فضيلت و بزرگداشت نماز اول وقت


پيش از اين آيات، روايات و سخناني به صورت پراكنده در بزرگداشت و فضيلت نماز اول وقت آمده است ليكن به لحاظ اهميت موضوع در اين جا به صورت مستقلي عنوان شد و همانند مباحث ديگر بر قرآن كريم و سخن پيغمبر و معصومين ديگر، عليهم السلام، كه پس از كلام خدا، شريف ترين و صحيح ترين است، تكيه و تأكيد شد كه چنان چه آن ها را كنار بگذاريم، چيز زيادي براي گفتن و نوشتن نمي ماند و هر چه داريم از كلام نوراني پروردگار و آن بزرگواران است.

خداي تعالي، در آيه ي شصت و يكم از سوره ي مؤمنون، اهل يقين و مؤمنان خداترس و موحد را ستود و فرمود:

... اولئك يسارعون في الخيرات و هم لها سابقون

آنان به كارهاي نيك مي شتابند و در آن پيشتازند.

در اين آيه، مصداق بارز پيشي گيرندگان در خيرات، ائمه ي شيعه، عليهم السلام، اند و نماز، مصداق آشكار خيرات است؛ چنان كه در آيه ي

ان الحسنات يذهبن السيأت. [1] .

نماز، نمونه ي روشن حسنات مي باشد.

برخي از مفسران گفته اند: منظور از «خيرات»؛ «طاعات» است و «در خيرات مي كوشند»؛ يعني به سبب گرايشي كه به طاعات پروردگار خود دارند و دانشي كه به نيكويي پاداش آن دارند به اجراي آن مبادرت مي ورزند و در آن پيش مي تازند. و «در آن پيش مي تازند»؛ يعني به خاطر آن خيرات، پيشگامان بهشت اند يا به سوي آن طاعت ها پيشقدم هستند و گفته اند؛ يعني آنان در طاعات پروردگار، از همتايان خود جلو مي زنند يا از امت هاي ديگر پيش مي افتند.

در هر حال، آيه بر استحباب اداي فريضه ها و نافله ها در اوائل اوقات آن دلالت دارد. [2] .



[ صفحه 167]



هم چنين خداي تعالي، در آيات بيست و دوم و بيست و سوم و سي و چهارم تا سي و ششم از سوره ي معارج، مداومت بر نماز؛ (مرتب خواندن نماز) و محافظت بر آن؛ (نگاهباني اوقات نماز و كاهلي نكردن و از دست ندادن وقت اول آن) را مورد تأكيد قرار داده است و چنين نمازگزاراني را با اوصاف شكيبندگي و بر كنار ماندن از دغدغه و اضطراب و بيماري بخل ستوده است و به اكرام در بهشت مژده داده و فرموده است:

... الا المصلين الذين هم علي صلاتهم دائمون... و الذين هم علي صلوتهم يحافظون. اولئك في جنات مكرمون

نظر شيخ طبرسي در تفسير كريمه ي (... هم علي صلوتهم يحافظون)، اين است كه آنان نگاهبان اوقات نمازند و آن را از كف نمي دهند. پيگير اوقات آن هستند تا آن را در اول وقت بگزارند و با ركوع و سجود كامل و رعايت همه ي اركان، اقامه كنند و چيزي از آن را تباه نسازند. [3] پس اين آيه را بر بزرگي رتبه ي نماز و جايگاه آن دلالتي است زيرا خداي پاك، نماز را از ميان ديگر فريضه ها به ويژه نام برد و آگهي داد كه راست داننده ي قيامت و باور دارنده ي پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، نماز را تباه نمي كند، در آن سستي نمي ورزد و رهايش نمي سازد.

و نيز خداي عزوجل، در سوره ي نور فرموده است:

الله نور السموات و الأرض مثل نوره كمشكوة فيها مصباح... في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال. رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة... يخافون يوماً تتقلب فيه القلوب و الأبصار ليجزيههم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشاء بغير حساب. [4] .

