حمد


پس از آنكه عظمت الهي را بياد آورد و هر چيز و هركس غير او در نظرش حقير و كوچك جلوه كرد به نام با عظمتش آغاز سخن مي كند و مي گويد: «بسم الله الرّحْمن الرّحيم» نماز را به نام خدا آغاز مي كنم خدايي كه «باران رحمت بي حسابش همه را رسيده و خوان نعمت بي دريغش همه جا كشيده» شده است.

مي دانيم كه اين آيه اوّلين آيه ي قرآن مجيد و آغاز اوّلين سوره ي قرآن است. نخستين تعليم اين است كه هركاري به نام خدا بايد آغاز گردد زيرا بقول يكي از نويسندگان: «نقش توجّه به خدا در زندگي، نقش خون است در بدن» [1] آري «هركار هدفداري كه به نام خدا آغاز نشود از لحاظ معنوي ادامه ندارد» [2] مسلماني كه كارها را به نام «الله» شروع مي كند، رحمت عمومي خدا را كه شامل حال همه موجودات جهان است بياد مي آورد و اميدوار مي شود، همچنين به رحمت خصوصي پروردگار كه شامل افراد با ايمان است توجّه مي كند و خود را



[ صفحه 27]



در مشكلات تنها و بي يار و ياور نمي بيند و در سختي ها و ناهمواري هاي زندگي استقامت مي ورزد.

در زندگي يك فرد مسلمان و در جامعه اسلامي، تمام كارها فقط بايد به نام نامي خدا آغاز شود نه به نام بتي و نه به نام طاغوتي و نه به نام استعمارگري و نه به نام ستمگري، آري فقط به نام «الله».

تعليم يافته اين مكتب در برابر هيچ مقامي سر تعظيم فرود نمي آورد و قدرت هاي شگرف دنيا در نظرش حقير مي نمايد، در اجراي فرمان هاي «الله» بدون هراس قدم برمي دارد؛ زيرا با خواندن نخستين كلمات كتاب آسمانيش (بسم الله) هرنوع يوغ بندگي و اسارت را از گردن خود برداشته و كنار زده و است، سرافراز و آزاد، توانا و مقاوم به ادامه ي زندگي پرداخته و جز در پيشگاه عظمت پروردگار، در آستانه هيچ كس و هيچ چيز پيشاني بر خاك نمي سايد.

«اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمينَ»: هرگونه سپاس مخصوص خدائي است كه پروردگار تمام جهان ها و جهانيان است.

پس از ذكر نام خدا نمازگزار در مقام تشكر از نعمت هاي بي پايان، با اداي اين جمله اعتراف مي نمايد كه هرگونه نعمتي از هركسي و از هر جائي به او رسيده يا مي رسد، بطور مستقيم يا غيرمستقيم از خدائي است كه جهان و جهانيان را آفريده است. انسان با هر جمله اي كه بخواهد خدا را بستايد ممكن است كافي نباشد ولي يقيناً كامل ترين حمد و بهترين سپاس با جمله اي ادا مي شود كه پروردگار آنرا تعليم داده است، كه همان جمله ي «الحمدلله رب العالمين»



[ صفحه 28]



مي باشد [3] .

اگر «عالمين» را بمعني جهانيان بگيريم (نه جهان ها) نسبت دادن «رب» به مردم، عزيز داشت و عنايتي است براي انسان ها، شبيه آن چه در سوره «ناس» ديده مي شود و اين يكي از موارد متعددي است كه نماز انسان را به سوي مردم و امت توجّه مي دهد و اگر بمعني جهان ها بگيريم در ضمن اين حمد با ذكر كلمه «عالمين» نمازگزار توجّه مي كند كه در محضر آفريدگاري قرار گرفته است كه منظومه هاي شمسي و كهكشان ها و جهان هاي ديده و ناديده، بدون استثناء مخلوق او هستند. اينجا است كه عظمت خدا سراپا وجودش را مي لرزاند، خشيت (ترس از بزرگي خدا) برقلبش مستولي مي گردد و نزديك مي شود كه از خود مأيوس گردد، ولي در همين جا طبق تعليم الهي مي گويد «اَلَرَّحْمنِ الرَّحيم» يعني خداوند با وجود عظمتش، بخشاينده و مهربان است و در نتيجه، آرامش مجدد مي يابد ولي براي توجّه يك جانبه به رحمت پروردگار و حال معنوي لازم است به مسئوليّت ها و تعهدها و قصورها و تقصيرها توجّه شود و اينجا است كه آيه بعدي به نمازگزار هشدار مي دهد و روز جزا را يادآوري مي كند.

