اذان و اقامه يا سرود آسماني


پس از آنكه نمازگزار با فراهم كردن مقدّمات شش گانه، آمادگي نسبي حاصل كرد، اذان مي گويد و يا به اذان ديگري گوش مي دهد.

اذان سرود حياتبخش آسماني است كه به غافلان هشدار مي دهد و با صداي بلند نداي يكتاپرستي را به گوش جهانيان مي رساند و انسان هاي روح مرده و پژمرده حال را، نشاط و تحرك مي بخشد. آري توجّه به اذان و اقامه در اندرون انسان شوري به پا مي كند كه مقدّمه لذّت بردن از نماز مي شود.

اذان گوي رسمي پيامبر اسلام(ص) بلال حبشي بود كه در تلفّظ كلمات هم نقصي داشت و اين امر، روشنگر آن بود كه رنگ پوست و نژاد و ميزان توانائي در طرز تلفّظ كلمات از نظر اسلام قابل اعتنا نبوده و فقط تقوي و پرهيزكاري است كه ميزان ارزش انسان مي باشد [1] .

در ضمن اذان، اصول عقايد اسلام عرضه مي شود و نمازگزار در ضمن گفتن و شنيدن آن قلب خود را صفا مي بخشد و آماده ي پرواز به عالم ملكوت مي گردد اينك توضيحي درباره ي جملات اذان و اقامه (كه معمولا آنها را فصول اذان و اقامه مي گويند)، مي دهيم:

الله اكبر: خدا بزرگتر است از همه چيز و بزرگتر از آن است كه به وصف درآيد.



[ صفحه 18]



«الله اكبر»، در اذان و اقامه مجموعا ده بار تكرار مي گردد و در اوّل و آخر نماز نيز گفته مي شود.

كسي كه معتقد به بزرگي و عظمت خدا باشد از طرفي خوف و هيبت و خشيت خدا بر دلش مستولي مي گردد و از طرف ديگر موانع عظيم در راه انجام وظيفه، و پيش آمدهاي هراس انگيز در راه پيشبرد اسلام، در نظرش ناچيز و حقير جلوه مي كند.

مسلمانان صدر اسلام در جنگها و مخصوصاً براي گشودن قلعه ها از اين شعار مقدّس براي تقويّت روح و تثبيت ايمان استفاده مي كردند. آري كلمه «الله اكبر» در بن بست هاي زندگي و لحظات خطرناك ياس آور آن، براي تقويّت روان، عاملي بسيار موثر است.

انسان با ايماني كه پروردگار خود را به بزرگي ياد مي كند، اعتنائي به بت هاي جاندار و بي جان ندارد و با توجّه به عظمت آفريدگار، قلبش چنان نيرو مي گيرد كه اگر تمام قدرتها در برابرش قرار گيرند، تزلزلي در وي حاصل نمي شود [2] .

«اشهد ان لااله الا الله»:

گواهي مي دهم كه هيچ معبودي بجز خدا نيست.

حرف «لا» در اين جمله بمعناي نفي جنس است. يعني از جنس معبود و شيئي قابل پرستش حتي يك فرد غير از «الله» وجود ندارد. بنابر اين گوينده ي اين



[ صفحه 19]



كلمه مقدّس نه شيطان را مي پرستد و نه هواي نفس را. يعني از دستورهاي آن دو پيروي نمي كند و نيز بنده ي مقام و عنوان و پول و بت هاي ديگر نمي شود. و بلكه پيوسته در صف پيكار با طاغوت قرار مي گيرد.

گفتن اين كلمه اعلان جنگي عليه تمام بت ها و بت پرستان جهان است و بر تمام طاغوت هاي جهان و طاغوت پرستي خط بطلان مي كشد.

حضرت رسول(ص) يك تنه در برابر دنياي شرك قيام خود را آغاز كرد و فرمود: «قولوا لااله الاالله تفلحوا»: بگوئيد جز خدا معبودي نيست تا رستگار شويد.

بايد دانست كه كلمه لااله الاالله را كلمه توحيد و كلمه طيبه نيز مي نامند.

انسان يكتاپرست حكومت «الله» را در اندرون و بيرون وجود خود پذيرفته است و هيچ مقامي را در گيتي جز آفريدگار جهان قابل پرستش و قابل اطاعت بي چون چرا نمي داند مگر اين كه به نمايندگي از «الله» فرمان دهد. چنين كسي هيچ طاغوتي را به رسميّت نمي شناسد و در آستانه ي هيچ قدرتي سرتعظيم فرود نمي آورد؛ زيرا با پذيرفتن بندگي «الله»، يوغ هر نوع بردگي را از گردن خود برداشته و آزادي معنوي خود را تامين كرده است.

«اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسوُلُ اللهِ»:

گواهي مي دهم كه حضرت محمد(ص) به راستي فرستاده ي خداست.

اين جمله را با جمله ي قبل «اشهدان لااله الاالله» شهادتين نامند زيرا دو گواهي است: اوّل به يكتايي خدا و دوم به رسالت پيامبر(ص). گفتن اين دو شهادت اعتراف رسمي براي تشرّف به دين اسلام است.

مقصود از تكرار اين شهادت در اذان و اقامه تجديد عهدي است با مقام



[ صفحه 20]



مقدّس وحي، تا انسان مسلمان به طور مكرر رسالت بنيان گزار اسلام را بياد آورد زيرا تمام اعمال و افكارش بايد بر مبناي تعاليم آن حضرت باشد كه همه را از جانب خدا دريافت كرده است و اصول اساسي آنها قرآن مجيد مي باشد.

به هنگام اداي اين شهادت در اوقات نماز و در آستانه ي راز و نياز با پروردگار، نمازگزار اعمال و افكار خود را با معيارها و الگوهائي كه از طرف مقام رسالت تعيين گرديده است مي سنجد تا نواقص آنها را دريابد و در جبران آنها اهتمام ورزد و از انحرافهاي عملي خود شرمگين و در اصلاح آنها بكوشد.

«اشهد انَّ علياً ولي الله»:

گواهي مي دهم كه حضرت علي(ع) سرپرست مؤمنان از جانب خداست.

«ولي» كه جمع آن اولياء مي باشد بمعني دوست، اختياردار، سرپرست و اولي به تصرف است؛ در اين جمله معني چهارم مراد است يعني آن حضرت در جان و مال مردم (مانند پيامبر(ص)) بيش از خود آنها حق تصرف دارد و هرگونه فرماني صادر كند، مطاع است؛ زيرا جانشين پيامبر و رهبر امّت است و هرگز فرماني برخلاف حق نمي دهد.

هيچ كس از امّت اسلام منكر اين مطلب نتواند شد زيرا اگر منظور از جانشيني پيامبر(ص) رهبري كردن امت، شبيه رهبري پيامبر باشد هيچ كس جز علي(ع) شايسته ي اين مقام نبوده است، اگر مقصود از خلافت، سلطنت و پادشاهي باشد، معاويه و هارون الّرشيد از خلفائي طراز اول محسوب خواهند شد.

ولايت به معني ياد شده، عبارت از انتخاب حضرت علي(ع) به رهبري مسلمانان با ادامه دادن روش نبوت است كه در روز هيجدهم ذيحجه سال دهم هجري (روز عيد غدير) از طرف خدا به وسيله ي پيامبر اسلام اظهار و اعلام شد.



[ صفحه 21]



حضرت رسول(ص) در طي سخنراني فرمود: «اَلَسْتُ اَوْلي بِكْمْ مَنْ اَنْفُسِكُمْ»: آيا من اولي تر از شما به تصرف در مال و جانتان نيستم؟ همه گفتند: «بلي» فرمود: «مَنْ كُنْتْ مَولاُه فهذاَ عَلٌي مَولاهُ: براي هركسي كه من اولي به تصرف هستم علي نيز چنين است» [3] .

لقب اميرالمومنين(ع) نيز در همان روز، به آن حضرت داده شد و مردم به اين عنوان به وي تبريك گفتند، اين ولايت در يازده فرزند آن حضرت (كه امامان معصوم مي باشند) نيز طبق وصيّت امام براي امام بعد از خود وجود دارد و نيز در روايّات نبوي به همه ي آنان اشاره شده است [4] كه آخرين آنها مولاي زمان حجت دوازدهم، حضرت ولّي عصر(عج) مهدي موعود و امام منتظر (روحي و ارواح العالمين له الفداء: جان من و جان جهانيان فدايش باد مي باشد) كه زنده و غايب هست و هر لحظه اي كه خدا بخواهد ظهور خواهد كرد و جهان پر از ظلم و فساد را مملو از عدل و داد خواهد ساخت.

شيعيان واقعي آن حضرت پيوسته جان بر كف براي ظهور مقدّسش لحظه شماري مي كنند.

فعلاً كه زمان غيبت است و جامعه ي اسلامي ظاهراً دسترسي به آن حضرت ندارد فقيه و مجتهد عادل واجد شرايط به نيابت از آن حضرت عهده دار ولايت مي شود، چنانكه حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه رهبر كبير انقلاب و بنيان گزار جمهوري اسلامي، بر مسند ولايت تكيّه زدند و بعد از رحلت



[ صفحه 22]



آن جناب، جانشين واجد شرايطش، حضرت آيةالله خامنه اي ولّي امر مسلمين شدند.