مفاد برخي از تفاسيري كه درباره ي آيه ي نور آمده؛ اين است كه مراد از نور خدا،



[ صفحه 168]



كتاب اوست و مثل كتاب خدا در شبستان اجتماع انسان ها، مثل چراغ روشنگر است و صفت پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه عالم به قرآن و شارح آن است، صفت آبگينه و قنديل بلورين است كه چراغ را به صورت سياره اي درخشنده جلوه گر سازد و مثل اهل بيت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به آن چراغ آبگينه دار، مثل مشكات است؛ طاقچه و جايگاهي كه چراغ را در آن قرار دهند تا از نور آن بهتر استفاده كنند. شعله ي شب افروز اين چراغ و آيين روشنگر مندرج در اين كتاب، برافروخته از عصاره ي ميوه ي زيت است. ميوه ي درخت زيتوتي فرخنده و با بركت كه نه شرقي و نه غربي است؛ شجره ي طيبه ي آيين توحيدي ابراهيم كه توسط او در زمين و بين زمينيان غرس شد، و باليد و شاخ و برگ برآورد. درخت پر شاخ و بري كه حنيف و حق گرا و صد در صد ابراهيمي است و يهوديگري و نصراني گري، شرق گرايي و غرب گرايي در آن وجود ندارد كه:

ابراهيم، نه يهودي بود و نه نصراني ليكن حق گرا و تسليم فرمان حضرت حق بود و به ناپاكي شرك، آلوده نبود:

ما كان ابراهيم يهودياً و لا نصرانياً و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين. [5] .

شجره ي طيبه اي كه نه در شرق كوه برويد و از آفتاب عصر بي نصيب شود و نه در غرب آن برويد و از آفتاب صبح، بي بهره ماند بلكه در ميانه ي كوه برآيد و از آفتاب تمامي روز برخوردار گردد و بهترين و پاكيزه ترين ميوه ي زيت را از آن بردارند. البته چنين درختي امتيازهاي ديگري هم دارد كه درختان پايين كوه از آن محرومند؛ يكي از آن ها ويژگي استحكام و استقامت درختان كوهستاني است و ديگري پاكي و گوارايي خاص ميوه ي آن؛ ويژگي هاي اسلام؛ ويژگي هايي كه آن را شعار انقلاب اسلامي خود قرار داديم و قيد نه شرقي و نه غربي را براي آن فرياد زديم. انقلابي مقاوم و پرثمره، متكي به خود، بدون وابستگي به قدرت هاي شرقي و غربي و مثمر



[ صفحه 169]



ثمرهايي پاكيزه و نيكو. عصاره ي ميوه ي آن درخت پر استقامت؛ چنان پاكيزه و صافي است كه نزديك است پرتو افشاني و روشن گري كند هر چند شعله و كبريتي به آن نرسد؛ يعني مثل اولاد ابراهيم (عليه السلام)، (اهل بيت و ائمه ي هدي، صلوات الله عليهم)، كه ذريه ها و عصاره هاي ميوه ي درخت وجود ابراهيم؛ (رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اند؛ مثل روغن زيت است كه از ميوه ي درخت زيتون مي فشرند. نزديك است كه اين عصاره هاي پاك، برفروزند و به علم نبوت سخن گويند؛ هر چند فرشته اي بر آنان فرود نيايد و وحيي نزول نيابد و آنان را مشتعل نكند. نوري مضاعف، روشنايي يي بالاي روشنايي يي. مكتبي بالاي مكتبي، فريضه اي بالاي فريضه اي و سنتي بالاي سنتي، پيغمبري پس از پيغمبري و امامي پس از امامي تا خاتم الانبيا خاتم الاوصيا و خدا هر كس را كه بخواهد به نور ولايت خاندان وحي خود ارشاد مي كند. [6] .

كسي به محضر امام صادق (عليه السلام) عرضه داشت: سنيان مي گويند كه اين مثل نور پروردگار است. آن حضرت فرمود: «سبحان الله!! خدا را مثل نمي باشد.» خداوند مي فرمايد:

فلا تضربوا لله الأمثال. [7] .

