از نماز فرمان ببريد


شيخ طبرسي (رحمه الله) در تفسير مجمع البيان مي گويد: در ناهي بودن نماز از فحشا و منكر، دلالتي است بر اين كه وظيفه ي نماز، لطفي از جانب شارع براي مكلف است در جهت ترك قبيح و معصيت هايي كه مورد پسند عقل و شرع نمي باشد. پس اگر از كار زشت باز ماند، نمازش با توفيقي از جانب پروردگارش انجام شده است و در غير اين صورت از جانب نفس خودش پايان گرفته است.

و گفته اند: نماز، به منزله ي بازدارنده به گفتاري است كه مي گويد: گناه زشت و فعل ناپسند مكن!

از آن جهت بازدارنده به گفتار است كه مشتمل بر تكبير، تسبيح، تهليل، تحميد، قرائت، ايستادن در پيشگاه خداي سبحان و جز آن از انواع عبادت است و تمامي اين امور چيزهايي است كه نمازگزار را به شكر خدا مي خواند و از گناه كه ناسپاسي عملي در برابر اوست منصرف مي سازد و اين همانند امر و نهي به گفتار است. گفتاري كه هر سخنش، رهبري به سوي شناخت حق است و خواننده اي به سوي آن و گرداننده اي از حركت به جانب ضد آن.

و ابن عباس گفته است: در نماز نهي كننده و بازدارنده اي است پس كسي كه نمازش او را از گناهان نگه نمي دارد. با نمازش چيزي جز دوري از خدا بر وي افزوده نمي شود.

و گفته اند: معني آن اين است كه نماز، صاحبش را مادامي كه در نماز باشد، از



[ صفحه 185]



گناه باز مي دارد؛ چنان كه خداي تعالي، در مورد خانه ي خود (كعبه) كه قبله ي نماز است، فرموده است:

كسي كه وارد آن شود، در امان است.

... و من دخله كان امنا. [1] .

معناي اخير، صحيح و مناسب نيست زيرا كارهاي زيادي وجود دارد كه انسان در مدت زمان اشتغال به آن ها از گناه باز مي ماند و اين مزيتي براي نماز به حساب نمي آيد.

چنان كه پيش از اين گفته شد، نماز، هم طبيعةً ما را از گناه باز مي دارد «نهي تكويني» و هم هر يك از افعال و جملات و اذكار آن ما را بر سبيل گفتار از آن منع مي كند «نهي تشريعي»، و به صلاح مي خواند. و اين به آن معني است كه نماز، سراسر نهي از گناه است. و در بازداري از آن اثري قوي دارد منتهي شدت و ضعف بازدارندگي نماز، بستگي به نقص و كمال آن دارد.

در هر حال نمازگزار بايد امر نماز را اطاعت كند و به نهي آن جامه ي عمل بپوشاند. همان گونه كه نهي نماز، هم تكويني و هم تشريعي است، عمل كردن به نهي آن نيز به دو صورت ميسر است. نمازگزاري كه سعي مي كند نماز كامل بخواند، در حقيقت مي كوشد تا به نحوي نهادي به نهي نماز پاسخ دهد و وقتي كه با مراقبت از اعمال خود، تقوي را رعايت مي كند و در پرهيز از گناه مي كوشد، با فرمان بردن از نماز به نهي تشريعي آن پاسخ مثبت مي دهد.

توضيح آن كه نماز، پاكي و طهارت است و با فطرت پاك و پاكيزه ي انسان، مطابقت دارد. فطرت آدمي خداجو است و نماز هم چيزي جز خداجويي نيست بنابراين، نماز، پاسخي به نياز فطرت است. فطرت، زيباست و نماز هم سرشار از زيبايي هاي ظاهري و روحاني است، و علاوه بر آن به فطرت هم زينت و كمال مي بخشد.

فطرت، دوستدار خوبي ها و دشمن زشتي هاست. معروف، چيزي است كه



[ صفحه 186]



فطرت، با آن آشناست و آن را مي پسندد و تأييد مي كند و منكر چيزي است كه براي فطرت، بيگانه و ناپسند است.

فطرت انسان يا جان سخنگو و نفس ناطقه اش، دوستدار خرد و كار خردمندانه است و از كار نيك و خردمندانه شادمان و از كار زشت و نابخردانه، غمزده مي شود.



خرد دوست، جان سخنگوي توست

كه از نيك شاد است و از بد دژم



نماز نيز چنين است. دوست خوبي ها و دشمن زشتي هاست و خود بهترين كار نيك است. پس اين كه قرآن مي فرمايد: نماز از فحشا و منكر باز مي دارد؛ معنايش اين است كه نماز، زبان فطرت است و از جانب آن سخن مي گويد و كار مي كند. با توجه به آن چه گفته شد، ميان نماز و فطرت، هماهنگي كامل وجود دارد اما، گناه و آلايش، مورد تأييد و علاقه ي فطرت نيست و با آن ناهماهنگ است و از نظر نماز نيز ناپسند و مردود است. نماز با آن مقابله مي كند و در حذف آن مي كوشد كما اين كه گناه هم از نماز باز مي دارد و در حذف آن اثر دارد.

