سلام


نماز رو به پايان است آخرين تشهد تمام گرديده و چيزي از نماز نمانده است جز خداحافظي رسمي كه به شكل سلام هاي نماز است.

شايد غفلت تا اين لحظه ادامه يافته و تا اينجا حضور قلبي پيدا نشده باشد و نمازگزار از روي عادت هميشگي كلمات را پشت سرهم رديف كرده باشد. اگر هم وضع چنين باشد آخرين محل تدارك باقي است و آن جلسه سلام است.

سلام چيست؟ سلام ارتباطي است با پيامبر اسلام(ص) و سپس با تمام نيكان و پاكان و بندگان شايسته ي خدا، (از زمان آدم(ع) تا زمان نمازگزار) كه در محضر پروردگار انجام مي گردد پس از آن به تمام مكلّفين مخصوصا افراد با ايمان و فرشتگان حاضر سلام داده مي شود.

شما نمازگزار عزيز پس از آن كه از صميم قلب شهادتين را ادا كرده و در ضمن تشهد، به يكتائي آفريدگار جهان و رسالت حضرت خاتم النبيين محمد بن



[ صفحه 69]



عبدالله(ص)، گواهي داديد اينك در جلسه رسمي پايان نماز، در حضور خدا قرار مي گيريد و به پيامبر خدا(ص) خطاب كرده مي گوييد«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيٌّهاَ النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُاللهِ و بَرَكاتُه»: سلام برتو اي پيامبر خدا و رحمت و بركات خدا نيز برتو باد.

جلسه ي بسيار باشكوهي است روح شما با روان پيامبر(ص) در حضور خدا تماس مي گيرد و از آن خورشيد آسمان رسالت مستنير مي شود؛ مبادا غفلت كنيد و از اين مجلس پرفيض دست خالي بيرون آئيد توجّه كنيد كه كجا هستيد و چه مي گوييد. چشم بصيرت را باز كنيد كه در حضور رسول خدا(ص) هستيد. اين شما و اين مناسب ترين موقعيّت ها، بكوشيد كه از اين مخزن انوار، پرتوي هم به قلب شما بتابد «يَهْدِي اللهُ لِنوُرِهِ مَنْ يَشاءُ» [1] .خداوند هركس را بخواهد به سوي نورش راهنمايي مي كند.

پس از اين موفقيّت به تمام بندگان شايسته خدا كه روزي در اين جهان بوده و اكنون روي در نقاب خاك كشيده اند و يا هنوز در اين جهان عمري مي گذرانند سلام كرده مي گوييد: «اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلي عِبادِاللهِ الصَّالِحينَ»: سلام بر ما و بر تمام بندگان شايسته ي خدا باد پس از آن به فرشتگان حاضر و اگر نماز جماعت باشد به نمازگزاران هم مي گويد:

«اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَكاتُه».

راستي چقدر باعظمت است اين جلسه پايان نماز، و چه شيرين است اين ملاقات هاي معنوي و چه پربار است اين تماس هاي باطني!! و چقدر سرمست



[ صفحه 70]



كننده است اين شراب طهور، كه آثار وجد و شور آن تا مدّتي باقي مي ماند و احساس مي شود اگرچه براي ديگران قابل توصيف نباشد وجد و شوري كه انسان در آن حالت خود را نيز فراموش مي كند و بعداً هم ياراي وصف كردن آنرا ندارد؛ چه خوش گفت سعدي:

«يكي از صاحبدلان سر به جيب مراقبت فرو برده و در بحر مكاشفت مستغرق شده. آنگه كه از اين معاملت بازآمد، يكي از ياران به طريق انبساط گفت: از اين بستان كه بودي ما را چه تحفه كرامت كردي؟ گفت بخاطر داشتم كه چون به درخت گل رسم دامني پركنم هديه اصحاب را، چون برسيدم بوي گلم چنان مست كرد كه دامنم از دست برفت» [2] .


پاورقي

[1] سوره نور (بيست و چهارم) آيه نور.

[2] كليات سعدي با تصحيح فروغي - ديباچه گلستان.


بازگشت