معراج السعاده


فرزند برومند علامه نراقي، كه به مولي احمد نراقي معروف شده است. براي استفاده فارسي زبانان كتاب والد ماجد خود را به فارسي ترجمه و تلخيص نموده و اشعاري بر آن افزوده و آن را «معراج السعاده» ناميده است. و اين مطلب را در مقدّمه ي كتاب به تصريح بيان نموده است.

مقام پنجم كتاب، در معالجه اخلاق ذميمه اي است كه متعلق به سه قوه يا دو قوه مذكور، در صفحات قبل همان كتاب است كه شامل سي و سه صفت مي باشد كه صفت سي و سوم «فسق» و ضد آن اطاعت مي باشد و مباحث آن تا آخر كتاب ادامه دارد.

در ضمن مصاديق طاعت، نماز را به تفصيل ذكر كرده است و اينك فصلي از آن را كه درباره حضور قلب است با مختصري تلخيص و تغيير پاره اي از كلمات



[ صفحه 82]



و عبارات مشكل، ذيلا مي آوريم: [1] .

«بدان كه در اين كه امور مذكوره، روح نماز و حقيقت آن و مقصود اصلي از آن هستند، امري است ظاهر، چه غرض كلي از عبادات و طاعات، حصور صفاي نفس و روشني دل است. پس هر عملي كه تاثير آن در صفاي نفس و نورانيّت دل بيشتر است افضل است. و شبهه نيست كه آن چه از نماز باعث پاك شدن نفس از كدورت، و سبب صفا و تجرد آن مي گردد، اموري است كه مذكور شد و حركات ظاهريه، تنها چندان مدخليّتي در آنها ندارند. و چگونه چنين نباشد و حال اين كه بنده، در حال نماز در مقام مناجات و عرض حاجات خود با پروردگار است. و شكي نيست كه كلامي كه از روي غفلت سر زند مناجات و عرض مطلب نيست و اين خود امريست ظاهر و كسي كه بادل غافل و بدون توجّه بگويد «اهدنا الصراط المستقيم» چه مطلبي عرض كرده و چه سئوالي از خدا نموده است و مقصود كلي از حمد و سوره و ذكر ركوع و سجود، ثنا و ستايش پروردگار و حمد او و تضرع و دعا است و شكي نيست كه او خدا را نمي بيند و مشاهده نمي نمايد پس هرگاه دل را هم پرده غفلت گرفته باشد و از اين غافل باشد كه چه مي گويد و با كه مي گويد و فقط زبان خود را بجنباند، چه حمد و ثنائي خواهد بود و چه تضرع و دعائي كرده خواهد بود و همچنين مقصود از ركوع و سجود جز تعظيم و تمجيد الهي نيست و با وجود غفلت، تعظيم چگونه به عمل مي آيد و هرگاه اين افعال از تعظيم بودن بيرون روند ديگر بجز جنبانيدن سر، و خم كردن پشت كه چندان دشوار نيست چه چيز باقي مي ماند پس اگر نماز فقط همين حركات



[ صفحه 83]



مي بود چگونه ستون دين محسوب مي شد و حد فاصل ميان كفر و اسلام مي گشت و مهمترين عبادات قرار مي گرفت؟».

«از آنجا كه حضور قلب و خشوع و خوف و خشيت مقصود عمده ي از نماز است، آيات بسيار و اخبار بي شمار در ترغيب به آنها و بيان فضيلت آنها و مذمّت اهل غفلت در حال نماز و... رسيده و خداوند تعالي در بيان مؤمناني كه حكم به درستكاري ايشان داده، مي فرمايد «اَلَّذينَهُمْ في صَلوتِهِمْ خاشِعوُن: آن مؤمنان كساني هستند كه در نماز خود خاشع مي باشند» و نيز مي فرمايد «وَ اَقِم الصَّلوةَ لِذِكْري» يعني نماز را بجهت ياد كردن من بجاي آور... و از حضرت پيغمبر(ص) مروي است كه هركس دو ركعت نماز بجاي آورد كه در آن چيزي از امور دنيا بخاطر نگذراند، گناهان او آمرزيده مي شود... و فرمود كه خدا به نمازي كه آدمي دل خود را حاضر نكرده باشد نظر نمي افكند و در اخبار وارد است كه حضرت داود(ع) عرض كرد پروردگارا! چه كسي را در خانه خود جا مي دهي؟ و نماز كه را قبول مي كني؟ فرمود: كسي را كه فروتني كند از براي عظمت من، و روز خود را بگذراند به ياد من، و نفس را از خواهشهاي آن باز دارد و... پس چنين شخصي نورش در آسمان مي درخشد مانند خورشيد تابان و چون مرا بخواند در جواب او لبيك مي گويم... از حضرت اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: خوشا بحال كسي كه دل و عبادت خود را براي خدا خالص سازد و در آن حال به آن چه چشم او مي بيند مشغول نگردد و از ياد خدا غافل نشود و به آن چه گوش او مي شنود توجّه پيدا نكند و از حضرت امام جعفر صادق(ع) مروي است كه بيم و اميد در دل هيچ بنده اي جمع نمي شود مگر اين كه سزاوار بهشت مي گردد. پس به هنگام نماز روي خود را به سوي خدا كن، تا خدا دل هاي