«مالِكِ يَوْمِ الدّين»: خداوند صاحب روز جزا و فرمانرواي مطلق رستاخيز است. با گفتن اين جمله انسان، به حساب دقيق روز قيامت و رسيدگي كامل به اعمال انسان ها، متوجّه مي شود و منظره وحشت انگيز و هولناك محشر در نظرش مجسم مي گردد. روزي كه تمام انسان ها از جاي خود برمي خيزند و در پيشگاه پروردگار مسئوليت كارهاي خود را بدوش مي گيرند و حق هر مظلومي از ظالم



[ صفحه 29]



گرفته مي شود و هركسي به سزاي اعمال خود مي رسد. اينجا است كه نمازگزار از غلفت هاي گذشته بيدار شود و از گناهان پشيمان مي شود و تصميم مي گيرد كه بعد از نماز، بيش از پيش به اصلاح كارهاي خود بپردازد، تا مي تواند رذايل اخلاقي را به «فضايل» مبدل سازد چرا كه در روز قيامت جز قلب سليم نمي پسندند [4] و سعي مي كند كه بدي ها را به نيكي ها تبديل كند، زيرا توشه آخرت جز كارهاي نيك نيست و نيز مي كوشد كه از زشتكاري هاي خود توبه كند و حقوقي را كه از ديگران ضايع كرده است جبران نمايد. به دليل اين كه در روز قيامت طاقت اداي اين همه حقوق را ندارد و اگر پروردگار از گناهانش بگذرد، از حق مردم كه مال مردم است صرفنظر نخواهد كرد [5] .

«اِياَّكَ نَعْبُدُ وَ اِيَّاك نَسْتَعينُ»: فقط تو را مي پرستيم و فقط از تو ياري مي خواهيم. تا اينجا هرچه بود به صيغه ي غايب گفته مي شد، گويي نمازگزار هنوز شايستگي آن را پيدا نكرده بود كه به صيغه ي خطاب با خداي خود سخن گويد ولي اكنون كه به نام او و فقط به نام و نماز را آغاز كرده و به رحمتش از يك سو و به حساب دقيقش از سوي ديگر توجّه يافته، شايسته است كه بشكل خطاب با آفريدگارش راز و نياز كند. گوئي اكنون قلبش رويا روي پروردگار قرار گرفته و روحش در حضور آفريدگار و در آستانه ي لقاءالله است و درهاي ملكوت الهي به رويش باز شده و به ملاء اعلاء بار يافته است. وه چه لحظه خوشي و چه موقعيت



[ صفحه 30]



مناسبي براي پرواز روح و عروج معنوي پيش آمده است!. گوارا باد براي نمازگزار، اين عوالم بهشتي.

با گفتن «ايّاكَ نَعبُدُ» يك بار ديگر به عقيده ي سازنده ي يكتا پرستي توجّه مي شود و نمازگزار تعهد مي سپارد كه جز خداي يكتا را نپرسند. آري ديگر تملّق هاي بيجا در آستان طاغوت ها براي يكتاپرست مفهومي ندارد. روزي بود كه شاعر مي گفت:



نه كرسي فلك نهد انديشه زير پاي

تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان زند



نمازگزار به اين قبيل سراينده ها اخطار مي كند كه ديگر در آستان طاغوت زانو نزنند و به جنايات آنان صحّه نگذارند، بلكه با آنان مبارزه كنند و در برابر زورگوئي ها بپاخيزند و براي خدا قيام كنند تا مگر حق مظلومان از ستمگران گرفته شود و احكام مدينه فاضله اسلامي در جهان پياده گردد؛ امروز كه در سال نوزدهم انقلاب هستيم بيش از هر موقع ديگر جملات و كلمات نماز بايد يكي پس از ديگري جامه عمل پوشد، وگرنه خون شهيدان و رنج ها و زحمت هاي طاقت فرساي پيكارگران به هدر مي رود و انقلاب از مسير اصلي خود: خداي نخواسته، منحرف مي گردد.

يكتا پرست نه فقط حمد و ثنا را براي صاحبان زر و زور نثار نمي كند، بلكه چنين كساني را جز جانوراني درنده و خوكهائي شهوتران چيزي نمي بيند و با ناصرخسرو هم آواز مي شود آنجا كه مي گويد:



من آنم كه در پاي خوكان نريزم

مر اين قيمتي دُرّ لفظ دَري را [6] .



در اين آيه (اِيّاكَ نَعْبُدْ...) بجاي «من» ما آمده و باصطلاح به صيغه ي متكلم مع



[ صفحه 31]



الغير سخن گفته شده است. چرا؟ براي اين كه مسلمان به تنهائي مفهومي ندارد، او هميشه با مردم و در ميان مردم و متّحد با آنها است.

سحرگاهان كه هنوز سپيده ندميده است از رختخواب برمي خيزد و خواب و استراحت را كنار مي نهد و در محراب عبادت به نيايش مي ايستد، در حالي كه مردم در خوابند، وي در آن گوشه تنهائي هم مي گويد: «اِيّاكَ نَعْبُدُ...» تنها تو را مي پرستيم.

