فضيلت حسرت خوردن آن مخلص بر فوت نماز جماعت


مثنوي معنوي، دفتر دوم، تصحيح نيكلسون، ص 401.



آن يكي مي رفت در مسجد درون

مردم از مسجد همي آمد برون



گشت پرسان كه جماعت را چه بود

كه زمسجد مي برون آيند زود



آن يكي گفتش كه پيغمبر نماز

با جماعت كرد و فارغ شد زراز



تو كجا در مي روي اي مرد خام

چون كه پيغمبر بدادست السلام



گفت: آه و دود از آن، آه شد برون

آه او مي داد از دل بوي خون



آن يكي از جمع گفت: اين آه را

تو به من ده و آن نماز من تو را



گفت دادم آه و پذ رفتم نماز

او ستد آن آه را با صد نياز



شب به خواب اندر بگفتش هاتفي

كه خريدي آب حيوان و شفا



حرمت اين اختيار و اين دخول

شد نماز جمله ي خلقان قبول




بازگشت