عباد بن بشر


در مسير بازگشت به مدينه، از غزوه اي كه مسلمانان در آن پيروز شده و غنايمي نيز به دست آورده بودند، مقرر گرديد كه لشكر اسلام شب را به استراحت بپردازد و فرداي آن، به حركت خود به سوي مدينه ادامه دهد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دو نفر را به عنوان نگهبان لشكر مشخص فرمود. اين دو نفر عبارت بودند از: عباد بن بشر و عمار ياسر. همچنين مقرر گرديد كه نيمه ي اول شب را عباد و نيمه ي دوم را عمار نگهباني دهد. عباد در محلي كه احتمال هجوم دشمن از آنجا مي رفت به نگهباني ايستاد. او پس از مدتي تصميم گرفت كه از فرصت استفاده نموده و مشغول عبادت گردد. لذا ضمن عمل به وظيفه ي نگهباني، شروع كرد به نماز خواندن در همان محل.

يكي از دشمنان اسلام كه براي نجات اسير خود به دنبال لشكر اسلام حركت كرده بود خود را به نزديكي آن رساند. او از دور در برابر خود مانعي را مشاهده كرد، چون هوا تاريك بود بدرستي نتوانست مانع را شناسايي كند كه آيا انسان است و يا چيز ديگر. لذا تيري به سمت مانع پرتاب نمود، تير در بدن عباد اصابت كرد، اما او به نماز خود ادامه داد. تير دوم نيز به بدن عباد برخورد نمود، ولي عباد همچنان استوار به نماز ايستاده بود. هنگامي كه تير سوم به بدن عباد اصابت نمود، او نماز خود را سريعتر به پايان رساند و عمار را صدا كرد.

عمار از خواب برخاست. او هنگامي كه تيرها را در بدن عباد ديد، گفت: عباد! چه شده؟ چرا مرا زودتر از خواب بيدار نكردي؟! عباد پاسخ داد: عمار! من مشغول خواندن سوره ي كهف در نماز بودم و اگر از آن نمي ترسيدم كه دشمن ضمن از پا در آوردن من، به پيامبر و ارتش اسلام دسترسي پيدا كند، هرگز نمازم را كوتاه نمي كردم. [1] .

گاهي آن قدر از اين نمونه ها دوريم و با آنها بيگانه ايم كه باور اين گونه نمازها و مقاومت ها برايمان مشكل مي نمايد، مگر مي شود انساني تير به بدنش اصابت كند،



[ صفحه 322]



ولي همچنان به نمازش ادامه دهد؟!

اين الگوها اين درس را به ما مي دهند كه مي شود نماز را بهتر از اينها كه ما مي خوانيم، اقامه نمود.


پاورقي

[1] اسد الغابه / ج 4 / ص 133 - سفينة البحار / ج 2 / ص 145.


بازگشت