نماز، تكليفي كه ساقط نمي شود


خداي تعالي، فرمود:

ان الصلوة كانت علي المؤمنين كتابا موقوتا. [1] .

بر اساس روايات ائمه ي هدي (عليهم السلام) كلمه ي (موقوت) در اين آيه به معاني مفروض و ثابت است.

از داوود بن فرقد، روايت شده است كه گفت: معني آيه ي (كتابا موقوتا) را از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم. فرمود: «يعني (كتابا ثابتاً) [2] بنابراين نماز، وظيفه ي ثابتي است كه جز براي زنان، در هيچ حالتي ساقط نمي شود و مانند ديگر عبادات، منوط به استطاعت نيست. مرد مسلمان در هر شرايطي كه باشد بايد آن را بجاي آورد. پياده بودن، سواره بودن، جنابت، بيماري، نبرد و حتي حرق و غرق، مانع از اداي اين فريضه ي الهي نيست و به هر صورت ممكن (ايستاده، نشسته و به پهلو خوابيده) بايد ادا شود».

حسين بن علي (عليه السلام) در ميدان نبرد عاشورا با خون خويش وضو ساخت و اقامه نماز كرد و به پيروان خويش آموخت كه ترك نماز در هيچ شرايطي جايز نيست. كسي كه نماز واجبش را از روي انكار و يا سبك شمردن رها سازد، كافر و مرتد است.

امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

ما بين الكفر و الأيمان الا ترك الصلاة. [3] .

ميان كفر و ايمان فاصله اي جز ترك نماز نيست.

و از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود؛ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده اند:

ما بين المسلم و بين ان يكفر ان يترك الصلاة الفريضة متعمداً او يتهاون بها فلا يصليها. [4] .



[ صفحه 144]



ميان مسلمان و كافر شدنش فاصله اي جز ترك عمدي نماز يا سستيي كه به ترك آن منتهي شود، وجود ندارد.

مردي به سوي پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: اي رسول خدا! مرا وصيت كن. فرمود:

لا تدع الصلوة متعمداً فأن من تركها متعمداً فقد برئت منه ملة الأسلام. [5] .

نماز را از روي عمد وامگذار زيرا آن كه نماز را از روي قصد رها كند، آيين مسلماني از او برطرف شود.

و از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه:

ان تارك الصلوة كافر. [6] .

آن كه نماز را بدون دليل رها كند، كفر ورزيده است.

در تاريخ تصوف، كساني بوده اند كه مشام جانشان، از عطر عرفان و ايمان معطر نگشته است و شيريني پرستش خدا را نچشيده اند، در نتيجه ترك نماز و ديگر عبادات كرده اند و با وجود اين خود را عارف و اهل يقين، و واصل به حق شمرده و از عبادت معاف دانسته اند.

آنان عبادت را وسيله اي براي رسيدن به يقين معرفي كرده و گفته اند پس از حصول يقين، استفاده از اين وسيله، لازم نيست؛ مانند كسي كه قصد رسيدن به پشت بام را دارد و بايد از نردبان استفاده كند اما پس از رسيدن به آن مي تواند نردبان را بردارد و كنار بگذارد زيرا ديگر وجود آن ضروري نيست. خدا فرموده است:

و اعبد ربك حتي يأتيك اليقين. [7] .

تا زماني كه تو را يقين آيد، خدا را بپرست.

بنابراين پس از رسيدن به يقين، تكليف ساقط است و واصل به يقين از عبادت معاف مي باشد.

در پاسخ آنان و كساني كه همانند آنان مي انديشند بايد گفت: اين توجيه



[ صفحه 145]



نادرست، سوء استفاده از مذهب عليه مذهب است و آيه ي مذكور نمي تواند دستاويزي براي ترك پرستش خدا باشد و بطلان معني و برداشتي كه از آن مي كنند به دلايل عقلي و نقلي، مبرهن و روشن است:

نظر معروف و مشهور در ميان مفسران اين است كه در اين جا منظور از «يقين»، «مرگ» است زيرا:

اولاً: مرگ براي همگان يك امر مسلم است و هر چند كه مردم از آن غافل مي شوند اما در آن ترديد نمي كنند.

ثانياً؛ هنگام مرگ پرده ها كنار مي رود و حقايق آشكار مي شود، و در نتيجه براي محتضر، حالت يقين پيش مي آيد.

