نماز، مؤثرترين سلاح بر عليه شيطان ها


نماز، شيطان را دور مي سازد و انسان را از دام مكر و حيله ي او نجات مي بخشد. امام صادق (عليه السلام) فرمود:

انظر اذا قمت الي الله فان الشيطان ابعد ما يكون من الأنسان اذا قام الي الصلاة. [1] .

آن گاه كه براي خدا به درگاه خدا بايستي، بدقت بنگر! كه شيطان هيچ گاه از انسان دورتر از زماني نيست كه به نماز مي ايستد.

شيطان، مردم را از اطاعت پروردگار به اطاعت خود مي خواند اما نماز آنان را به فطرت اصلي شان سوق مي دهد. از اين روي، نماز، موجب افسرده گشتن شيطان هاست. دور كردن شيطان؛ يعني نزديك كردن انسان به ساحت قدس پروردگار و نهي از منكرات و امر به معروفات، و هر عبادتي كه داراي اين ويژگي باشد، اهميت ويژه اي دارد.

و نماز، اين خصوصيت را به نحو اكمل و احسن داراست. اهريمنان نمي توانند نمازگزاران حقيقي را به دام خويش اندازند و ناگزير از آنان دور مي گردند.

ديو بگريزد از آن قومي كه قرآن خوان بود.

رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:

لا يزال الشيطان يرغب من بني ادم، ما حافظ علي الصلوات الخمس. فأذا ضيعهن تجري عليه و اوقعه في العظائم. [2] .

تا زماني كه فرزندان آدم، بر نمازهاي پنجگانه، مواظبت دارند، شيطان پيوسته از آنان دور مي شود. پس آن گاه كه آن ها را تباه گردانند، جرأت و جسارتش بر آنان زياد مي گردد و آنان را به گناهان بزرگ، مي اندازد.

به راستي خواننده ي عزيز! آيا تو هم؛ مانند نگارنده، تصورت بر اين نيست كه گويا پيامبر گرامي ما در آن عصر، وضعيت كنوني امت خود را بخوبي مشاهده مي كرده



[ صفحه 123]



است و راه مبارزه با دشمنان امروزمان را به ما نشان داده است؟!

آيا امروز، شيطان ها و صاحبان فرهنگهاي شيطاني، از نماز، اين سلاح مؤثري كه در دست مسلمان هاست، نمي ترسند؟! آيا در صدد آن نيستند كه نماز، اين حربه ي فرهنگي مؤثر را از دست مسلمانان بربايند و آنان را خلع سلاح كنند؟ آيا از جامعه اي كه بر نمازهاي پنجگانه ي خود مواظبت دارد و حقيقةً نماز مي خواند، قطع اميد نمي كنند؟ آيا آنان درصدد آن نيستند كه فرهنگ فحشا و منكرات را ترويج كنند و فرهنگ نماز را براندازند؟ آيا بي توجهي به نماز، تأمين كننده ي مقاصد شوم آنان نيست؟ مطمئن هستم كه شما نيز با من هم عقيده ايد. بياييد همه با هم نماز را بپا داريم و نقشه هاي دشمنان خدا و نماز انسانيت را نقش بر آب كنيم.


پاورقي

[1] جامع الاخبار، ص 211 و بحارالانوار، ج 91، ص 243.

[2] عيون الاخبار، ج 2، ص 28 و بحارالانوار، ج 80، ص 14.


بازگشت