تعظيم خداوند و تحقير غير


برخي از محققان فرموده اند كه شخص نمازگزار علاوه بر آنكه بايد به عظمت خدا



[ صفحه 245]



پي ببرد، بايد به حقارت و پستي خويش نيز واقف گردد، زيرا تا انسان پستي خويش را درك نكند نمي تواند بزرگي خدا را درك كند. اين نظريه صحيح به نظر نمي رسد، زيرا كسي كه خدا را شناخت و به عظمت او پي برد، در حقيقت به حقارت خويش پي برده است. به عبارتي ديگر عظيم دانستن خدا مساوي با حقير دانستن خويش است و مقايسه ي عظمت الهي با عظمت انسانها، كه شايد شخصي ضمن اينكه فرد ديگري را بزرگ مي داند، خود را نيز بزرگ بداند، درست نيست.

علي (عليه السلام) در نهج البلاغه در توصيف پرهيزكاران مي فرمايد:

عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم. [1] .

«در نفس و جان پرهيزكاران، خدا بزرگ است و غير از او هر چه باشد در ديد آنها حقير و كوچك است.»

بديهي است هنگامي كه انسان به قدرت و عظمت خدا پي ببرد، آفريدگار در انديشه ي او عظيم جلوه مي كند، آن گاه جهان و آنچه در آن است، از جمله خود و آنچه را متعلق به اوست، از قدرت و مكنت و مقام، حقير مي بيند و در مي يابد كه:

لاحول و لاقوة الا بالله.

از مطلب فوق نتيجه ي تربيتي ديگري نيز مي توان گرفت. رمز اينكه دنيا در ديدگان برخي بزرگ جلوه مي كند، آن است كه خدا را نشناخته اند، زيرا انسان به هر اندازه نسبت به خدا معرفت پيدا كند، به همان اندازه غيرخدا برايش صغير و كوچك مي گردد.

تأييد كننده ي مطلب فوق، حديث ارزنده اي از نهج البلاغه است كه براي شما نقل مي كنيم.

علي (عليه السلام) مي فرمايد:

عظم الخالق عندك يصغر المخلوق في عينك [2] .



[ صفحه 246]



عبارت بسيار زيبايي است، علماي علم اخلاق و تربيت مي توانند از آن بهره ها بگيرند.

اميرمؤمنان مي فرمايند:

«بزرگي و عظمت خدا در نزد تو، ديگران را در چشمان تو كوچك مي كند.»

از اين فرمايش علي (عليه السلام) به نكته ي بسيار ارزنده اي مي توان رسيد، نكته اي كه اثر تربيتي والا و سازنده اي دارد.

كساني از امكانات كفر و كافران مي ترسند و براي عده و عده ي مخلوقات، ارزشي قائلند كه خدا را نشناسند و در انديشه ي آنها، عظمت خدا جايي نداشته باشد.

به راستي مگر هر يك از انبياء، روزي كه دعوت خود را شروع كردند چه داشتند؟! آيا از تكيه گاهي جز خدا و سلاحي جز ايمان به عظمت پروردگار، برخوردار بودند؟ اما چگونه با وجود همه ي دشمني ها و مقابله ي جامعه ي كفر و شرك، عاقبت پيروز مي شدند؟

جواب روشن است، چون خدا در ديد آنها بزرگ و با عظمت بود و هنگامي كه خدا در انديشه ي انسان، بزرگ جلوه نمود، در جرقه اي كه بر اثر اصابت كلنگ، هنگام حفر خندق در اطراف مدينه، زده مي شود، پيامبر اسلام با فرياد الله اكبر اعلام مي فرمايند: قصرهاي حيره و مدائن را مشاهده نمودم! [3] .