ثالثاً؛ كلمه ي يقين در جاي ديگر از قرآن به همين معني (مرگ) بكار رفته است:

1- در سوره ي مدثر از قول دوزخيان مي خوانيم:

و كنا نكذب بيوم الذين حتي أتانا اليقين. [8] .

ما همواره روز جزا را دروغ مي شمرديم تا آن كه مرگ ما، در رسيد.

2- مخاطب اين سخن، پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اگر بگوييم كه مراد از يقين، عدم ترديد و تزلزل عقيدتي است، در حقيقت پذيرفته ايم كه آن حضرت به مقام يقين نرسيده است و ايمانش كامل نبوده است.

(نعوذ بالله)، حال آن كه مقام يقين و كمال ايمان او بر همگان روشن است:

آيا كسي مي تواند مدعي ضعف ايمان مؤمن ترين خلق خدا گردد، حال آن كه او هم اسوه ي ايمان و هم اسوه ي مجاهده در راه ترويج ايمان است.

3- تاريخ نشان مي دهد كه پيغمبر اكرم و خاندان پاكش كه درود خدا بر تمامي آنان باد، تا آخرين ساعات عمر خود ترك نماز و عبادت نكرده اند بلكه در سخت ترين ميدان هاي كارزار با دشمنان خدا نيز كه نمونه ي اعلاي آن را در عاشورا و كربلا مشاهده مي كنيم، اقامه نماز كرده اند و شخصيتي چون علي (عليه السلام) كه ابوالائمه



[ صفحه 146]



است، شهيد محراب عبادت شد و از مرگ در محراب به خود باليد و فرياد

«فزت و رب الكعبة». [9] .

را سر داد و نه تنها پيغمبر و ائمه ي ما بلكه به گواهي وحي و تاريخ، هيچ يك از پيامبران ترك عبادت نكرده اند.

4- آيا مدعيان يقين و كمال دروغين كه براي گريختن از زير بار تكليف به اين توجيهات نادرست متوسل شده اند، پيامبران و امامان را در قوت ايمان و توانايي درك احكام الهي، همتاي خود نمي دانند و دركي بالاتر از آنان دارند؟!

5- از آنجا كه عبادت براي تربيت و تكامل است، تعطيل عبادت؛ به معني تعطيل تربيت و تكامل است. آيا تربيت و تكامل انسان تعطيل بردار است؟! آيا تعطيل تربيت به معني شروع فساد در جامعه نيست؟! و به فرض آن كه كسي خود را اهل يقين و ايمان خود را به كمال بداند، آيا در يك جامعه ي فساد زده مي تواند بر يقين و كمال خود باقي بماند و سير قهقرايي نخواهد كرد؟!

بنابراين آنان كه گمان كرده اند هدف از تكليف، تكميل است و وقتي انسان به كمال رسيد، بقاء تكليف، بي معني است، سخت در اشتباه اند و اگر هنوز هم كساني باشند كه اين چنين بينديشند بايد از پندار نادرست خود توبه كنند.

در رساله ي قشيريه است كه كسي به نزديك جنيد درآمد و گفت: از اهل معرفت گروهي اند كه ترك اعمال بگويند. جنيد، گفت: اين به نزديك من بزرگ است و آن كس كه دزدي كند و زنا كند، حال او نزد من نيكوتر از حال آن كس است كه او اين گويد و عارفان به خداي، كارها از خداي فراگيرند و رجوع با خداي كنند (اندر آن) و اگر من به هزار سال بزيم، از اعمال، يك ذره كم نكنم. [10] .



[ صفحه 147]




پاورقي

[1] سوره ي نساء، آيه 103.

[2] وسايل الشيعه، ج 3، ص 3، باب وجوب الصلاة، احاديث 1، 2 و 3.

[3] وسايل الشيعه، ج 3، ص 29، حديث 7.

[4] مأخذ اخير، حديث 6.

[5] همان مأخذ، حديث 5.

[6] همان مأخذ، حديث 4.

[7] سوره ي حجر، آيه 99.

[8] سوره ي مدثر، آيات 46 و 47.

[9] قول مشهوري از امام علي (عليه السلام).

[10] ترجمه ي رساله ي قشيريه، ص 546 (باب معرفت).


بازگشت