در شرك و مراتب آن


و تعريف جامع شرك در عبادات، كه تمام مراتب آن را شامل



[ صفحه 38]



گردد، ادخال رضاي غير حق است در آن - چه رضاي خود باشد يا غير خود - الا اينكه اگر رضاي غير خود از ساير مردم باشد، شرك ظاهر و رياي فقهي است؛ و اگر رضاي خود باشد، شرك خفي باطني است، و در نظر اهل معارف باطل و ناچيز است، و مقبول درگاه مقدس نيست.

مثلا كسي كه نماز شب بخواند براي وسعت روزي، يا صدقه دهد براي رفع بليات، يا زكات دهد براي تنميه ي مال، يعني اينها را براي حق تعالي بكند، و از عنايت او اين امور را بخواهد، اين عبادات گرچه صحيح و مجزي، و با اتيان اجزا و شرايط شرعيه، اين آثار نيز بر او مترتب شود، ليكن اين عبادت حق تعالي نيست و داراي نيت صادقه و اراده ي خالصانه نخواهد بود؛ بلكه اين عبادات براي تعمير دنيا و رسيدن به مطلوبات نفسانيه ي دنيوي است. پس عمل او مصاب نيست، چنانچه عبادت غير خدا بت پرستي است.

اگر عبادات براي ترس از جهنم، و شوق بهشت باشد، نيز خالص براي حق نيست، و نيت صادقانه در آن ندارد، بلكه توان گفت كه اين عبادات خالص براي شيطان و نفس است. و انسان داراي اين نحو عبادات، رضاي حق را به هيچ وجه داخل در آنها نكرده تا شريك باشد، بلكه فقط بت بزرگ را پرستيده.

(مادر بتها، بت نفس شما است.)

اين گونه از عبادات را حق تعالي به واسطه ي ضعف ما، و رحمت واسعه ي خود، به يك مرتبه اي قبول فرموده؛ يعني آثاري بر آنها مترتب فرموده و عناياتي در مقابل آنها قرار داده، كه اگر انسان به شرايط ظاهريه، و اقبال قلب، و حضور آن، و شرايط قبول آنها،



[ صفحه 39]



قيام كند؛ تمام آن آثار بر آنها مترتب شود، و تمام وعده ها انجاز گردد.

اينها حال عبادت عبيد و اجراء است واما عبادت أحرار - كه براي حب حق تعالي و يافتن آن ذات مقدس واقع مي شود، و خوف از جهنم و شوق بهشت، محرك آنها در آن نيست - اول مقام اوليا و احرار است.

و از براي آنها مقامات و معارج ديگر است كه به بيان نيايد، و از حوصله ي تحرير خارج است. مادامي كه نفس، توجه به عبادت و عابد و معبود دارد، خالص نيست. بايد دل، خالي از اغيار گردد؛ و در آن، غير حق راهي نداشته باشد، تا خالص گردد.

چنانچه در حديث شريف كافي وارد است:

قال سئلته عن قول الله: «الا من أتي الله بقلب سليم» قال؛ القلب السليم الذي يلقي ربه و ليس فيه أحد سواه، قال: و كل قلب فيه شرك او شك فهو ساقط؛ و انما أرادوا الزهد في الدنيا لتفرغ قلوبهم للآخرة. [1] .

ترجمه: سفيان بن عيينه - راوي حديث سابق - گفت: سئوال كردم از حضرت صادق (ع)، از فرموده ي عزوجل كه در وصف روز قيامت مي فرمايد: «يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم.» (روزي كه نفع نمي دهد مال و نه اولاد، مگر كسي كه بيابد خدا را با قلبي سليم.)

فرمود: قلب سليم [2] آن است كه ملاقات مي كند پروردگار خود را، و حال آنكه نيست در آن احدي سواي او. فرمود: و هر قلبي در آن شرك، يا



[ صفحه 40]



ترديد، باشد ساقط است آن؛ و جز آن نيست كه اراده فرموده خدا زهد را در دنيا، تا فارغ شود دلهاي آنها براي آخرت.