آري انسان با ايمان كه در مكتب قرآن تربيت يافته است، اتحاد ناگسستني با برادران و خواهران دارد كه حتّي در دعاهاي خصوصي نيمه شب ها آنان را فراموش نمي كند و در قنوت نماز «وِتر» تا آنجا كه مي تواند آنان رابه نام، دعا مي كند، توفيق و سعادتشان را از پروردگار مسئلت مي نمايد و پيشرفت تمام جوامع اسلامي و برادران و خواهران مسلمان را در تمام جبهه هاي پيكار و مبارزه در تمام جهان درخواست مي نمايد.

تعبير «اياك نعبد» توجّه قرآن و نماز را به مردم و ملّت اسلامي و مسئله ي اتحاد و اتفاق به ميزان قابل ملاحظه اي روشن مي سازد. چرا كه اسلام دين مردم و قرآن كتاب مردم و كعبه خانه ي مردم و الله پروردگار مردم و پادشاه مردم و معبود مردم است، به يك كلمه، مردمي ترين مكتب در جهان بشريّت، مكتب اسلام است و تا مردمان در روي زمين وجود دارند براي رسيدن به سعادت واقعي راهي بهتر از اين مكتب ندارند و براي عملي ساختن آرزوي مقدّس بشري درپي ريزي مدينه ي فاضله، وسيله ي كاملي بجز اسلام، نمي توان يافت.

ناگفته پيدا است كه زاهدان گريخته از اجتماع را كه اهتمام به امور اجتماعي



[ صفحه 32]



مسلمانان ندارند نمي توان مسلمان شمرد [7] .

در اين آيه: چنانكه در بالا اشاره شد - سخن به صيغه ي خطاب بود در صورتي كه در آيات قبلي به صيغه غايب بود. اين توجّه از غيبت به حضور را در ادبيات عرب «التفات» گويند كه حكمت اين التفات را در بالا بيان كرديم، اكنون مي گوئيم كه از اين التفات درس ديگري نيز مي گيريم و آن اين است كه انسان در ميان زرق و برق زندگي و مظاهر زيبنده ي دنيا - كه عملا حكومت زر و زور در همه جا بچشم مي خورد - بايد مرتباً به خدا، دين، ارزش هاي واقعي و جهان معنويّت التفاتي كند تا بتواند پرده ي غفلت را بدرد و از غافلان نباشد.

درسي ديگر نيز از اين آيه مي گيريم و آن اين كه زاهدان در محراب نشسته و راهب صفتان از مردم گسسته را از اسلام چندان نصيبي نيست.

عبادت ها و گريه هاي شبانه بايد پيكار افروز ساعت هاي روز باشد و نيروگاهي براي ميدان هاي جهاد به حساب آيد، چقدر مناسب گفته است دشمن خونين علي(ع) «عمر و عاص» در وصف اين ابر مرد اسلام:

«اوست كه شب ها در محراب عبادت بيش از همه مي گريد و هم اوست كه در خونين ترين نبردهاي ميدان كارزار، مي خندد» [8] آري اين آيه با وجود اختصار لفظي، الهام بخش شيرمردان و شيرزنان اسلام و نيروگاهي براي جهاد اسلامي است.

«اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»: ما را به راه راست هدايت فرما.



[ صفحه 33]



نمازگزار اگرچه داراي ايمان است، ولي هر لحظه احتمال انحراف وجود دارد و به همين جهت از خدا مي خواهد كه او را ياري كند و در راه حق ثابت قدمش نگه دارد و چنين كاري جز از پروردگار برنمي آيد، در اين مورد فقط از او بايد مددخواست. امّا در كارهاي ديگر ياري جستن از صبر و پايداري و از نماز [9] و حتّي از مؤمنان واقعي و شهدا و شايستگان [10] مانعي ندارد.

راهي كه در اين آيه هدايت شدن به سوي آن را از بارگاه پروردگار بزرگ درخواست مي كنيم همان راه خدا است و راه كساني است كه مورد اكرام پروردگار قرار گرفته اند يعني راه پيامبران و مؤمنان واقعي و شهدا و شايستگان است [11] .كه مي گويد:

«صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيهِم»: راه كساني را مي خواهيم كه به آنها نعمت دادي و مورد غضب قرار نگرفتند و گمراه نيز نيستند يعني راه كساني را مي خواهيم كه يك صفت مثبت داشته، دو صفت منفي ندارند.

صفت مثبت آن است كه نعمت هدايت و آشنائي با پرودگار نصيب آنان شده و باران رحمت الهي بر آنان فرو باريده و نور هدايتش، قلبشان را منوّر ساخته است و اما دو صفت منفي يكي آن است كه مورد غضب پروردگار نيستند و دوم اين كه گمراه نمي باشند.



