عبادت و تفكر


جايگاه و نقش تفكر هيچ گاه و در هيچ امر و مسأله اي قابل انكار نيست. تفكر، به كارها، محتوا، عمق و ارزش صد چندان مي بخشد. آيات قرآن و روايات متعددي در ارزش تفكر از پيامبر و اهل بيت رسيده است كه در هر امر و مسأله اي ما را دعوت و توصيه به تفكر نموده اند.

از جمله اموري كه تفكر، ارزش آن را بسيار متعالي مي سازد، عبادت و امور عبادي است.

علي (عليه السلام) مي فرمايد:

لاخير في عبادة ليس فيها تفكر [1] .

«عبادتي كه در آن تفكر نباشد، خيري ندارد.»

البته همان طوري كه قبلا هم تذكر داديم، منظور از اين حديث شريف آن نيست كه عبادتي كه به همراهش تفكر نباشد، ساقط كننده ي تكليف نيست. خير، بلكه منظور نفي كمال است. يعني عبادتي كه در آن تفكر نباشد، داراي بهره ي كامل نيست.

اساسا خود تفكر نوعي عبادت است، در برخي روايات داريم كه يك ساعت فكر كردن از شصت سال عبادت بالاتر است. حال اگر اين دو، يعني عبادت و تفكر با هم



[ صفحه 198]



توأم شدند، محصول ارزشمندي كه همان «عبادت متفكرانه» باشد به بار مي آيد. بديهي است در آن صورت شاهد به وجود آمدن فضايي سرشار از معرفت و معنويت در جامعه ي خود خواهيم بود.

اكنون برگرديم به بحث تفهم و تفهيم، به راستي در نماز چه چيزي را بايد بفهميم؟ و به چه كسي بايد بفهمانيم؟

در ابتداي بحث، اين نكته ي قابل ذكر است كه در نماز مفهم و متفهم و يا به عبارتي ديگر معلم و متعلم هر دو يكي است و آن هم شخصي جز خود نمازگزار نيست. بنابراين شخص نمازگزار هم بايد خود بفهمد و هم به خود بفهماند.

اكنون اين سؤال قابل طرح است كه در نماز چه چيزي را بايد بفهميم و بدانيم؟ در پاسخ بايد گفت: اولا تفهم ميدان بسيار گسترده اي دارد، حداقل، آن است كه نمازگزار در حال نماز بداند چه مي كند؟ در پيشگاه كيست؟ و با چه كسي سخن مي گويد؟ و چه مي گويد؟ و معناي جملاتي را كه بر زبان جاري مي كند بداند.

البته ممكن است حضور قلب براي نمازگزار، بدون اينكه معناي جملات را بفهمد حاصل شود، اما اين، حضور قلب كاملي نخواهد بود، مانند حالت حزني كه به هنگام شنيدن روضه به زباني كه ما متوجه آن نمي شويم، براي ما پيش مي آيد. شايد در آن هنگام، با اينكه نمي دانيم روضه خوان چه مي گويد، ولي فضاي كربلا را براي خود ترسيم كنيم و در آن حال دلمان شكسته شده، اشكمان جاري گردد.

شبيه چنين حالتي را مي توان از علاقه مندان به قرآن كه متوجه معاني آيات آن نمي شوند، نيز مشاهده كرد. وقتي صداي قرآن به گوش آنها مي رسد، حالت خاصي برايشان بوجود مي آيد كه تشعشع حظ و لذت را در برق نگاهشان مي توان ديد!


پاورقي

[1] اصول كافي / ج 1 / ص 36.


بازگشت