سبب فهم معاني


فهم معاني آن چه مي گوييم، سببش مداومت فكر و توجه ذهن به دريافتن معني است. پس آنان كه مي خواهند در نماز خود فهم معاني كنند راه علاجي دارند، همان راه علاجي كه براي حاصل شدن حضور دل مطرح شد؛ يعني روي آوردن به فكر و ذكر و كوشش در رفع خاطره ها و انديشه هايي كه باعث اشتغال قلب و پريشاني خاطر است و قطع كردن ماده ي آن ها؛ يعني دل كندن از آن چه كه خاطر به آن تعلق دارد. حال، اين تعلق، دوستي باشد يا دشمني، ترس باشد يا اميد، رغبت باشد يا نفرت، حسد باشد يا هر چيز ديگر و آن متعلق، محبوب باشد يا مبغوض، مخوف باشد يا مايه ي اميد، مرغوب باشد يا منفور، محسود باشد يا هر چيز ديگر، فرقي نمي كند هر كه خاطرش به كسي يا به چيزي تعلق دارد، آن كس يا آن چيز را بسيار ياد مي كند. اين يادكردنها به هنگام نماز نيز امتداد مي يابد، از اين رو انديشه و خاطر كسي كه چنين تعلقاتي دارد، به هنگام نماز نيز از آن متعلقات خالي نيست. ياد محبوب و مبغوض و مخوف و... به قلبش هجوم مي برد و ناگزير در نماز خود از ذكر خدا باز مي ماند. پس براي اخلاص و حضور قلب و فهم معاني كردن در نماز، هيچ راهي جز انقطاع تعلقات وجود ندارد و تا آن ماده ها منقطع و آن خاطره ها برطرف نشود، حضور قلب و فهم معاني، گاه دشوار و گاهي غيرممكن است. از اين روست كه خواجه ي شيراز گفت:



[ صفحه 74]





غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است [1] .




پاورقي

[1] ديوان حافظ.


بازگشت