بايد دانست كه شهادت به ولايت جزء اذان و اقامه نيست، ولي شيعيان بقصد زينت و تبرّك به دنبال نام رسول الله(ص) اين شهادت را ادا مي كنند و در حقيقت شعار تشيع است.

حَيَّ عَلَي الصَّلوةِ:

بشتاب به سوي نماز و روي بياور به خواندن و برپاكردنش.

اي نمازگزار اكنون كه پيش آهنگ هاي ششگانه نماز را فراهم ساخته و عظمت پروردگار را با صداي بلند به جهانيان اعلام و گواهي هاي رسمي اسلام را ادا نمودي، آماده باش كه به بارگاه با عظمت الهي باريابي و به حريم كبريائي آن مقام قدم نهي.

راستي اگر اين جمله با تمام وجود ادا شود چقدر شوق انگيز و لذت بخش و هيجان آور خواهد بود؟!

حَيَّ عَلَي الْفَلاحِ:

بشتاب به سوي رستگاري

آيا مي داني نماز چيست؟ نماز مجموعه ي اعمال و اذكاري نوراني است كه تو را به سوي رستگاري رهبري مي كند و به گروه رستگاران مي پيوندد. مگر نه اين است كه رستگاري و سعادت بزرگترين آرزوي تو و همان گمشده اي است كه پيوسته به دنبال آن مي گردي؟

اينك وسيله ي آن فراهم شده است؛ پس دم را غنيمت شمار و از فرصت استفاده كن.



[ صفحه 23]



مبادا نماز را يك عمل عادي و كاري معمولي بشماري و اهمّيّتي را كه سزاوار آن است قائل نشوي، زيرا در چنين حالي از مزاياي معنوي و رهگشائي هاي نوراني آن برخوردار نخواهي شد.

حَيَّ عَلي خَيْرِالْعَمَلِ:

بشتاب به سوي نيكوترين اعمال.

از آن چه گذشت كاملاً معلوم گرديد كه نماز ارج دارترين، عمل انسان مسلمان است، به همين جهت رسول خدا(ص) فرمود: «روشني چشم من در نماز است» [5] .

قَدْ قامَتِ الصَّلوة:

نماز برپا شده است.

اين آخرين هشداري است كه پيش از نماز به نمازگزار داده مي شود كه بعد از آن با اعتراف به يكتاپرستي (لااله الاالله) كه آخرين جمله ي اذان و اقامه است تمام علاقه هاي مادي قطع مي شود و آخرين حد آمادگي براي ورود به نماز حاصل مي گردد و آن گاه با گفتن «الله اكبر» يعني ياد عظمت خدا و حقارت ما سوي الله وارد نماز مي گردد.

در اين فرصت كوتاه به مسلمان ابلاغ مي شود كه خود را آماده ي نيايش كن و تمام افكار را جز ياد خدا كنار بگذار تا روانت صفا يابد و شايسته ي ورود به آستان پرشكوه خداوند مالك الملك گردي و در سلك نمازگزاران واقعي درآيي و آن گاه در آسمان معنويّت پرواز كني و به سوي ابديّت پرگشائي و...



[ صفحه 24]



گوارايت باد حلاوت هاي ياد او و جذبات محبّت او.


پاورقي

[1] سوره ي حجرات (چهل و نهم) آيه 14 «ان اكرمكم عندالله اتقيكم: راستي كه عزيزترين شما پيش خدا پرهيزكارترين شماست».

[2] سوره آل عمران (سوم) آيه ي 173، «الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل: (مومنان ثابت قدم) كساني هستند كه وقتي به آنان گفته مي شود كه مردم بر عليه شما متحد شده اند از آنان بترسيد (نه فقط نمي ترسند بلكه) ايمانشان افزوده مي گردد و پاسخ مي دهند كه خدا ما را كافي است (كه يار و ياور ما باشد و با وجود او از كسي باكي نخواهيم داشت) و خدا براي كارهاي ما بهترين وكيل است».

[3] كتاب اعلام الوري لاعلام الهدي» نوشته ي طبرسي ص139 چاپ اسلاميه ي تهران و نيز رجوع به جلد اول «الغدير» ص11 تا 13 (چاپ دوم).

[4] رجوع شود به كتاب نفيس «منتخب الاثر» تاليف لطف الله صافي باب سوم از بخش اول ص56.

[5] وسائل الشيعه بيست جلدي ج هفتم - حديث پنجم از باب سوم از مقدمات نكاح و آدابش - ص10.


بازگشت