دعا براي برطرف شدن اندوه ها


از ابي الحسن بن ابي بغل كتاب روايت شده: از طرف ابي منصور بن صالحان مسئوليتي را به عهده گرفتم، بين من و او موضوعي اتفاق افتاد كه باعث شد خود را از ديدگانش مخفي كنم، او به دنبال من فرستاد و مرا ترسانيد، مدتي مخفيانه زندگي مي كردم.



[ صفحه 103]



در شب جمعه اي به قبرستان قريش رفتم - تا آن جا كه گويد: در آن حال بودم كه كنار قبر حضرت كاظم عليه السلام صداي پاي زايري را شنيدم - تا آن جا كه گويد - به من فرمود: اي اباالحسين بن ابي بغل! چرا دعاي فرج را نمي خواني؟

گفتم: اي آقايم! آن دعا كدام است؟

فرمود: دو ركعت نماز گزارده و مي گويي:

«يا من اظهر الجميل و ستر القبيح يا من لم يؤاخذ بالجريرة، و لم يهتك الستر، يا عظيم المن، يا كريم الصفح يا حسن التجاوز، يا واسع المغفرة، يا باسط اليدين بالرحمة، يا منتهي كل نجوي، يا غاية كل شكوي، يا عون كل مستعين، يا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها.»

«اي كسي كه كار زيبا را آشكار و كار زشت را پوشانيد، اي آن كه بر جنايت توبيخ و مؤاخذه ننموده و حجاب ها را نمي درد، اي آن كه منتش بزرگ و چشم پوشي اش گرامي و گذشتش بزرگوارانه است، اي صاحب گذشت نيكو، اي آمرزنده ي گسترده، اي آن كه دو دست رحمتش گشوده، و اي داناي هر سخن اسرارآميز، اي مرجع هر شكايت و ياور هر ضعيف، اي آغازگر نعمت قبل از استحقاق داشتن به آن.»

يا رباه؛ اي پروردگار؛ ده مرتبه.

يا سيداه؛ اي آقايم؛ ده مرتبه.

يا مولاه؛ اي مولايم؛ ده مرتبه.

يا غايتاه؛ اي هدفهم؛ ده مرتبه.

يا منتهي رغبتاه؛ اي نهايت آرزويم؛ ده مرتبه.

«اسألك بحق هذه الاسماء، و بحق محمد و آله الطاهرين عليهم السلام، الا ما كشفت كربي، و نفست همي، و فرجت عني، و اصلحت حالي؛

از تو مي خواهم به حق اين نام ها و به حق محمد و خاندان پاكش - كه بر تمامي آنان درود باد - ناراحتي ام را برطرف و غم و اندوهم را زائل و بر من



[ صفحه 104]



گشايش عطا نموده، و حالم را اصلاح فرمايي.»

بعد از آن هر دعايي را خواسته باشي خوانده و حاجتت را ذكر مي كني.

آنگاه گونه ي راستت را بر زمين نهاده و صد بار در سجده مي گويي:

«يا محمد يا علي، يا علي، يا محمد، اكفياني فانكما كافياي، و انصراني فانكما ناصراي؛

اي محمد، اي علي! اي علي، اي محمد! مرا كفايت كنيد كه شما كفايت كننده ي من هستيد، و مرا ياري نماييد كه شما ياريگر من مي باشيد.»

و گونه ي چپ خود را بر زمين نهاده و صد بار مي گويي: «ادركني؛ مرا درياب» و آن را بسيار تكرار كن، و مي گويي: «الغوث، الغوث؛ پناهم ده، پناهم ده» تا آنگاه كه نفست قطع شود و سرت را برمي داري [1] .



[ صفحه 105]




پاورقي

[1] صحيفة المهدي (ع)، ص 162.


بازگشت