطلوب او رسيدن به ملايمات نفسانيه است؛ و محرك و داعي او در اعمال همين غايت است. چه اعمال او، براي وصول به مطلوبات دنيويّه باشد، يا مطلوبات اخرويّه، از قبيل حور و قصور و جنّات و نعم آن نشئه. بلكه مادامي كه انانيّت، و خودخواهي، و خودبيني در كار است، اگر براي تحصيل معارف و كمالات روحيه نيز اقدام كند، يا قدمي زند، براي خود و نفسانيّت خويش است، و آن نيز خودخواهي است، نه خداخواهي. و معلوم



[ صفحه 47]



است كه خودخواهي، و خداخواهي با هم جمع نشود. بلكه اگر خدا را براي خود خواهد، غايت، و مقصد، و نهايت مطلوب، خود نفسانيت است.

پس معلوم شد كه تخليص نيت از مطلق شرك، كار بسيار بزرگي است كه از هر كس نيايد و كمال و نقص اعمال تابع كمال و نقص نيات است. زيرا كه نيت صورت فعليه، و جنبه ي ملكوتيه عمل است چنانچه به آن اشاره نموديم.


پاورقي

[1] اصول كافي، كتاب ايمان و كفر، باب ريا، ح 16.

[2] سوره ي يوسف، آيه ي 53.


بازگشت