مقدمه (در حريم راز): محمود شاهرخي


واستعينوا بالصبر والصلاة



اي كه داري به دل غمي جانكاه

جان و دل شاد كن به ذكر الله



استعانت اگر كه مي خواهي

ز شكيبايي و نماز بخواه



ياور همداني



[ صفحه 7]



بسم الله الرحمن الرحيم



از من و دل شد قرار تا كه فكنديم بار

من به سر كوي دل، دل به سر كوي دوست



انسان موجودي است شگفت انگيز و معجوني طرفه و اسرارآميز. او آميزه اي است از جان و تن و تركيبي از روح و جسم، روح او نفخه ربوبي است و پرورده عالم ملكوت و تن او مولود و محصول عالم خاك و اين هر دو به اقتضاي طبع خود خواستار بازگشت و رجعت به اصل خويشند.

جان كه عندليب گلشن قدس است سر پرواز به وطن مألوف خويش دارد و تن كه نشأت گرفته از عرصه خاك است چنگالها در زمين فروبرده و خواستار اقامت و سكونت درين تيره خاكدان و بهره گيري از شهوات حيواني است.



جان ز هجر عرش اندر فاقه اي

تن زعشق خاربن چون ناقه اي



جان گشايد سوي بالا بالها

در زده تن در زمين چنگالها



تا تو با من باشي اي مرده ي وطن

بس زليلي دور ماند جان من



آري انسان درين دنيا كه دار ابتلا و دامگاه آز و نياز است پيوسته چونان تخته پاره اي در كام توفان و خاشاكي در معرض امواج خروشان، دستخوش هجوم هواهاي نفساني و تمايلات جسماني است و همواره دچار اضطراب و دغدغه خاطر. تنها چيزي كه بدو آرامش و سكون مي بخشد ياد خداوند است و توجه به لطف و عنايت او. آري، ذكر خداست كه درين گرداب مهيب به روح آدمي سكون و طمأنينه عطا مي كند و او را به ساحل امن رستگاري و جوار قرب رهنمون مي گردد چنانكه خداوند خود فرموده است: «الا بذكر الله تطمئن القلوب» بدانيد به ياد خداست كه دلها آرامش مي يابند.



ذكر حق پاك است، چون پاكي رسيد

رخت بربندد، برون آيد پليد



ذكر آرد فكر را در اهتزاز

ذكر را خورشيد اين افسرده ساز



درين معني است كه نيايشگري گويد:



[ صفحه 8]



ديگر روح من از چيزي نمي هراسد و نوميدي بر او دست نمي يابد و ديگر دلم در عرصه ي توفانهاي سهمگين جهان به لرزه درنمي آيد. زيرا چنانچه اختران فروزان آسمان را مي نگرم، در درون خويش نور ايمان را مي بينم كه مرا در پيكار با تاريكي هاي ترس ياري مي كند. اي خدا، اي قدرت جاويدان، اي آفريدگار مطلق، تو هميشه در دل من جاي داري. اي حقيقت حيات، تو در كالبد من براي خويش منزلگاهي يافته اي و من از تو نيرو و توان يافته ام. معبود من، هزاران خواهش گونه گون بي بنياد، دلها را به هيجان مي آورد. اين همه بيهوده و زحمت افزايند و بسان علف هاي خشك يا كفهاي بي حاصل دريا. تنها ياد تست كه دل را از دغدغه و اضطراب مي رهاند و جان را آرامش و سكون مي بخشد.



ياد رخسار تو را در دل نهان داريم ما

در دل دوزخ، بهشت جاودان داريم ما



چيست خاك تيره تا باشد تماشاگاه ما

سيرها در خويشتن چون آسمان داريم ما



آري، ذكر خداست كه كيمياي جهان هستي است و قلب هاي غير خالص را عيار ناب مي بخشد و صيقلي است كه زنگار هوا و هوس را از آينه روح مي زدايد و چه ذكري برتر و كامل تر از نماز كه خداي متعال در قرآن كريم اين همه شأن و مرتبت و قدر منزلت آن را ستوده و در محافظت و اداي آن تأكيد كرده و فرموده است: «حافظوا علي الصلوات» و ترك و ضايع گذاشتن آن موجب عذاب دوزخ دانسته است، چنانكه مي فرمايد: از دوزخيان مي پرسند: چه چيز شما را بدين عذاب گرفتار كرد؟

گويند ما از نمازگزاران نبوده ايم «ما سلككم في سقر؟ قالوا لم نك من المصلين» و فرمود: «ان الصلوة كانت علي المؤمنين كتابا موقوتا»: نماز بر مؤمنان در وقت معين، واجب گشته است و آنان كه نماز را با غفلت و عدم توجه به جاي مي آورند انذار كرده، فرمايد: «ويل للمصلين الذين هم في صلاتهم ساهون» واي بر آن نمازگزاران كه نماز را به سهو و غفلت به جاي مي آورند و مؤمناني را كه با توجه و خشوع نماز را به پاي مي دارند رستگار و ناجي خوانده و فرموده است: «قد افلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون».