يعني براي خدا مثل ها نزنيد.

آيه ي بعد، تتمه ي تشبيهي است كه در اين آيه آمده است: مي فرمايد:

في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه. [8] .

يعني اين چراغ هاي هدايت و انوار امامت، در خانه اي چند برافروخته مي شود كه خداي تعالي، رخصت فرموده است كه مورد تعظيم و تكريم واقع شود.

مفسران گفته اند: مراد از اين خانه ها مساجد است كه خانه هاي خدا در زمين است و براي آسمانيان روشني مي دهد؛ چنان كه ستاره ها براي زمينيان پرتو



[ صفحه 170]



افشانند. [9] .

و برخي گفته اند: مراد، خانه هاي پيغمبران و اوصياي مطلق آنان است و منظور از رفع آن ها، تعظيم و رفع نجاست از آن ها و پاك داشتن آن ها از نافرماني امر خدا و ارتكاب گناه است كه حق تعالي، درباره ي خاندان ابراهيم (عليه السلام)، فرموده است:

رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت. [10] .

و درباره ي اهل بيت پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. [11] .

و بعضي گفته اند: مراد از رفع، رفع حوايج در آن هاست. و

يذكر فيها اسمه

يعني نام خدا در آن ها برده شود به آن كه قرآن در آن ها خوانده شود و يا اسماء حسناي پروردگار گفته شود. [12] .

يسبح له فيها بالغدو و الاصال.

يعني در بامداد و پسين، خدا را در آن خانه ها تسبيح و تنزيه مي كنند.

مفسران گفته اند: منظور از تسبيح براي خدا، نماز خواندن است و تنزيه خدا از چيزي كه براي وي جايز نيست و وصف او به صفاتي كه استحقاق آن را دارد؛ از صفات ذات و صفات افعال، كه همگي مقرون به صواب و حكمت است. [13] .

آن گاه ويژگي آن تسبيح كنندگان را بيان فرمود:

رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة يخافون يوماً تتقلب فيه القلوب و الأبصار ليجزيهم الله أحسن ما عملوا و يزيدهم من فضله...

مرداني چند كه بازرگاني و خريد و فروش آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و



[ صفحه 171]



دادن زكات باز نمي دارد و به بازيچه سرگرم نمي سازد و با اين همه از روزي هراس دارند كه دل ها و ديده ها از هول آن دگرگون و مضطرب مي گردد تا خدا ايشان را به بهترين پاداش بر كرده هايشان جزا دهد و از فضل خود فزوني بخشد.

شاذان از ابن عباس روايت كرده است كه گفت: در مسجد پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بودم كسي اين آيه را خواند. گفتم: يا رسول الله! كدام خانه هاست؟ فرمود: «خانه هاي پيغمبران و با دست خود خانه ي فاطمه، سلام الله عليها، را نشان مي داد». [14] .

و محمد بن عباس از محمد بن فضيل روايت كرده است كه از حضرت امام موسي (عليه السلام) از تفسير اين آيه سؤال كرد؛ فرمود: «مراد، خانه هاي محمد، رسول خداست (صلي الله عليه و آله و سلم) و خانه هاي علي نيز از آن جمله است». (و به سند ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه خانه هاي آل محمد، خانه هاي علي و فاطمه و حسن و حسين و حمزه و جعفر است.) گفتم: (بالغدو و الاصال)، فرمود: «منظور گزاردن نماز در اوقات فضيلت است». پس ايشان را به آيه ي:

رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و...

توصيف كرد و فرمود: «مراد از رجال، ايشانند و غير ايشان را به ايشان در نياميزيد». سپس فرمود:

ليجزيهم الله احسن ما عملوا و يزيدهم من فضله. [15] .

از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) روايت شده است كه:

انهم قوم اذا حضرت الصلوة تركوا التجارة و انطلقوا الي الصلوة و هم اعظم اجراً ممن لم يتجر. [16] .

