گل اميد: نسترن قدرتي




صدايي مي شنيدم

چه گرم و مهربان بود

صداي آشنايي

كه با من همزبان بود



صدا، آرام مي گفت:

زجا برخيز فرزند

ببين بر چهره ي گل

نسيم سرخ لبخند





[ صفحه 98]





به دامان سپيده

صفا و شادماني

به گلبرگ شقايق

نشان مهرباني



ببين پروانه ها را

چه زيبا پر كشيدند!

چه آرام و سبكبال

ز روي گل پريدند



ز جا برخيز فرزند

تماشاي سحر كن

سرود زندگاني

سرود عشق، سر كن



پريدم چون پرنده

ز جا برخاستم زود

«زجا برخيز فرزند»



[ صفحه 99]



صداي مادرم بود

گل من بود مادر

كه با من راز مي گفت

سخن از روشنايي

هم از پرواز مي گفت



چو در نور سپيده

نمودم شست و شويي

به آب پاك و روشن

گرفتم من وضويي



به قلب كوچك من

گل اميد واشد

تمام خانه ما

پر از ياد خدا شد





[ صفحه 100]




بازگشت