چشم انتظار: مصطفي محدثي خراساني
سحر رسيده و دل بيقرار خواهد شد
دوباره دامن من پر بهار خواهد شد
صداي خوب اذان مي رسد و يك احساس
درون سينه ي من بيقرار خواهد شد
و بعد در سر سجاده هاي سوز و گداز
بهانه هاي دلم بيشمار خواهد شد
[ صفحه 59]
ستاره ها به تماشاي شعله مي آيند
و چشم عاصي من اشكبار خواهد شد
زلال و روشن و شفاف مي شوم از فيض
و جسم و جان من آيينه زار خواهد شد
چنان لطيف و سبك مي شود جهان كه وجود
به روي رايحه گل سوار خواهد شد
و تا دوباره بيايد صداي خوب اذان
دلم غريبه چشم انتظار خواهد شد
[ صفحه 60]