سجود


بالاترين عضو بدن، سر انسان، و عالي ترين قسمت صورت، پيشاني است.

كشيدن گردن و بلند نگهداشتن سر، علامت اظهار بزرگي است و پائين آوردن سر و كج كردن گردن علامت اظهار بزرگي است، پائين آوردن سر و كج كردن گردن علامت تواضع و تذلل و در عرف مردم، پيشاني بر زمين نهادن و به خاك افتادن نشانه ي آخرين درجه تواضع است.

نمازگزار از ركوع برمي خيزد و خدا را به بزرگي ياد مي كند «الله اكبر» و بلافاصله به سجده مي رود و در برابر پروردگار بلندمرتبه، به پستي و حقارت خود عملا اعتراف مي كند.

جبهه برخاك ساييدن در پيشگاه خدا، يعني پروردگارا خاكسار توأم و در برابر فرمان هايت مطيع محض مي باشم و از هيچ كس و هيچ چيز به جز تو و نمايندگانت فرمان نمي برم.

مي دانيم كه اين يك ادّعا است و برآمدن از عهده ي آن، كار آساني نيست؛ زيرا علاوه بر اين كه در زندگاني روزمره از خواهش هاي نفس تبعيّت مي كنيم، گاه و بيگاه نيز بت هاي بيجان و جاندار توجّه ما را جلب مي كند و به همين جهت در هر سجده تجديد عهد، نموده و پيمان مي سپارم كه از اين به بعد از غيرخدا فرمان نبريم ولي باز هم مراحلي پيش مي آيد كه اين عهد كم و بيش مي شكند و بنابر اين در هر سجده به زبان حال و قال عذر گذشته ها را مي خواهيم و مي كوشيم كه روزبه روز در جاده يكتاپرستي جلوتر رويم و تكامل پيدا كنيم و توفيق ثبات



[ صفحه 65]



قدم در صراط مستقيم را از درگاه آفريدگار خود مسئلت مي داريم. اينجا است كه حالتي مركب را از درگاه آفريدگار خود مسئلت مي داريم. اينجا است كه حالتي مركب از رقت و پشيماني و توبه و درك حقارت خود و تصميم بر ترك گناهان و شرمساري پيش مي آيد و مجموعا حال خوشي ايجاد مي كند در همين حال است كه ساجد ميل دارد كه دقايقي بدين منوال بگذراند و مايل نيست كه بزودي سر از سجده بردارد.

او خدا را مي خواند و سجده را طول مي دهد و از خداي لطيف و خبير كه بر همه نيازمندي ها و نقاط ضعف انسان آگاه است، همي خواهد كه رحمتش را بر وي نازل گرداند.

كم كم دنيا و مافيها و جريان عادي زندگي به دست فراموشي سپرده مي شود. عالم، عالمي ديگر و حالت، حالتي لذّت بخش است. اعتراف و عقده گشائي پس ازمعصيّت ها و بازگشت به سوي خدا، بعد از لغزشها بسي بهجت انگيز است و شمول مجدد رحمت الهي بر توبه كاران انبساطي زايد الوصف مي آورد.

حلاوت سجده چنان تأثير عميق مي گذارد كه انسان در غير نماز هم به چشيدن آن تمايل پيدا مي كند و به همين جهت رهروان طريق حق و عارفان واقعي، دم را غنيمت مي شمرند و هر آنگه كه ميسر باشد گوشه اي خلوت مي گزينند و سر به سجده مي نهند و دقايقي چند از عالم ماديّات اعراض مي كنند و به زندگي و لذائذ فاني آن، پشت پا مي زنند و روانشان به سوي عالم ملكوت پر مي گشايد. چنين كساني هر وقتي كه از كدورت هاي مادي دلتنگ مي شوند و جهان لايتناهي آخرت را آرزو مي كنند، به سجده پناه مي برند و به راز و نياز مي پردازند. هم ايشانند كه پس از هر نمازي به علامت شكر و سپاس سر بر



[ صفحه 66]



آستان خدا مي نهند و در حاليكه اشگ در چشمان حق بينشان حلقه زده «شكراًلله» مي گويند. تا اينجا مطالبي است كه قابل گفتن و شنيدن بود، ولي از اين به بعد حالاتي پيش مي آيد كه دركش ممكن و وصفش غيرممكن است (يُدْرَكُ وَلايوُصَف). بنابر اين ساجد را به حال خود رها مي كنيم تا بدون جُستن آداب و ترتيب، هرچه دلش مي خواهد به پروردگارش بگويد [1] و آن چه آرزو دارد بخواهد و قدم در ميدان قرب نهد و در فضاي معنويّت اوج گيرد، با بال و پراخلاص به پرواز درآيد تا مگر به جائي رسد كه بجز خدا نبيند [2] و گوش دلش نداي «لبيك يا عبدي» را بشنود.

«در خبر است از سرور كاينات و مفخر موجودات و رحمت عالميان و صفوت آدميان و تتمه دور زمان [3] محمد مصطفي(ص) كه هرگاه يكي از بندگان گنهكار پريشان روزگار، دست انابت به اميد اجابت، به درگاه حق جلّ و علا بردارد، ايزد تعالي در او نظر نكند، بازش بخواند، باز اعراض كند، ديگر بارش به تضرع و زاري بخواند حق سبحانه و تعالي فرمايد: «يا ملائِكَتي قَدِ اسْتَحْييْتُ مِنْ عَبْدي و لَيْسَ لَهُ غَيْري فَقَدْ غَفَرْتُ لَهُ: دعوتش را اجاب كردم و اميدش را برآوردم كه از بسياري دعا و زاري بنده همي شرم دارم».



«كرم بين و لطف خداوندگار

گنه بنده كرده است و او شرمسار» [4] .





[ صفحه 67]




پاورقي

[1] اشاره به اين بيت مولوي است:



هيچ آدابي و تربيتي مجوي

هرچه مي خواهد دل تنگت بگوي.

[2] اشاره به شعر سعدي:



رسد آدمي بجائي كه بجز خدا نبيند

بنگر كه تا چه حد است مكان آدميت.

[3] اشاره به ختم نبوت.

[4] كليات سعدي با تصحيح فروغي - ديباچه ي گلستان.


بازگشت