آنان گروهي هستند كه هرگاه وقت نماز فرا رسد، بازارگاني را رها مي كنند و راهي نماز مي شوند، و پاداش آنان بزرگ تر است از نمازگزار اول وقتي كه



[ صفحه 172]



مشغول بازارگاني و تحصيل سود نبوده است.

اين حديث با اندك اختلافي در من لا يحضره الفقيه جلد سوم صفحه ي صد و نوزدهم نيز وارد شده است. و در كتاب كافي است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:

هم التجار الذين لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله اذا دخل مواقيت الصلوة أدوا الي الله حقه فيها. [17] .

آنان بازرگاناني هستند كه چون اوقات نماز در رسد، حق خداي تعالي، را در آن ادا مي كنند.

حضرت موسي، علي نبينا و آله و عليه السلام، به پروردگار خويش عرضه داشت:

الهي ما جزاء من صلي الصلاة لوقتها؟ قال اعطيه سؤله و ابيحه جنتي. [18] .

خداي من! پاداش آن كه نماز را در اول وقت آن بجاي آورد، چيست؟ فرمود: خواسته اش را برآورم و بهشتم را بر او مباح كنم.

و از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود:

اذا صليت صلاة فريضة فصلها لوقتها صلاة مودع يخاف أن لا يعود اليها أبداً ثم اصرف ببصرك الي موضع سجودك فلولا تعلم من عن يمينك و شمالك لأحسنت صلاتك و اعلم أنك بين يدي من يراك و لا تراه. [19] .

هنگامي كه بخواهي نماز واجبي بگزاري، آن را در اول وقت آن بجاي آور؛ همانند نمازكننده اي كه با آن وداع مي گويد و مي ترسد كه ديگر هيچگاه نتواند به نماز برگردد سپس نگاه خود را به جاي سجده برگردان پس اگر ندانستي كه چه كسي بر راست و چپت نماز مي خواند، نمازت را نيكو كرده اي و بدان كه در پيشگاه كسي قرار داري كه تو را مي بيند اما تو او را نمي بيني.

و باز از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه:



[ صفحه 173]



محبوب ترين بندگان در نزد خداي عزوجل، كسي است كه در گفتار خود راستگو و بر نمازهاي خويش و آن چه خدا بر او واجب كرده است نگهبان باشد و اداي امانت كند:

احب العباد الي الله عزوجل رجل صدوق في حديثه، محافظ علي صلواته و ما افترض الله عليه، مع اداء الأمانة. [20] .

و نيز از آن بزرگوار است كه فرمود:

فضل الوقت الأول علي الأخير كفضل الاخرة علي الدنيا. [21] .

برتري نماز اول وقت برنمازي كه به تأخير خوانده شود؛ همانند برتري آخرت بر دنياست.

و از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

ايما مؤمن حافظ علي صلاة الفريضة فصلاها لوقتها فليس هو من الغافلين فأن قرأ فيها بمأة اية فهو من الذاكرين. [22] .

هر مؤمني كه بر نماز واجب خود نگاهباني كند و آن را به وقت خود بگزارد، از غفلت زدگان نمي باشد پس اگر در آن صد آيه برخواند، در شمار ذاكران خواهد بود.

و عالم آل محمد، حضرت رضا، (عليه السلام)، فرمود:

ان الرجل يصلي في وقت و ما فاته من الوقت الأول خير من ماله و ولده. [23] .

شخصي كه در پاره اي از فراخي وقت، نماز مي گزارد، بايد بداند كه آن چه از فضيلت و پاداش نماز اول وقت از كف داده است، برايش بهتر از تمامي دارايي و فرزندان اوست.

آن حضرت در روايت ديگري نماز را به گل خوشبويي همانند فرمود و نماز اول



[ صفحه 174]



وقت را به گلي كه تازه از گلبنش برگيرند:

الصلوات المفروضات في اول وقتها اذا أقيم حدودها أطيب ريحاً من قضيب الاس حين يؤخد في طيبه و ريحه و طراوته فعليكم بالوقت الأول. [24] .

