نماز: محمود پوروهاب




باز هم نماز را

گوشه اي نشسته خواند



با صداي پير خود

با دل شكسته خواند



غصه از صداي او

دانه دانه مي چكيد



بر شيار صورتش

جوي گريه مي خزيد





[ صفحه 121]





دستهاي خسته را

سوي آسمان گرفت



مثل شاخه سبز شد

غنچه داد و جان گرفت



روي دستهاي او

چند كفتر دعا



دانه دانه پر زدند

تا به اوج، تا خدا



او نماز خويش را

سبز و عاشقانه خواند



بر شيار صورتش

جاي پاي گريه ماند





[ صفحه 122]




بازگشت