ميان طبيعت نماز و طبيعت فحشا و منكر ناسازگاري كامل وجود دارد. و اين دو با هم در ستيزند. حال، در اين رويارويي، اگر نماز نيرو بگيرد، گناه ناتوان خواهد شد. عكس آن نيز صادق است. هر كدام رو به كمال بگذارد، ديگري رو به ضعف خواهد رفت و كمال يافتگي يكي، باعث سير قهقرايي و نابودي ديگري خواهد شد بنابراين نهي تكويني نماز، حاصل همان تضاد طبيعي است كه با فحشا و منكر دارد و اگر گناه از نماز منع مي كند، آن هم نتيجه ي همين تضاد طبيعي است.

نماز، هر اندازه حقيقي تر و كامل تر شود، نيروي بازدارندگيش زياد خواهد شد و هر چه ناقص شود، از خاصيتش كاسته خواهد شد اما هماره؛ مانند يك سيم ارتباطي ميان آفريده و آفريدگار عمل خواهد كرد و بسا كه روزي مانع از گناه شود. و نهي تشريعي نماز، اين است كه مي گويد: اهل نماز و پرستش حق، نبايد اهل گناه و شيطان پرست شود. اهريمن را در كنار يزدان قرار مده و نماز رحماني را با گناه شيطاني از ميان مبر. بنابراين نمازگزار بايد هم با رعايت تقوي و هم با خواندن نماز مقبول، از نماز فرمان ببرد كه اگر به مقتضاي نهي نماز عمل نكند، از آن فرمان نبرده



[ صفحه 187]



است و آن كه از نماز اطاعت نكند، نماز نخوانده است. از رسول خدا روايت شده است:

لا صلاة لمن لم يطع الصلاة و طاعة الصلاة ان تنهي عن الفحشاء و المنكر. [2] .

آن را كه از نماز اطاعت نكند، نمازي نيست و فرمانبردن از نماز اين است كه از فحشا و منكر باز ايستي و خويشتن نگه داري.

شيخ طبرسي؛ گويد: معناي اين سخن اين است كه اگر نماز، باز دارنده از گناهان است، پس كسي كه آن را اقامه كند و با وجود آن از گناهان باز نايستد، نمازش داراي آن ويژگيي كه خدا وصف كرده است، نيست. و اگر پس از آن توبه كند و ترك گناهان گويد، روشن مي شود كه نمازش مفيد و بازدارنده بوده است؛ هر چند از آن باز نايستد مگر پس از چندي.

چنان كه انس روايت كرده است: جواني از انصار با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز مي گزارد و با اين حال به گناهان زشت مي پرداخت. موضوع را به عرض رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رسانيدند. فرمود:

ان صلاته تنهاه يوماً ما. [3] .

همانا نمازش او را روزي از آن عمل باز خواهد داشت.

ديري نپاييد كه جوان از كار خود پشيمان شد و توبه كرد و تأثير نماز وي ظاهر شد.

به ابن مسعود گفتند: فلان شخص نماز را دراز مي كند. گفت: (ان الصلوة لا تنفع الا من أطاعها: نماز سود نمي بخشد مگر به كسي كه از آن اطاعت كند سپس آيه ي كريمه ي أن الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر را قرائت كرد. و از حسن بصري روايت شده است كه گفت:

يا ابن ادم! انما الصلاة التي تنهي عن الفحشاء و المنكر فأن لم تنهك صلاتك عن الفحشاء و المنكر، فأنك لست تصلي. [4] .

اي فرزند آدم! نماز حقيقي فقط آن است كه از فحشاء و منكر منع كند. پس اگر نمازت تو را از آن دو باز نداشت، نماز نخوانده اي.

و از ابن عمر روايت شده است كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:



[ صفحه 188]



من صلي صلاة لم تأمره بالمعروف و تنهه عن المنكر لم تزد صلاته من الله الا بعداً. [5] .

آن كه نمازگزارد و نمازش او را به كار نيكو نفرمايد و از زشت و تباه باز ندارد، نمازش، جز دوري از خدا بر او نيفزايد.

نمازگزار بايد درس امر به معروف و نهي از منكر را از نماز بياموزد و هم چون نماز خود آمر به معروفات و ناهي از فحشا و منكرات شود.


پاورقي

[1] سوره ي آل عمران، آيه 97.

[2] الدر المنثور، ج 5، ص 279.

[3] بحارالانوار، ج 79، ص 198.

[4] الدر المنثور، ج 5، ص 279، ذيل آيه ي مورد بحث.

[5] الدر المنثور، ج 5، ص 279، ذيل آيه ي مورد بحث.


بازگشت