محتواي سوره ي توحيد


در غناي محتواي سوره ي توحيد همين بس كه امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايد: خداوند به دليل اينكه در آخرالزمان انسانهايي مي آيند كه در معرفت او عميق مي شوند، اين سوره و آيات آخر سوره ي حديد را نازل فرمود، [1] تا پاسخگوي نياز عقلاني آنها و كساني باشد كه مي خواهند در اين گونه مسائل، عميقانه بينديشند. در ضمن اين حديث بيانگر پاسخگويي قرآن به نيازهاي فكري اصيل انسان است.

امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: اگر فرد آماده اي را بيابم، تمام علوم را از كلمه ي الصمد استخراج مي كنم و تحويل او مي دهم.

لذا با توجه به محتواي عالي و عميق اين سوره كه حاوي جامع ترين و كامل ترين بيان و تعريف در زمينه ي مهم ترين مسأله ي جهان هستي، يعني خداشناسي است، تأكيد شده است كه هر چه بيشتر اين سوره در نماز خوانده شود و در متن زندگاني انسانها، آن هم در بهترين حالات كه حالت ارتباط با خداست، قرار گيرد تا ذهن و روان آدمي صيقل يافته، آماده ي تابش انوار الهي گردد.

اينك به ترجمه و شرح مختصري از اين سوره مي پردازيم.

بسم الله الرحمن الرحيم

«به نام خداوند بسيار بخشنده ي بسيار مهربان»

قل هو الله احد

«اي رسول ما! بگو او خداي يكتاست.»

الله به معناي ذاتي است كه در بردارنده ي تمامي صفات كمال است. در اين آيه نكته ي ظريفي وجود دارد و آن استفاده از كلمه ي احد است به جاي واحد كه به معناي يكتاست. و براي او دومي متصور نيست. در حالي كه كلمه ي واحد نيز به معناي يكي



[ صفحه 217]



است، اما منافاتي ندارد كه در مقابل آن، دو و سه نيز باشد. لذا در مقام اثبات، احد، مخصوص ذات پروردگار است و به هيچ وجه نمي توانيم از آن براي ديگري استفاده كنيم.

الله الصمد «خدا بي نياز است.»

محور در اين سوره ي شريفه كلمه ي صمد [2] است، صمد يعني چه؟ در نامه اي كه مردم بصره به امام حسين (عليه السلام) مي نويسند، از امام در مورد معناي صمد سؤال مي كنند، امام پاسخ مي دهند كه خود سوره، صمد را معنا كرده است. چون بعد از صمد مي فرمايد:

لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد [3] ، پيداست كه بقيه ي سوره در صدد بيان و تفسير صمد است.

در مورد معناي صمد، سخنان فراواني گفته شده است، اما جامع همه آنها كه معاني ديگر نيز منتج از همين معناست، اين عبارت است:

الصمد، المصود اليه في الحوائج. [4] .

«يعني كسي كه تمام جهان متوجه و نيازمند اوست.»

فقط در جهان هستي يك وجود بي نياز هست كه آن هم وجود پروردگار است. قانون علت و معلول نيز كه بر جهان هستي حكم فرماست، همين را مي گويد، زيرا مجموعه ي جهان، مجموعه ي علت ها و معلول هاست و روشنترين مشخصه ي جهان هستي، نياز و احتياج است.

آيا مجموعه ي علت ها و معلول هايي كه همه به هم نيازمندند مي توانند مجموعه ي نيازمندان بي نياز را تشكيل دهند؟ آيا مجموعه ي صفرها مي توانند عدد صحيحي را به وجود آورند؟ آيا درست است كه ما بگوييم يك صفر و دو صفر خوانده نمي شود، اما



[ صفحه 218]



مجموعه ي صفرها قابل خواندن هستند؟ بنابراين آنچه در مجموعه ي جهان وجود دارد، نياز است.

خداوند در قرآن مي فرمايد:

انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد. [5] .

«شما همگي نيازمنديد و خداست كه بي نياز است.»

جهان آفرينش و طبيعت هستي با همه ي گستردگي اش آشكارا فرياد نيازمندي مي زند.



من آن صفرم كه هيچ ارزش ندارم

ولي سر خيل صدها و هزارم



الف از قدرت من الف گردد

فزايد اعتبارش ز اعتبارم



ولي با اين همه قدرت كه بيني

من آن صفرم كه هيچ ارزش ندارم



بديهي است كه مجموعه ي نيازمند نمي تواند بي نياز باشد، لذا جهان به يك صمد يعني وجودي كه بي نياز است، نيازمند است.