اكنون اگر امكانات و عِده و عُدَه ي ديگران چشمانمان را پر مي كند و بزرگ جلوه مي نمايد، بايد ببينيم كجاي اعتقاداتمان نقص دارد و ديدمان نسبت به خدا چگونه است؟ زيرا اگر عظمت خدا را آن گونه كه شايسته است و در توان فهم ماست، درك كنيم و متكي و متصل به خدا شويم، دنيا و آنچه در آن است نمي تواند در برابر ما جلوه گري كند و يا در ما ايجاد ترس و خوف نمايد.

آري، كسي كه تكيه گاهش خداي بزرگ و عظيم است، خوف و ترس از ديگران در وجودش راه پيدا نمي كند، زيرا منشأ ترس از گرسنگي، فقر، بيماري و ترس از قدرتها، باور نداشتن عظمت خدا و عدم اتصال به مبدأ لايزال و خالق عظيم است. اگر كسي



[ صفحه 247]



ايمان داشته باشد كه همه ي امور به دست خداست و او مافوق همه ي قدرتها و بر انجام هر كاري تواناست، ديگر ترس از موارد فوق براي او معنا ندارد.

حضرت امام در شرايط سخت دوران جنگ و انقلاب فرمودند:

«آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند» و در همان شرايط در وصيت نامه ي الهي - سياسي خود مي فرمايد:

«با دلي آرام و قلبي مطمئن، و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم.» [4] .

اين دل آرام و قلب مطمئن، هديه اي است الهي به بندگان شايسته ي خود، آنان كه خداوند در نظر آنها عظيم و بزرگ است.

اينكه برخي خود را بزرگ مي پندارند، يا مقام و منصب براي آنها جلوه اي دارد و يا با ذكر عناوين در خود احساس عظمت مي كنند، (اگر عناوين به آنها بدهند، احساس غرور مي كنند و اگر از آنها بگيرند، احساس بدبختي مي نمايند) به جهت عدم ايمان به عظمت خداست، زيرا اگر انسان به عظمت خدا باور داشته باشد، نه خود را بزرگ مي پندارد و نه پست و مقام براي او جلوه مي نمايد، نه از دريافت عناوين ظاهري احساس غرور مي كند و نه از دست دادن آنها سبب احساس بدبختي در وي مي شود. نه در فقر احساس ضعف مي كند و نه در غني احساس قدرت!

مگر مي شود كه انسان پي به عظمت خدا ببرد و بعد فقر را مايه ي نكبت و ثروت را مايه ي عظمت بداند.

امام صادق (عليه السلام) از شخصي كه به ديدن او آمده بود، احوال پرسي نمود. وي عرض كرد: آقا فقيرم، امام فرمود: تو ولايت ما اهل بيت را داري، باز مي گويي فقيرم؟!

به عبارتي ديگر، امام مي خواهد بفرمايد: تو سرمايه ي عظيم معنوي پيروي از ولايت را كه از آن برخورداري، فراموش كرده اي!



[ صفحه 248]



انسان بايد هميشه به ياد عظمت خدا باشد، اگر لحظه اي اين عظمت را فراموش كند، باد نخوت و تكبر او را به خاك مذلت خواهد نشاند.

اميرمؤمنان به استاندار خود مالك اشتر مي فرمايند:

و اذا احدث لك ما انت فيه من سلطانك ابهة او مخيلة فانظر الي عظم ملك الله فوقك و قدرته منك علي ما لاتقدر عليه من نفسك [5] .

«هنگامي كه اين منصب و مقام در تو خيال قدرت و ابهتي ايجاد كرد، عظمت و قدرت خدا را بنگر و آن را در نظر آور كه فوق تو و قدرت توست.»


پاورقي

[1] نهج البلاغه صبحي صالح / نامه 53 - شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد / ج 10 / ص 133.

[2] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد / ج 18 / ص 321.

[3] زندگاني حضرت محمد خاتم النبيين / ج 3 / ص 434.

[4] وصيت نامه ي سياسي - الهي حضرت امام (ره) ص 36.

[5] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد / ج 17 / ص 33.


بازگشت