در اشاره به توجيه نسبت ابتلاي به حق تعالي


نفوس انسانيه در بدو فطرت و خلقت جز محض استعداد و نفس قابليت نيستند، و عاري از هر گونه فعليت در جانب سعادت و شقاوت هستند، و پس از وقوع در تحت حركات طبيعيه ي جوهريه و فعليه ي اختياريه، استعدادات متبدل به فعليت شده و تميزات حاصل مي گردد.

پس امتياز سعيد از شقي و غث از ثمين به حيات ملكي پيدا شود و غايت خلقت حيات، امتياز و اختبار نفوس است پس ترتب امتحان بر خلق حيات معلوم شد.

و اما خلق موت نيز دخيل در اين امتياز است، بلكه جزء اخير علت است زيرا كه ميزان در فعليات، صور اخيره است كه انسان به آن صورت منتقل مي شود.

و بالجمله ميزان امتيازات، صور اخرويه ملكوتيه است و حصول



[ صفحه 34]



آنها به حركات جوهريه و اختياريه ي دنيويه ملكيه است. پس ترتب امتحان و اختبار بر خلقت موت و حيات معلوم شد بدون جهل.

و تفصيل در اين باب تا رفع اشكال بكلي شود منوط است به بيان علم ذاتي قبل الايجاد و علم فعلي مع الايجاد. و آن از حوصله اين اوراق خارج است.

و اين كه فرموده است: «ايكم احسن عملا» و امتحان را راجع به نيكوترين اعمال قرار داده است، آن نيز برگشت به همين معني كه ذكر شد، كند.

بنابراين حديث شريف، زيرا كه «احسنيت» را تفسير به «اصوبيت» فرموده، و اصوبيت را به «خشيت» و «نيت صادقه» ارجاع نموده، و اينها صور باطنيه نفوس و مورد امتيازات واقعيه ي ارواحند، با اينكه مظاهر امتيازات غيبيه ذاتيه هستند؛ بلكه بنابر تأثر قلب و باطن از اعمال ظاهريه كه پيش از اين ذكر شد؛ اين امتيازات نيز به واسطه اعمال واقع شود. پس امتحان اعمال، امتحان ذاتيات نيز هست.

و اگر چنانچه آيه ي شريفه را بر ظاهر خود حمل كنيم و قطع نظر كنيم از تفسير امام (ع)؛ نيز امتحان به همان معني مذكور خواهد بود، زيرا كه نفس حصول در نشئه ي دنيا، و خلقت موت و حيات، موجب امتيازات اعمال حسنه و سيئه است. اما خلقت حيات معلوم است، و اما موت زيرا كه با علم به عدم ثبات حيات دنيايي و حصول انتقال از اين نشئه ي فانيه، البته اعمال انسان فرق مي نمايد، و امتيازات حاصل مي گردد.



[ صفحه 35]




بازگشت