[ صفحه 34]



«غَيرِالْمَغْضُوبِ عَليهِم وَلاالّضالين»: مورد غضب پروردگار نيستند و گمراه نيز نمي باشند.

آن چه گفته شد معني دقيق آيه بود [12] ولي معمولا آيه را چنين ترجمه مي كنند:

ما را به راه كساني هدايت فرما كه بر آنان نعمت دادي نه به راه كساني كه برآنان خشم گرفتي و نه راه گمراهان.

با توجّه به آيات سوره ي حمد معلوم مي شود كه اين سوره به تنهائي شامل توحيد و نبّوت و معاد مي باشد [13] در اينجا تفسير سوره ي حمد به پايان رسيد و اينك به طور خلاصه مي گوئيم: سه آيه ي اول سوره ي حمد به صيغه ي غائب و آيه ي چهارم به صيغه ي مخاطب است يعني وقتي نمازگزار عظمت خداي جهان آفرين و مرحمت بي پايان او را بياد آورد و محاكمه ي عادلانه ي روز قيامت را مورد توجّه قرار داد، آمادگي حاصل مي كند كه به شكل خطاب مناجات كند و درخواست هاي خود را عرضه دارد و عاجزانه درخواست نمايد كه خداوند او را به راه انسان هاي بزرگ - كه نمونه هاي عالي جهان بشريّت هستند - رهنمون و در راه حق ثابت قدم گرداند تا مگر محمدوار و علي وار زندگي كند و از پيروان واقعي انبياء و اوصياء به شمار آيد.

نيايش در پيشگاه خدا براي خداشناسان واقعي چنان لذت بخش و



[ صفحه 35]



بهجت انگيز است كه هيچ لذّت ديگري را با آن برابر نتواند كرد.

آنان در لحظاتي كه كاملا گرم راز و نيازند همان گونه كه گفته اند خود را در عالمي نوراني مي يابند و حالتي شبيه بي وزني در خود احساس مي كنند و قلبشان به ياد پروردگار آرامش كامل مي يابد، از اين به بعد حالاتي پيش مي آيد كه كلمات را قدرت بيان آنها نيست و همان گونه كه بزرگان فرموده اند حالات معنوي، چشيدني و درك كردني است نه گفتني و شنيدني.



[ صفحه 36]




پاورقي

[1] كتاب فرهنگ نماز ص73.

[2] فرمايش رسول اكرم(ص) - الميزان ج اول ص14.

[3] الميزان ج اول بحث روائي ص21 آخرين حديث صفحه.

[4] سوره شعرا بيست و ششم آيه ي 89 و 90 يَوْمَ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لاَبنوُنَ اِلاَّ مَنْ اَتَي اللهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ»: روزيكه مال و فرزند سودي ندهد و جز كسي كه با قلب پاك و سالم به محضر آمده باشد (كسي نجات نمي يابد).

[5] اصول كافي كتاب ايمان و كفر باب ظلم حديث اول.

[6] مقصود لغت پارسي باستاني است (لغت بمعني زبان است نه فرهنگ).

[7] اشاره به حديث معروف «من اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم» (باب الاهتمام بامور المسلمين از اصول كافي).

[8] هُوَالْبَكَّاءُ فِي الْمِحْرابِ لَيْلاً هُوَالضَّحَّاكُ اِذِاشْتَدَّالشِرّرابُ.

[9] سوره ي بقره (دوم) آيه 148 «وَاسْتَعينوُا بِالصَّبْر وَالصَّلوةِ».

[10] سوره ي مائده (پنجم) آيه ي 3 «تَعاوَنوُا عَلَي اْلِبِرّ والتَّقْوي».

[11] در اين قسمت به آيه ي 71 سوره ي نساء (چهارم) اشاره شده است آنجا كه مي فرمايد: «وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَالرَّسوُلَ فَاوُلئك مَعَ الَّذَينَ اَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِم مِن النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداء وَالصَّالِحينَ وَ حَسُنَ اوُلئكَ رَفيقاً»: آنانكه مطيع خدا و رسول باشند با كساني همنشين خواهند بود كه نعمت خدا شامل حالشان شده كه پيامبران و صديقان و شهدا و شايستگان باشند و اينان رفيقان خوبي هستند... و از اين درخواست با توجّه به آيه ي مذكور معلوم مي شود كه صراط مستقيم همان راه معصومان و شايستگان است.

[12] الميزان ج اول ص28.

[13] بسم الله» و «اياك نعبد» توحيد و شعار نفي كننده ي همه ي قدرت ها و عصيان آفرين در برابر طاغوت ها - مالك يوم الدين، معاد - صراطالمستقيم، نبوت.


بازگشت