[ صفحه 84]



بندگان مؤمن را متوجّه تو گرداند.»

«امام محمدباقر(ع) فرمود كه گاهي نصف نمازهاي انسان بالا مي رود و گاهي ثلث آن و گاهي ربع آن و زماني همه ي آن، و بالا نمي رود (قبول نمي شود) مگر آن مقداري كه همراه با حضور قلب باشد و نماز نافله نقصان نماز واجب را جبران مي كند (بشرط انكه با حضور قلب باشد)».

«بعضي از همسران رسول خدا(ص) نقل مي كنند كه آن حضرت در نزد ما نشسته بود و سخن مي گفت و به محض اين كه وقت نماز داخل مي شد براي آن حضرت حالتي روي مي داد كه گوئي ما رانمي شناسد و ما هم او را نمي شناسيم. و سيد اولياء (علي(ع)) چون شروع به وضو گرفتن مي نمود رنگ رخسار مباركش متغيير مي گرديد و چون وقت نماز داخل مي شد متزلزل مي گشت عرض كردند كه تو را چه مي شود؟ فرمود هنگام اداي امانتي رسيد كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرد و همه از تحمّل آن ابا كردند».

«حضرت امام حسن مجتبي(ع) چون از وضو فارغ مي شد رنگ مباركش متغير مي گشت. شخصي از سبب آن پرسيد فرمود كسي كه اراده حضور پروردگار صاحب عرش نمايد، سزاوار است كه رنگش متعير گردد و حضرت سجاد(ع) در برابر سئوال مشابهي فرمود آيا نمي دانيد در خدمت چه كسي مي ايستم؟»

«يكي از بزرگان را سئوال كردند (از كيفيت نمازش) گفت: چون وقت نماز داخل مي شود و وضو مي سازم و به مصلاي خود مي روم و لحظه اي مي نشينيم تا اعضاء و جوارح من آرام گيرند پس برمي خيزم و كعبه را ميان دو ابروي خود قرار مي دهم و صراط را در زير قدم خود مي بينم و بهشت را در طرف راست و



[ صفحه 85]



جهنم را در طرف چپ و ملك الموت را در عقب سر و چنان مي پندارم كه اين آخرين نماز من است. پس در ميان بيم و اميد مي ايستم و تكبيرةالاحرام مي گويم و شمرده قرائت مي كنم و با خضوع و خشوع ركوع و سجود مي كنم و با اخلاص تمام نماز را به پايان مي برم و نمي دانم كه نماز قبول شده است يا نه».

در اينجا جملات انتخابي ما از كتاب «معراج السعاده» به پايان رسيد و بقيّه فصل هاي آن كه درباره آداب باطنيه نماز است، بسيار خواندني و قابل استفاده مي باشد [2] و اگر كسي به زبان عربي آشنا باشد چه بهتر كه اين مطالب معنوي و گرانبها را در اصل كتاب (جامع السعادات) با آن قلم شيواي مرحوم مولي مهدي نراقي، ملاحظه نموده و از اين مبحث استفاضه و استناره نمايد؛ تا مگر در نمازهاي خود به پيشوايان معصوم و پيروان حقيقي آنان اقتدا نموده و به حضور قلب و درك لذّت مناجات، توفيق يابد و با جذبات الهيّه مجذوب گردد.


پاورقي

[1] معراج السعاده نراقي، بجث آداب باطنيه نماز ص282 قطع رهلي.

[2] محدث قمي معراج السعاده را به نام «مقامات العليه في موجبات السعادة الابديه» خلاصه كرده است كه در سال 1367 ه.ق بقطع جيبي در تهران به چاپ رسيده است كه داراي 172 صفحه مي باشد.


بازگشت