تلاوت قرآن در شام


حرث بن وكيده گويد: من در ميان كساني بودم كه سر مبارك امام عليه السلام را مي بردند، ناگاه شنيدم سوره ي مباركه ي كهف را تلاوت مي كند. با خود گفتم: آيا اين صداي دلنشين اباعبدالله عليه السلام است كه مي شنوم؟!

ناگاه فرمود: اي ابن وكيده! آيا نمي داني ما امامان نزد پروردگار خود زندگانيم؟! با خود گفتم اين سر مبارك را مي ربايم.

فرمود: «اي ابن وكيده! اين كار تو نيست. اينكه خونم را ريختند نزد خداوند متعال عظيم تر از گرداندن سر من (در كوي و برزن ها) است پس ايشان را به حال خود گذار»، «فسوف يعلمون اذا الاغلال في اعناقهم و السلاسل يسحبون؛ كه به زودي (به كيفر كردارشان) پي خواهند برد. آنگاه



[ صفحه 90]



كه گردن هايشان با غل و زنجيرها (ي آتشين) كشيده شود!

منهال بن عمرو گويد: چون سر مطهر امام عليه السلام را به دمشق آورده بر ني حمل مي كردند من پيش روي او بودم. شخصي سوره ي كهف را مي خواند تا رسيد به آيه ي شريفه ي «أم حسبت أن أصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا؛ آيا پنداشتي كه واقعه ي اصحاب كهف و رقيم از آيات شگفت ما است؟!»

به خدا سوگند، ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصيح فرمود: «شگفت تر از اصحاب كهف واقعه ي شهادت من و بردن من بر ني است.»

سلمة بن كهيل گويد: سر مطهر امام عليه السلام را ديدم كه بر ني اين آيه را مي خواند: «فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم؛ دل قوي داريد كه خداوند از شر و آسيب ايشان شما را نگاه مي دارد و او شنواي داناست.»


بازگشت