احاديث مأثوره از حضرات معصومين عليهم السلام در عظمت و جايگاه ويژه ي نماز از شماره بيرون است. ابن مسعود از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) سؤال مي كند كه كدام عمل از جميع اعمال نزد خداوند محبوب تر است؟ و آن حضرت مي فرمايد: به جاي آوردن نماز به وقت خود «عن ابن مسعود قال سئلت عن رسول الله صلي الله عليه و آله اي الاعمال احب الي الله عزوجل قال الصلوة لوقتها.»

و اميرالمؤمنين علي عليه السلام در صفين گرم پيكار بود و با آن حال مراقب خورشيد، ابن عباس پرسيد: اي اميرمؤمنان مراد از اين نظاره چيست؟ حضرت پاسخ داد منتظر زوال



[ صفحه 9]



خورشيدم تا نماز را به جاي آرم. ابن عباس گفت: آيا اكنون هنگام نماز است با اين اشتغال جنگ كه ما بدان مشغوليم؟ امام پاسخ داد: ما از براي چه با آنان پيكار مي كنيم؛ همانا براي نماز؛ زيرا نماز معيار صواب و خطاست و مرز ايمان و كفر. سرور شهيدان حضرت اباعبدالله صلوات الله عليه در بحبوحه جنگ و هجوم لشكر كفر به نماز مي ايستد در حاليكه دشمن ددمنش، آن جناب و اصحابش را زير رگبار تير قرار داده بود.



خاست حسين بن علي در صلات

با خطر و خوف سپاه عصات



وه چه نمازي به سر كوي عشق

با صف عشاق و هياهوي عشق



وه چه نمازي همه سوز و گداز

راز و نيازي به در بي نياز



پيش چنين ذكر و نماز احد

بادا فدا طاعت ما تا ابد



روح نماز توجه و حضور است. اگر توجه و حضور در نماز نباشد، نماز جسمي است بي روح. حضور قلب حقيقت نماز است اگر اين حضور نباشد بسان تن بي روح است. رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«كم من قائم يكون حظه من صلوته التعب و النصب» چه بسيار برپادارنده نماز كه بهره وي از نماز تنها رنج و زحمت است و فرمود: «لا صلوة الا بحضور القلب» نماز تحقق نمي يابد مگر با حضور قلب.



اين نمازت چيست داني در فتوح

همچو انساني كه دارد جسم و روح



جسم او سجده و ركوع است و قيام

روح او باشد حضور مستدام



گر ترا اين روح نبود در صلات

مرده است و نيستش اصلا حيات



لا جرم ز امر حق آن در پاي نور

لا صلاة گفت الا بالحضور



گر زمعناي حضوري بي خبر

ذكر و فكرت آن حضور است اي پسر



آن حضور تست مرغي در مثال

ذكر و فكر او راست مانند دو بال



بال و پر را چون گشايد در نماز

از نشيبت مي برد سوي فراز



پس نماز تو شود معراج تو

بازگردد بر فلك منهاج تو



نماز است كه بازدارنده مؤمن از فحشا و منكر است. نماز است قرباني هر پرهيزگار. نماز است كه اگر به موقف قبول رسد ديگر اعمال نيز مقبول مي گردد و اگر مردود شد ساير اعمال نيز مردود است. نماز است كه معراج و نور مؤمن است. نماز است كه به جاي آوردن يا نياوردن آن مرز ميان كفر و ايمان است. بالجمله نماز كليد قفل مهمات و نردبان عروج مؤمن به عرش قرب و شهود ديدار شاهد غيب است.



خوش آنكه از دو جهان گشت بي نياز اينجا

گرفت دامن آن يار دلنواز اينجا





[ صفحه 10]





نسيم رحمت حق گر چه عقده پرداز است

بكوش و غنچه دل ساز نيم باز اينجا



به گفتگو نتوان اهل حال شد اي دوست

خموش باش و سخن را مكن دراز اينجا



نمازگزار چون به نماز قيام مي كند بايد بدين نكته توجه كند كه در پيش جهان آفرين و خالق هستي و قدرت مطلق ايستاده است. مبادا آنكه، عنايت و توجه به غير داشته باشد كه اين كمال بي ادبي و جسارت است. شنيده ايد كه حضرات معصومين عليهم السلام چون به نماز مي ايستادند، رنگشان متغير مي شد و لرزه بر اندامشان مي افتاد، چه آنان به عظمت و جلال كبرياي حضرت حق واقف بودند. بايد ترك همه نعمت ها گفت و به ولي نعمت پرداخت. بايد پاسبان حرم دل شد تا جز خيال دوست در آن گام نگذارد.



