قدرت معنوي علي


حسن بن ذكدان فارس گفت: من نزد حضرت علي عليه السلام بودم كه عده اي نزد آن حضرت آمده و از زيادي بيش از اندازه ي آب فرات به او شكايت كردند و گفتند كه مزارع آنها آسيب ديده است، و از حضرت خواستند دعا كند تا آب كمتر شود. حضرت برخاست و به داخل خانه اش رفت و همه مردم منتظر بودند، بعد از لحظاتي حضرت در حالي كه لباس و عمامه و عباي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را بر تن و عصاي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را در دست داشت خارج شد. سوار بر اسب شد و حركت كرد. فرزندان او و مردم هم او را همراهي مي كردند و من هم با آنها به راه افتادم. آن حضرت كنار فرات ايستاد، از اسب پياده شد دو ركعت نماز مختصر خواند و چوبي به دست گرفت و با حسن و حسين عليهماالسلام روي پل رفت و من هم به همراه آنها رفتم و بقيه مردم ايستاده و نظاره گر بودند. حضرت آن چوب را به آب زد و بلافاصله آب به مقدار يك ذراع پايين رفت. حضرت رو به مردم كرد و گفت: آيا كافي است؟

گفتند: نه يا اميرالمؤمنين! عليه السلام

حضرت بار ديگر با چوب اشاره به آب كرد و به اندازه يك ذراع ديگر كم شد و يك بار ديگر بر اثر خواهش مردم همين كار را تكرار كرد و وقتي آب به مقدار سه ذراع كم شد، مردم گفتند: ديگر بس است (و اين اندازه



[ صفحه 110]



آب بي ضرر است.)

حضرت سوار بر مركب شد و به منزل خود بازگشت. [1] .


پاورقي

[1] شنيدنيهاي تاريخ، 120، محجة البيضاء، ج 4، ص 196.


بازگشت