البته قلوبي كه در آن غير حق راه داشته باشد، و دستخوش شرك و شك باشد - چه شرك جلي و چه شرك خفي - از درجه ي اعتبار، در محضر قدس پروردگار، ساقط است.

و از شرك خفي است اعتماد بر اسباب، و ركون بر غير حق، حتي بر نفس خود.

در روايت وارد است [3] كه تحويل انگشتري براي ياد ماندن مطلبي در خاطر، از شرك خفي است. و راه داشتن غير حق در دل از شرك خفي به شمار مي رود، و اخلاص نيت اخراج غير حق است از منزلگاه آن ذات مقدس.

چنانچه براي شك نيز مراتبي است كه بعضي از آن را «شك جلي»، و بعضي را «شك خفي» بايد دانست، كه از ضعف يقين و نقصان ايمان حاصل مي شود.



[ صفحه 41]



مطلق اعتماد بر غير حق، و توجه به مخلوق، از ضعف يقين، و سستي ايمان است. چنانچه تزلزل در امور، نيز از آن است.

و مرتبه ي اخفاي شك، حالت تلوين، و عدم تمكين در توحيد است.

پس توحيد حقيقي اسقاط اضافات، وتعينات و كثرات است؛ حتي كثرات اسمايي، و صفاتي و تمكين در آن، خلوص از شك است.

و «قلب سليم»، قلب خالي از مطلق شرك و شك است، و در اين حديث شريف، كه مي فرمايد: «و انما ارادوا الزهد الخ»، اشاره به آن است كه غايت زهد، در دنيا، فراغت قلوب است. بلكه غايت همه ي عبادات را، بايد فراغت قلوب دانست. به واسطه زهد در دنيا كم كم قلوب، از آن منصرف شود، و متنفر گردد، توجه به مقصود اصلي و مطلوب واقعي پيدا كند.

و از صدر حديث ظاهر شود كه مقصود از «آخرت»، غايت القصواي دايره ي وجود، و نهايت رجوع است؛ و آخرت به قول مطلق ايمان است.

بنابراين: «دنيا تمام دايره ي ظهور، يعني ظهور ضمائر و نيات است.» و زهد در آن، مستلزم خلوص قلب است از غير حق تعالي.

پس هر كس كه در قلب او غير حق باشد و توجه به اغيار داشته باشد - چه از امور ملكي مادي باشد، يا امور معنوي، چه صور اخروي، يا كمالات و مدارج - و بالجمله هر چه غير از حق است، از اهل دنيا است؛ و زاهد نيست در دنيا، و محروم از آخرت حقيقي و بهشت لقا - كه اعلي مراتب بهشت است - مي باشد، گرچه



[ صفحه 42]



داراي مراتبي ديگر از كمالات معنوي، و بهشتهاي عالي مرتبه باشد. چنانچه اهل دنيا در امور دنيوي و مقامات آن مختلفند؛ و آن مقامات از اهل الله بودن، بس دور است.


پاورقي

[1] سوره ي شعراء، آيه ي 89.

[2] اصول كافي، كتاب الايمان والكفر، باب الاخلاص، ح 5.

[3] حديث در «وسائل» در احكام ملابس است. و صاحب وسائل فتوي به عدم جواز داده است مگر در عدد ركعات كه منصوص است. لكن سوق روايت شهادت بر كراهت دهد (منه عفي عنه). توضيحي است از متصنف، حضرت امام خميني (مدظله العالي) كه به عنوان حاشيه «منه» ذكر فرموده اند.

مدرك روايت، كتاب وسائل، ابواب احكام الملابس، باب 61 از «معاني الاخبار» مرحوم صدوق نقل شده است. عين عبارت روايت چنين است:

عن عبدالحميد بن أبي العلاء قال:

قال: ابوعبدالله (ع) ان الشرك اخفي من دبيب النمل.

قال: منه تحويل الخاتم ليذكر الجاجة و شبه هذا.

يعني: همانا شرك پنهان تر از نرمي راه رفتن (حركت پاي) مورچه است. و بعد فرمود: از همين شرك محسوب مي شود گرداندن انگشتري را براي به خاطر ماندن حاجتي و آنچه مشابه اين است.


بازگشت