پاسبان حرم دل شده ام شب، همه شب

تا درين پرده جز انديشه او نگذارم



بايد از همه هواها و ناخالصي ها پاك شد و با داماني پاك و دلي منزه از گرد تعلق پاي بدين حريم نهاد. بايد آينه دل را از غبار غيريت پاك ساخت تا جمال دلرباي معشوق و محبوب در آن جلوه نمايد.



غوطه در اشك زدم كاهل طريقت گويند

پاك شو اول پس ديده بر آن پاك انداز



دل محل تجلي و حضور حضرت حق تعالي شانه است كه خود فرمود:

«لا يسعني ارضي و لا سمائي ولكن يسعني قلب عبدي المؤمن» پس دل بايد از هر آفتي و هر ناخالصي حفظ كرد و اين آينه را از زنگ غفلت و هوا پاك ساخت تا معبود در آن رخ نمايد. در خبر آمده است كه به داود عليه السلام از حضرت حق خطاب آمد كه: «اي داود خانه ما را پاكيزه گردان تا صاحبخانه بدان درآيد. داود گفت: آن را چگونه پاك سازم؟ خطاب آمد آتش عشق ما در آن زن تا هر چه به ما نسبت ندارد سوخته شود آنگاه به حسرت آن را بروب كه عروس وصل ما با هواي نفس سازگار نيست.»



چه ديده اند گدايان عشق از در دوست

كه هر دو عالمشان در نظر نمي آيد



اينك خاضعانه و با عجز و نياز از پيشگاه آفريدگار كارساز بنده نواز خواستاريم كه چراغ توفيق و مشعل تأييد فرا راه ما دارد تا به عون عنايت او دل ما از قيد ريا و آينه جان ما از گرد هوا و هوس پاكيزه گردد و جرعه اي از رحيق حقيقت به ما بچشاند تا ما نيز در زمره ي نمازگزاران واقعي و صاحب معرفت به شمار آئيم و عاجزانه مسئلت داريم كه پرده ي غفلت را از چهره ي جان و دل ما بردارد تا دل ما در پرتو نماز، آينه شهود شاهد غيب گردد و نماز ما را نردبان معراج قرب ما سازد.



يا رب از ما چه فلاح آيد اگر تو نپذيري

به خداوندي و لطفت كه نظر باز نگيري



درد پنهان به تو گويم كه خداوند كريمي

يا نگويم كه تو خود واقف اسرار ضميري





[ صفحه 11]





گر براني به گناهان قبيح از در خويشم

هم به درگاه تو آيم كه لطيفي و خبيري



دست در دامن عفوت زنم و باك ندارم

كه كريمي و حكيمي و عظيمي و قديري



در سنوات اخير مسئولان و دست اندركاران مخلص و صديق اقامه نماز براي تبيين و تعريف جايگاه والا و ويژه نماز و اشاعه فرهنگ اين فريضه الهي دست به تبليغات وسيع و دامنه داري زده و اقدامات مؤثري به انجام رسانيده اند از جمله برگزاري كنگره ها و انتشار مجموعه هاي منظوم و منثور و اهداي جوائز به آثار برگزيده شاعران و بسياري از كوشش هاي در خور تحسين و تقدير ديگر؛ تا مردم ما بيشتر به شأن و منزلت اين فريضه واقف گردند. خاصه جوانان عزيز كه به حق در امور مذهبي و معنوي تحولي ژرف و پيشرفتي شگرف حاصل كرده اند. باشد كه با مطالعه چنين آثاري شوق و رغبت آنان فزوني گيرد و بيشتر به عظمت و ارج نماز واقف گردند.

اينك مجموعه ديگري از آثار و سروده هاي شاعران در دست چاپ و انتشار است پيش از اين مجموعه اي با عنوان معراج مؤمن توسط ستاد محترم اقامه نماز انتشار يافت كه مورد اقبال و استقبال قرار گرفت.

و اين مجموعه كه برگزيده اي است از آثار شاعران به نام «نور مؤمن» در دست انتشار است و اين عنوان نيز متخذ از حديث نبوي است كه فرمود: «الصلوة نور المؤمن» باشد كه مؤمنان حق طلب و خداجو از آن بهره و حظي معنوي حاصل كرده و هر چه بيشتر با فرهنگ نماز آشنا شوند.

از درگاه خداوند متعال مسئلت داريم كه دل ما را به نور قرآن و فروغ نماز روشن و منور سازد و نماز ما را به موقف قبول برساند و آن را نردبان معراج ما به آسمان رستگاري و قرب قرار دهد. «بعونه و منه و كرمه»

محمود شاهرخي

10 / 1 / 77



[ صفحه 13]




بازگشت