حصول فرج


حاصل شدن فرج براي دعا كننده به يكي از چند نحوه است:



[ صفحه 118]



اين كه به آرزوهاي دنيايي و حوايج و خواسته هاي مختلفي كه در راه آنها تلاش مي كند، به بركت اين دعا خواهد رسيد؛ زيرا كه اين دعا وسيله ي هرگونه خير و صلاح است.

اين كه خداوند به بركت اين دعا به جاي اميدي كه دارد، از او هم و غم را دور مي سازد و حاجتش را برمي آورد؛ زيرا كه كمك به مظلوم سبب ياري خداوند به كمك كننده است.

اين كه خداوند متعال صبر و استقامت در محنت ها و سختي ها را به او عنايت فرمايد و در نرسيدن به مقصود به او تحمل دهد، و دشواري ها را بر او آسان گرداند، همچنان كه آهن را براي داود نرم كرد. البته تمام اين حرف ها بر فرض آن است كه حكمت الهي بر آن نباشد كه فرج كلي واقع شود و آن صاحب دعوت نبوي و شجاعت حيدري و شجاعت حسيني ظهور يابد، كه اگر آن فرج واقع شود، مقصود نهايي و منظور اصلي تحقق يافته است.

و بايد گفت كه ظاهرا اين امر بر استحباب دلالت دارد، و نديده ام كه كسي از علماي ما به وجوب آن فتوي داده باشد، و شاهد بر مستحب بودنش علت آوردن در جمله بعد است، اضافه بر اين كه در فرمايشات امامان عليهم السلام اوامر بسياري هست كه بر استحباب دلالت دارد و نيز اگر واجب بود بيشتر اهل ايمان؛ بلكه همه ي آنها آن را مي شناختند؛ چون عام البلوي است، همان طور كه ساير واجبات را مي شناسند. [1] .



[ صفحه 119]




پاورقي

[1] مكيال المكارم، ج 1، ص 356.


بازگشت