نمازهاي واجب شده اي كه در اول وقت خود خوانده شود، چنان چه با رعايت حدودش اقامه شود، خيلي خوشبوتر از گل ياس و ريحان است به هنگامي كه با تمام زيبايي، خوشايندي، خوشبويي و تازگيش از گلبني برگرفته شود پس بر شما باد كه نماز را در اول وقت آن بگزاريد.

و از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت شده است كه فرمودند:

ما من عبد اهتم بمواقيت الصلوة و مواضع الشمس الا ضمنت له لروح عند الموت و انقطاع الهموم و الأحزان و النجاة من النار كنا مرة رعاة الأبل فصرنا اليوم رعاة الشمس. [25] .

هيچ بنده اي نيست كه به اوقات نماز و مواضع خورشيد توجه داشته باشد مگر آن كه راحت هنگام مرگ و جدايي از غم و اندوه و رهايي از آتش را برايش ضمانت مي كنم. روزگاري شبان هاي اشتران بوديم و امروز ديده بان هاي خورشيديم.

يادآوري: آن چه درباره ي منع از تضييع و سبك شمردن نماز آمده است نيز مي تواند بيان كننده ي فضيلت نماز اول وقت و بزرگداشت آن باشد، هم چنين براي آگاهي بيشتر از اهميت و فضيلت نماز و نماز اول وقت بايد به خيرات و بركات و آثار نيكوي آن كه بيش از هر كار و عبادت ديگري است توجه كرد.


پاورقي

[1] سوره ي هود، آيه 114.

[2] با استفاده از مجمع البيان طبرسي، ج 4، ص 110، ذيل آيه ي مورد بحث و بحارالانوار، ج 80، ص 3 و تفسير قمي، ص 444.

[3] نقل به مضمون از مجمع البيان طبرسي، ج 5، ص 357، ذيل آيه ي مورد بحث.

[4] سوره ي نور، آيات 35 تا 38.

[5] سوره ي آل عمران، آيه 67.

[6] با الهام از برخي مطالب مندرج در حيوة القلوب مرحوم مجلسي چاپ جديد، جلد پنجم (امام شناسي)، باب دوم، فصل دهم.

[7] سوره ي نحل، آيه 74.

[8] ر. ك. به مأخذ 220، ص 241.

[9] مجمع البيان، ج 4، ص 144 و تفسير فخر رازي، ج 24، ص 3.

[10] سوره ي هود، آيه 73.

[11] سوره ي الاحزاب، آيه 33.

[12] ر. ك. به مأخذ 220، صفحات 241 و 242.

[13] با استفاده از مجمع البيان، ج 4، صفحات 144 و 145.

[14] حيوة القلوب، چاپ جديد، ج 5، ص 242 و 243 و فضائل، شاذان بن جبرئيل ص 102.

[15] حيوة القلوب، چاپ جديد، ج 5، ص 242 و 243 و تأويل الآيات الظاهرة، ج 1، ص 362.

[16] بحارالانوار، ج 80، ص 4.

[17] كافي، ج 5، ص 154 و بحارالانوار، ج 80، ص 4.

[18] بحارالانوار، ج 80، ص 9 و 10.

[19] بحارالانوار، ج 80، ص 10 حديث 8 و امالي صدوق، ص 155.

[20] بحارالانوار، ج 80، ص 11، و امالي صدوق، ص 177.

[21] بحارالانوار، ج 80، ص 12 حديث 15 و ثواب الاعمال، ص 33.

[22] محاسن برقي، ص 51.

[23] فقه الرضا (عليه السلام)، ص 2 و بحارالانوار، ج 80، ص 21.

[24] ثواب الاعمال، ص 33 و 34.

[25] امالي شيخ مفيد، ص 88 و بحارالانوار، ج 80، ص 9، حديث 5.


بازگشت