ملعون شدگان در زبان مهدي


زهري نقل مي كند كه: مدت هاي مديدي در طلب حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) بودم و در اين راه اموال فراواني خرج كردم، اما به هدف نرسيدم تا اين كه خدمت محمد بن عثمان، دومين نايب خاص امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) در غيبت صغري رسيدم و مدتي در محضر او بودم، روزي از او به التماس خواستم مرا به خدمت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) ببرد، وي پاسخ منفي داد، ولي در مقابل تضرع و التماس زياد من گفت: فردا اول وقت بيا!

فرداي آن روز وقتي خدمت محمد بن عثمان رفتم، ديدم جواني خوش سيما و خوش بو همراه اوست به من اشاره كرد: اين است آن كس كه در طلبش هستي.

آنچه سؤال در محضر حضرتش طرح كردم، ايشان جواب مرا فرمود، تا به خانه اي رسيديم، هنگامي كه خواست داخل شود، محمد بن عثمان به من گفت: اگر مي خواهي چيزي بپرسي بپرس! كه ديگر بعد از اين، او را نمي بيني.

من هم به دنبال او رفتم كه سؤال هايي كنم، ولي او داخل خانه شد و جز اين دو جمله چيزي نفرمود: [1] .

ملعون است، ملعون، كسي كه نماز مغرب را به قدري تأخير اندازد كه ستاره ها درهم فرورود، از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است،



[ صفحه 89]



كسي كه نماز صبح را به قدري تأخير اندازد كه ستاره ها كاملا ناپديد شود.

(و بعد از آن) چيزي نفرمود و داخل خانه شد. [2] .


پاورقي

[1] نشاني از عشق، ص 57.

[2] غيبت شيخ طوسي، ص 113.


بازگشت