عطر پرواز


نماز امام حسين (ع)

نسترن قدرتي - سمنان



در تب بيداد، صحرا مي گداخت

آسمان از داغ گلها مي گداخت



آيه آيه عشق بود و موج خون

سوره سوره روح صحرا مي گداخت



كربلا از پرپر گل هاي باغ

بي قرار و ناشكيبا مي گداخت



سوز تب دل را به آتش مي كشيد

جان در آتش رها را، مي گداخت





[ صفحه 61]





در ميان شعله آباد جنون

لاله اي رنگين و زيبا، مي گداخت



از عروج ناگهان لاله ها

يك دل تنهاي تنها، مي گداخت



دست و مشك و آفتاب و تشنگي

سينه را فرياد و غوغا مي گداخت



چهره از خون دل آذين بسته بود

ديده از داغ تماشا مي گداخت



درد غربت بود و پاياني نداشت

آسمان هم از غم ما مي گداخت



كربلا تفسير درد لاله ها

از غم امروز و فردا مي گداخت



غرقه ي راز و نياز عشق بود

او كه در آتش سراپا مي گداخت



عطر پروازش به دل ها مي نشست

عطر پروازي كه ما را مي گداخت





[ صفحه 62]




بازگشت