در حقيقت آيه ي شريفه ي «الله الصمد» استدلالي است براي آيه ي شريفه ي «قل هو الله احد». چرا او يكتاست؟ پاسخ مي دهد او صمد است و چه دليلي براي يكتايي خدا از بي نيازي او بهتر، زيرا هر جا نياز باشد، دو و سه و... معنا پيدا مي كند. فقط در جايي دو و سه و... مطرح نيست و معنايي ندارد كه نيازي نباشد.

اكنون جاي طرح سؤال ديگري است، چرا الله الصمد؟ چرا خدا بي نياز است؟ آيه ي بعد پاسخ گوست: لم يلد و لم يولد.

«نه مي زايد و نه زاييد شده»

به عبارتي ديگر، نه فرزند دارد و نه فرزند كسي است، زيرا موجودات در زاده شدن و زاييدن نيازمند به غيرند. بنابراين خدايي كه لم يلد و لم يولد است، به پديد آورنده اي نياز ندارد.

در تاريخ نقل شده است كه گروهي از يهود خدمت پيامبر رسيدند، آنها سؤال



[ صفحه 219]



كردند: اگر همه چيز را خدا آفريده، پس خود او را چه كسي آفريده است؟! پيامبر از سؤال آنها نارحت گرديد، جبرائيل نازل شد و سوره ي مباركه توحيد را بر پيامبر فرود آورد.

مشابه همين سؤال در زمان ما از طرف راسل مطرح گرديد. اصولا منشاء طرح چنين سؤالهايي عدم شناخت خداست، مگر خدا پديده است كه نياز به پديد آورنده اي داشته باشد؟ اگر پديده باشد كه ديگر صمد نيست.

نياز به علت، نياز به اجزاء و هر نوع نيازي، در هر شكل و فرمي، مربوط به جهان ماده است. جهان ماده سراپا نياز است و در رأس همه ي نيازها، نياز به علت است، اما وجودي كه احد است و صمد است و لم يلد و لم يولد است و لم يكن له كفوا احد است، در مورد چنين وجودي، كمترين نيازي متصور نيست.

سبحان الله «پاك و منزه است خدا از هر نقص و عيبي.» و چه نقص و عيبي بزرگتر از نياز به علت، زيرا هستي معلول، در گرو علت است. بنابراين خدا صمد است، بي نياز است، و اين بي نيازي، روشنترين مشخصه ي اوست، همان گونه كه نيازمندي، روشنترين مشخصه ي مخلوق است.

مشكل راسل و امثال او، يهوديان و امثال آنها، در طرح چنين سؤالي، ديد و نگرش جاهلانه ي آنها نسبت به خدايي است كه «الله اكبر من ان يوصف» است. آنها شناختي دقيق و دركي صحيح و تعريفي روشن از خدا ندارند. آنها معتقد به خدايي بودند كه در ذهن خود ترسيم مي نمودند، در حقيقت خود آنها و ذهن آنها، خالق آن خدا بودند! در حالي كه اين سوره ي مباركه، تعريف روشن و دقيقي از خدا ارائه مي كند. به راستي كه اين سوره، سوره ي اخلاص است.

كسي كه اين سوره را خوب بفهمد، انديشه اش از همه ي شركها، پاك مي گردد. كسي كه در فضاي اين سوره زندگي كند، فقط خدا را بي نياز بداند و او را سبب و مقصود بداند و رفع همه ي نيازها را در او جست و جو كند، چنين انساني در مقام عبادت، هيچ گاه پرستش غيرخدا نخواهد كرد و در مقام استعانت، از غيرخدا كمك نخواهد خواست و



[ صفحه 220]



در مقام عبوديت، طوق بندگي ديگران را هرگز به گردن نخواهد آويخت! او به آن مرحله اي مي رسد كه ما رأيت شيئا الا و رأيت الله معه و قبله و فيه. اميرمؤمنان مي فرمايد:

«چيزي را نديدم، مگر آنكه همراه آن و قبل از آن و در آن خدا را ديدم.»


پاورقي

[1] تفسير شريف لاهيجي / ج 4 / ص 887.

[2] در كتب لغت، صمده را به معناي قصده معنا كرده اند. بنابراين المصمود يعني المقصود.

[3] كنزالدقائق / ج 11 / ص 611 - اسرار الصلوة ملكي تبريزي / ص 412.

[4] كنزالدقائق / ج 11 / ص 609.

[5] فاطر / آيه ي 15.


بازگشت